Tarlan·۲ ماه پیشبرای زندگی کردن باید از دست داد...– Хайр, – дединг ва кузатдим жим,– Кўришгунча чидарми, юрак?Хижрон бизни ҳалинчак қилди,Янаўзитебратса,керак.– Хайр, – дедим, жимгина қолди…
Tarlan·۱ سال پیشتن من جایی و دلم جایی *یک ماه و نیم از حضورم در تاشکند می گذرد ولی احساس می کنم که ماه ها در این شهر زندگی کرده ام.
Tarlan·۲ سال پیشزنده باد اميد *وسط استخر در قسمت کم عمق و خلوت، خودم را سپرده ام به نوازش آب ساکن. به پشت روی سطح آب دراز به دراز افتاده ام و تصور ورود به قسمت عمیق نفسم…
Tarlan·۴ سال پیشبازندهبا صدای آلارم موبایل که از سالن به گوش میرسد از خواب بیدار میشوم. خواب و بیدار هستم ولی صدای زنگ موبایل مجبورم میکند تا به سالن بروم و..…
Tarlan·۴ سال پیشمادر قران مي خواند *سفره ناهار را كه ميچينم، مادر را صدا ميزنم تا به سر ميز بيايد. آرام و بي صدا، چسبيده به واكر از راه ميرسد و
Tarlan·۴ سال پیشلایک داری رفیق"لایک داری رفیق" یعنی چی بچه ها؟من و برادرانم، آراز و سهند، به سمت مادر برمیگردیم. با خنده میپرسم چی؟
Tarlan·۴ سال پیشخواب و خواب و خواب *نیمه شب است. از شدت درد از خواب بیدار میشوم. درد کمرم را بلعیده. تاثیر مسکن قبلی تمام شده. از جایم بلند میشوم و دولا دولا به آشپزخانه می…
Tarlan·۴ سال پیشنیست...فکرش رو هم نمیکردم بمیره. یعنی فکر میکردم که همیشه زنده میمونه. همیشه هست... مثل نور، مثل صدا، مثل هوا... هست. مگه به ضرورت بود و نبودشو…
Tarlan·۴ سال پیشپازلِ زندگی“چقد بد پیلهای دختر!!!!” وقتی رییسم در حالی که به موضوع پیش پا افتادهای گیر داده بودم، کلافه و عصبانی حرف بالا را زد، وا رفتم...