داریم با سپیده حرف جدی می زنیم می گم سه تا کلمه بگو می گه: پیراشکی، زرافه، مشاوره
منم سه تا کله می دم و قرار می شه همون لحظه با این سه کمه ها یه چیزی بنویسیم:)
«زرافه پیراشکی رو از دستم گرفت و کمی مزه مزه کرد و تف کرد بیرون دهنشو کج کرد و گفت این رو کی گرفته؟ گفتم سپی... هنوز اسم سپیده رو کامل نگفته بودم که یه هو جیغ زد و گفت به اون دختر مشاوره ای بگو اگه خودش می تونه پیراشکی درست کنه این چرت و پرتا چیه می خره هی! گفتم زرافه جان عزیزم سپیده تا الان هزار تا مدرک گرفته. پیراشکی یاد گرفتنش ایشالا در نوبت میلیاردمون مدرکی هست که باید بگیره سرشو خم کرد صورتشو آورد تو صورتمو و گفت: یکی قبل از میلیاردمون چه مدرکیه که می خواد بگیره؟ کمی فکر کردم و گفتم اومم... طبق آخرین صحبتی که با هم داشتیم مدرک میخ کوبی بود. لنگ های درازش رو جا به جا کرد و گفت مدرک میخ کوبی چیه دیگه؟ گفتم نمی دونم سپیده است دیگه احساس نیاز کرده میگه تا هزار سال آینده این مدرک به درد می خوره!
زرافه همان طور که ذره های پیراشکی را در دهان اش می چرخاند شاخ هاش رو تکون داد و در افق میخ کوب شد برای همیشه، شایدتا میلیاردها سال آینده»
(سپیده شخصیت حقیقی این متن است که هر مدرکی که شما نام ببرید را دارد و حتی برای هزار سال آینده اش هم برنامه ریزی کرده است. دیدم که می گم:)