تهمتن
تهمتن
خواندن ۳ دقیقه·۴ ماه پیش

چرا همیشه غمگینی , شاد باش عزیز دل !

من جدیدا خیلی اتفاقات عجیب غریبی برام افتاده و نتیجه های عجیب غریب تری ازشون گرفتم , گفتم که برای شما هم نتایجمو بنویسم (:

1) همیشه غمگین بودن :

جدیدا پی بردم که غمگین بودن فعالیت تقریبا راحتیه یعنی آدما بیشتر دوست دارن همیشه غمگین باشن و شاد بودنه که سخته چون نیاز داره که شما نگرشتون رو راجب زندگی عوض کنین و به خودتون و اطرافتون بیشتر اهمیت بدین ( البته منظورم شادیه واقیه یعنی شادیه درونی نه شادی که با الکل و دراگ و ... بیاد ) , چند وقت پیش در این باره یک جایی مطالعه میکردم و اونجا هم اینو تایید میکرد که انگار این موضوع در تکامل انسال وجود داره و از اجدادمون به ارث رسیده که اکثر مواقع باید غمگین باشن چون مثل اینکه برای ادامه ی بقا نیاز بوده , آره خلاصه این پست رو خیلی عامیانه نوشتم چون چند روز بود خودم فکرم درگیره که چرا اکثر آدما غم رو به شادی ترجیح میدن البته شکی در این نیست که زندگیا جدیدن سخت و عجیب شده و انگار که این دنیای پست مدرن داره غم رو افزایش میده اما کلا در گذشته هم انسان ها همینطور بودن و از ادبیات و شعر های گذشتگان مشخصه که آدما بیشتر از شاد بودن به غم اهمیت میدن من خودمم زیاد در این باره نمیدونم و باید مطالعه کنم حتما نظرتون رو در این باره بهم بگین

اینم جوکر ( are you serious )
اینم جوکر ( are you serious )

اینم یک رباعی زیبا از جان دلان خیام ( درباره غم ) :

این قافیه عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد

2) شکست :

شکست , شکست وشکست بسیار در زندگی مهم و ضروریه و من تو این چند روز خیلی زیاد به این جمله چخوف ( پزشک و نویسنده شهیر روسی ) اعتقاد پیدا کردم :

این جمله که در تصویر هست
این جمله که در تصویر هست

3 ) رنجوندن آدما:

من خودم یکی از این موضوع خیلی زخم خوردم , بعضی وقتا با آدمایی طرف بودم که تا مغز استخوانمو سوزندن و رنجم دادن و برای همین همیشه دوست دارم روی خودم کار کنم تا من کسی رو نرنجونم حالا نمیدونم چقدر موفق بودم اما امیدوارم که بتونم به این قدرت جادویی دست پیدا کنم , البته به نظرم بین رنجوندن و ناراحت کردن تفاوت هست مثلا ممکنه یک نفر یک درخواست غیر قابل قبول از من داشته باشه و من درخواست رو نپذیرم و اون آدم ناراحت بشه که در این مورد هیچ مشکلی نیست و حتی خوب هم هست که اون آدم ناراحت بشه اما وقتی پای رنجوندن وسط باشه بیشتر به نظرم ستم به یک نفر مطرح میشه یعنی من یکیو بدون دلیل یا برای شوخی و تفریح یا برای رسیدن سودی از اون آدم یا برای سواستفاده برنجونم که من مقصودم این مورد هست

4) بی خیال باش !

من خودم از دسته کسانی بودم که همیشه برای کوچک ترین چیزایی استرس مرگبار میگرفتم و خودم عذاب میدادم ( مخصوصا با کنکور و دبیرستان ) اما الان به این نتیجه رسیدم که اگر تو اکنون زندگیم تلاش کنم و آینده رو به خدا و جریان های زندگی بسپارم خیلی شادتر خواهم بود .به قول معلمم ادبیاتم : یکمم آدم باید به تقدیر معتقد باشه خیلی سخت نگیر

اینم یه جوکر شاداب , نمیدونم چرا قفلی زدم رو جوکر 😅
اینم یه جوکر شاداب , نمیدونم چرا قفلی زدم رو جوکر 😅


5 ) ویرگول :

جدیدا هم که با ویرگول آشنا شدم و به نظرم یکی از ارشمند ترین تجربه های زندگیمه چون من همیشه یک شمع کم نور نوشتن در وجودم بوده و آشنا شدن با ویرگول باعث شد بیشتر به این نور اهمیت بدم و البته که صحبت کردن با افرادی که اینجا هستن خیلی خیلی برام جذاب بوده و باعث شده بار دیگه به این جهان و آدماش امیدوار بشم و احساس میکنم که اینجا خیلی آدمای باحالی داره , این شاخه گل هم تقدیم همه ی ویرگولیا :

پ.ن : اینا تجربیات شخصیه منه و میتونه لزوما درست نباشه مخصوصا مورد اول , من فقط این موارد رو بیان کردم تا نظر شما رو هم راجبشون بدونم

پ.ن 2 : خیلی دوستون دارم خدافظ 😉👋👋🫂


شادیکنکورامیددلنوشتهویرگول
زندگی شستن یک بشقاب است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید