R F
R F
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

مردان به منزله‌ی سیاه‌پوستان


اگر از کسی بپرسند که قشر فرودست در جامعه‌ی جنسیت‌زده و جامعه‌ی نژاد‌پرست چه کسانی هستند، احتمالا خواهد گفت «زنان و سیاه‌پوستان». یعنی زنان را به منزله‌ی سیاهان می‌بیند، اما ممکن است چنین دیدگاهی نادرست باشد و جایگاه مردان هم به نوعی مشابه جایگاه سیاه‌پوستان باشد. پیشنهاد من این است که در یک جامعه‌ی جنسیت‌زده، به طور کلی رابطه‌ی فرادست-فرودست برقرار نیست بلکه رابطه‌ی فرودست-فرودست برقرار است و هرجنس تجربه‌ی متفاوتی از فرودستیِ خود و فرادستیِ جنس مقابل دارد. درباره‌ی مقایسه‌ی زنان و سیاه‌پوستان و تجربه‌ی زنان از فرودستی بسیار شنیده‌ایم، اما بیایید جایگاه مردان را هم با سیاه‌پوستان مقایسه کنیم:

?سیاه‌پوستان توسط نظام برده‌داری مجبور شدند جان خود را برای خدمت به سفیدان به خطر بیندازند، در نتیجه سفیدان به طور اقتصادی بهره‌مند بودند در حالی که سیاهان دچار مرگ زودهنگام می‌شدند. مردان هم توسط نظام سکسیستی و ضدمرد مجبور شدند جان خود را برای دیگران به خطر بیندازند، در نتیجه همه به‌طور اقتصادی بهره‌مند بودند درحالی که مردان دچار مرگ زودهنگام می‌شدند. هم مردان و هم سیاهان برای آزادی و رفاه دیگران جان خود را از دست می‌دادند.

?نظام برده‌داری، بچه‌‌ی سیاه‌پوستان را بدون رضایتشان از آنها می‌گرفت، نظام سکسیستی نیز بچه‌ی مردان را از آنها می‌گیرد(در ۹۰ درصد موارد حضانت به مادر می‌رسد). البته آن نظام برده‌برداری وقتی بچه‌ی سیاهان را می‌گرفت دیگر مجبورشان نمی‌کرد که هزینه‌های بچه بپردازند حال اینکه بچه‌ی مرد را از او می‌گیرند و مرد را مجبور می‌سازند هزینه‌های بچه را پرداخت کند. در نظام برده‌داری، سفیدپوستان علیه بچه‌های سیاه‌پوست جنگ روانی به‌راه نمی‌انداختند تا از پدر و مادر خود متنفر شود، حال اینکه مادر علیه فرزند جنگ روانی به‌راه می‌اندازد تا از پدرش متفر شود.

?هم سیاه‌پوستان و هم مردان مجبور به انجام مشاغل مرگبار شده‌اند، تقریبا ۱۰۰ درصد مشاغل مرگبار توسط سیاهان و مردان انجام می‌شده(هنوز هم تقریبا ۱۰۰ درصد مرگ و میر در مشاغل مربوط به مردان است)

?وقتی سیاه‌پوستان برای نشستن سفیدان، از جای خود بلند می‌شدند به آن سودمندی می‌گفتند، وقتی مردان برای نشستن زنان از جای خود بلند می‌شوند نیز به آن ادب و جنتلمن بودن می‌گویند.

?سیاه‌پوستان باید در مقابل سفیدان تعظیم می‌کردند، مردان هم هنوز در خیلی از جوامع سنتی باید در مقابل زنان تعظیم کنند.

?سیاهان به ارباب خود کمک می‌کردند تا کت خود را بپوشد، مردان هم به زنان کمک می‌کنند کت خود را بپوشند.

?سیاه‌پوستان با احتمال بالاتری از سفیدان بی‌خانمان می‌شوند، مردان هم با احتمال بالاتری از زنان بی‌خانمان می‌شوند(۷۵ درصد بی‌خانمان‌ها مردند)

?سیاه‌پوستان با احتمال بالاتری از سفیدان به زندان می‌روند، مردان هم با احتمال بالاتری از زنان به زندان می‌روند.(مردان به ازای جرم یکسان با زنان، ۶۳ درصد دوره‌ی مجازات بالاتری دریافت می‌کنند)

?سفیدپوستان آمریکایی به احتمال ۱۱.۱٪ بیشتر از سیاه پوستان آمریکایی به دانشگاه می روند، زنان آمریکایی نیز به احتمال ۱۹.۷٪ بیشتر از مردان آمریکایی به دانشگاه می روند.

?سیاه پوستان به ازای جرم یکسان با سفیدان، ۱۰٪ مجازات طولانی تری دریافت می کنند. مردان به ازای جرم یکسان با زنان، ۶۳٪ مجازات بالاتری دریافت می کنند.

?در صورت گم شدن یک سفیدپوست، سه برابر گم شدن یک سیاه پوست، پوشش رسانه ای دریافت می کند. در صورت گم شدن یک زن، ۲.۹ برابر گم شدن یک مرد پوشش رسانه ای دریافت می کند.

?رانندگانی که زنان را می‌کشند ۵۶ درصد مجازات طولانی‌تری دارند و رانندگانی که سیاه‌پوستان را می‌کشند ۵۳ درصد مجازات کوتاه‌تری دریافت می‌کنند، بنظر می‌رسد در جوامع غربی، جان مردان و جان سیاه‌پوستان بی‌ارزش تلقی می‌شوند زیرا سلب جان آنان مجازات کمتری دارد.

?سیاهان ۷ سال زودتر از سفیدان می‌میمیرند، مردان هم ۷ سال زودتر از زنان می‌میرند.

?سیاهان با احتمال کمتری از سفیدان در دانشگاه شرکت می‌کنند و فارغ‌التحصیل می‌شوند. مردان هم با احتمال کمتری از زنان در دانشگاه شرکت می‌کنند و فارغ‌التحصیل می‌شوند(امروزه ۵۹ درصد رشته‌های دانشگاهی زیر سلطه‌ی زنان است)

?سیاهان مجبور بودند در معدن برای سفیدان الماس استخراج کنند، مردان هم مجبورند بی‌وقفه کار کنند تا برای زنان الماس و جواهرات بخرند. در هیچ کجای تاریخ، قشر فرادست مجبور نبوده بی‌وقفه برای تأمین الماس و جواهرات قشر فرودست کار کند تا شاید قشر فرودست بیشتر او را دوست داشته باشد.

?سیاهان با احتمال بیشتری برای جنگ داوطلب می‌شدند تا شاید پول یا مهارت بدست آورند، مردان نیز با احتمال بیشتری برای جنگ داوطلب می‌شوند.

?سیاه پوستان بیش از سفیدپوستان به امید کسب درآمد یا احترام خود را در معرض سواستفاده کودکان از بوکس و فوتبال قرار می‌دهند. مردان نیز بیش از زنان به امید کسب درآمد یا احترام خود را در معرض سواستفاده کودکان از بوکس و فوتبال قرار می‌دهند.

?زنان تنها قشر فرودستی هستند که از میان قشر فرادست یک عضو(پدر یا همسر) دارند تا برایشان کار کند.
به طور کلی، قشر فرادست بردگانی را دارد که برایش کار می‌کنند. در میان بردگان، آنانی که خارج از خانه‌ی ارباب، در زمین کار می‌کردند به عنوان بردگان درجه دو شناخته می‌شدند و آنانی که در خانه کار می‌کردند بردگان درجه یک بودند. در یک جامعه‌ی‌ جنسیت‌زده، نقش‌های مردانه(خارج از خانه و در زمین) به نقش بردگان درجه دو شباهت دارد، و نقش‌های زنانه(داخل خانه) به نقش بردگان درجه یک شباهت دارد.

?سیاهانی که سرپرست خانوار هستند، دارایی خالص کمتر از سرپرست‌های سفیدپوست دارند. مردانی که سرپرست خانوار هستند، دارایی خالص کمتری از زنان سرپرست‌ دارند. در هیچ کجای تاریخ قشر فرودست ارزش‌خالص بیشتری از قشر فرادست نداشته‌است.


تنها تفاوت میان مردان و بردگان سیاهپوست این است که سیاه‌پوستان هیچگاه برده بودن خود را به عنوان «قدرت» تلقی نکرده‌اند، اما به مردان یاد داده شده است تا بردگی خود را به عنوان قدرت تلقی کنند.
برای مثال هیچگاه مردانی که در جنگ کشته شده‌اند یا مردانی که جانشان را بخاطر اولویت «زنان و کودکان» از دست‌ داده‌اند را قربانی تبعیض جنسیتی نمی‌خوانیم یا حتی اصلا آنان را قربانی نمی‌خوانیم بلکه به آنها قهرمان می‌گوییم. نمیدانم در کجای مرگ قهرمان بودن یافت می‌شود، مگر به دختربچه‌هایی که قربانی کودک‌همسری شدند و هنگام زایمان جان داده‌اند قهرمان و فداکار می‌گوییم که حسین فهمیده را نه یک قربانی بلکه یک قهرمان می‌نامیم. همگی پذیرفته‌ایم که آن دختربچه‌ها قربانی تحمیل نقش‌های جنسیتی شده‌اند، اما چرا حاضر به پذیرش این موضوع برای مردان نیستیم؟

البته پنهان شدن رنج در زیر پوششی از تقدس، گاهی گریبان‌گیر زنان هم بوده‌است که از نمونه‌های آن می‌توان به کلیشه‌ی مادر مقدس اشاره نمود.

اگر واقعا مردان ارباب بوده‌اند و زنان برده، پس چرا یک مرد می‌بایست زندگی خود را صرف حمایت از برده و کودکان آن برده کند؟ چرا بجای آن، زنان مرد را حمایت نمی‌کردند آنگونه که زیر دستان، شاه را حمایت می‌کنند؟

درک ما از تبعیض علیه سیاهان به ما اجازه داد تا کارهایی که با آنان کردیم را غیراخلاقی بخوانیم‌، اما همچنان ظلمی که در حق مردان کرده‌ایم را قهرمانی، شهید شدن یا میهن پرستی می‌خوانیم.
با درک اینکه کارهایمان علیه سیاهان غیراخلاقی بوده‌است، تمایل یافتیم که بار گناه خود را با فعالیت‌های مثبت برای سیاهان کاهش دهیم. اما با تلقی کردن مردان به عنوان قشر سلطه‌جو و ستمگر، وقتی که مردان در اثر ظلم ما، دچار مرگ زودهنگام می‌شوند تنها کمی احساس گناه می‌کنیم.

پیشنهاد من این است که تعریف کنونیِ ما از جنسیت‌زدگی، تنها شامل دیدگاه زنان از فرودستیِ خود می‌شود و دیدگاه مردان از فرودستیِ خود به راحتی کنارگذاشته شده‌است. و قطعا این راه به برابری جنسیتی ختم نخواهد شد.



منبع: کتاب the myth of male power بخش men as nigger (به همراه توضیحات)

تبعیض جنسیتیبرابری جنسیتیمردانزنانسکسیسم
. . .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید