یک لحظه عکس شهید عجمیان را دیدم، به مادرم گفتم:« شهید عجمیان ورزشکار بود و این همه زدنش ... »
این شروع یک مکالمه دو نفره شد که درد دل شاعرانه ی مادرم را به زبانش آورد. مادرم می گفت:
باورم نمی شد که کسی امام حسین (علیه السلام) را بشناسد و دست به چنین کاری بزند!( اشاره به نحوه شهادت شهید عجمیان)
کسی امام حسین (علیه السلام) را بشناسد، خبرش به او رسیده باشد، داستان زندگی اش را شنیده باشد و مانند دشمنش یزید عمل کند...
باورم نمی شد کسی حضرت زینب سلام الله علیها را بشناسد و بی حیا شود...
باورم نمی شد کسی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بشناسد و بی حجاب شود...
یک لحظه احساس کردم که در یک کشتی بر روی امواج پرتکاپوی تاریخ شناور شدم و این زمانه چگونه، بعضی از هموطنان ما را از درس گرفتن از تاریخ و شبیه شدن به افراد خوب بازداشته است؟!