ویرگول
ورودثبت نام
R F
R F
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

هیچ‌کس مرد به‌ دنیا نمی‌‌آید، بلکه باید مرد بودن را بدست آورد!


هیچگاه نمی‌شنویم "فلانی زن نیست" ولی بسیار شنیده‌ایم که "فلانی مرد نیست". اما چرا؟

اگر به کلیشه‌های جنسیتی دقت کرده‌ باشید احتمالا متوجه شده‌اید که فرقی اساسی میان کلیشه‌‌های محدود‌گر زن و محدودگر مرد وجود دارد. کلیشه‌های محدودگر، زنان را دو به دسته‌ی «زن خوب و زن بد» تقسیم‌بندی می‌کنند، درحالی که کلیشه‌ها، مردان را در دو دسته‌ی «مرد و غیرمرد» می‌گنجانند.

اگه زنی از کلیشه‌ها نافرمانی کند، به عنوان "زن بد" شناخته می‌شود. ترکیب "زن بد" از دو کلمه تشکیل شده‌است: "زن" و "بد". این یعنی جامعه همچنان او را زن(انسان) محسوب میکند و مقداری ارزش برایش قائل است. اما مرد خوب و مرد بد وجود نداره، انسان مذکر یا از کلیشه‌ها پیروی می‌کند و مرد شناخته می‌شود، یا سرپیچی می‌کند و انسان بودنش زیر سوال می‌رود.

ریشه‌ی این موضوع را می‌توان در میزان ارزش پایه‌ای که جامعه برای زن و مرد قائل می‌شود جست‌وجو کرد. در یک جامعه‌ی جنسیت‌زده‌، ارزشمندی زنان دو بخش دارد، بخش اول ارزش پایه‌ است که به دلیل انسان بودنشان به آنان داده شده، و بخش دوم ارزشی است که می‌توانند با پیروی از کلیشه‌ها بدست آورند. اما این جامعه‌ی جنسیت‌زده، ارزش پایه را از مردان سلب می‌کند و تمام ارزش مرد در پیروی از کلیشه‌ها خلاصه می‌گردد، بنابراین فرد مذکری که فرمانبردار کلیشه‌ها باشد برای جامعه، مرد(انسان) می‌ماند و فرد مذکری که از این کلیشه‌ها پیروی نکند مرد(انسان) بودنش زیر سوال می‌رود. به همین دلیل است که می‌گوییم در یک جامعه‌ی جنسیت زده، هیچکس مرد به دنیا نمی‌آید بلکه باید مرد بودن را بدست آورد و همواره برای حفظ مرد بودن در تکاپو باشد.
حال نتیجه‌ی سلب ارزش پایه از مردان چیست؟

۱- محدود‌کننده‌تر بودنِ کلیشه‌های ضدمرد:

در نتیجه‌ی سلب ارزش پایه از مردان، کلیشه‌های جنسیتی برای مردان، محدودکننده‌تر و سخت‌گیرانه‌تر می‌شوند زیرا هرآنچه وجود دارد دارا و طالب ارزش است، وقتی ارزش پایه‌ی مرد از او سلب می‌شود، باید از کلیشه‌های سخت‌گیرانه‌تری پیروی کند تا ارزشِ دزدیده شده را بازگرداند. مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۸، کلیشه‌های جنسیتی زن و مرد را در سنین مختلف مورد بررسی قرار داده، نشان می‌دهد که کلیشه‌های مردانه، محدودکننده‌تر و سخت‌گیرانه هستند و مردانی که از کلیشه‌های جنسیتی سرپیچی کنند، بیشتر از زنان مورد قضاوت و نگرش منفی قرار می‌گیرند.¹ در واقع مرد بودن به عنوان یک جایگاهِ نامشخص شناخته می‌شود که بدست آوردنش نیازمند اثبات اجتماعی است و با کوچکترین خطا و سرپیچی از کلیشه‌ها، مرد بودن به راحتی زیر سوال می‌رود.²

ممکن است گمان شود که سخت‌گیری کلیشه‌های مردانه طی دهه‌های اخیر کمتر شده اما ابدا چنین نبوده است و صرفا درخواست کلیشه‌ها از مردان تغییر یافته‌است. برای مثال در جنگ جهانی اول، زنان بریتانیایی برای تحمیل شرم به مردانی که یونیفرم جنگی نداشتند، به لباسشان پر سفید می‌زدند³ و این پیام را منتقل می‌کردند که «مرد واقعی شجاع و جنگ‌آور است»، امسال زنان ترکیه در اعتراضاتشان پلاکارد‌هایی در دست داشتند که می‌گفت «مرد واقعی فمینیست است». با وجود تغییر درخواست کلیشه‌ها از مردان، ساختار کلی کلیشه‌های جدید نیز مانند کلیشه‌های قدیمی است. در تمامیِ این کلیشه‌ها به مرد فشاری وارد می‌شود تا با از خودگذشتگی و ایثار در‌ جهت منافع دیگران عمل کند، چه زمانی که گفته می‌شود «مرد واقعی شجاع و جنگ‌آور است» و چه زمانی که گفته می‌شود «مرد واقعی فمینیست‌ است».
البته که فداکار بودن، شجاع بودن، جنگ‌آور بودن یا فمینیست بودن الزاما چیز‌های خوب یا بدی نیستند اما هنگامی که این‌ها به الزاماتِ «مرد واقعی» بدل شوند در دسته‌ی کلیشه‌های جنسیتی قرار می‌گیرند.


۲- کمرنگ بودن گفتمان‌های حقوق مردان:

مایکل کیمل می‌گوید:« وقتی از دختران دانش‌آموز پرسیدم زن بودن یعنی چه؟ جواب دادند «ینی می‌توانیم هرچیزی که دلمان می‌خواهد باشیم» اما وقتی از پسرا پرسیدم مرد بودن یعنی چه؟ همان کلیشه‌های ضدمرد را بازگو می‌کردند «مرد بودن یعنی ضعیف نباشی گریه نکنی،آسیب پذیر نباشی و ...»⁴

سخت‌گیرانه‌تر بودنِ کلیشه‌های مردانه، باعث می‌شود سرپیچی از این کلیشه‌ها برای مردان خطرناک‌تر باشد، در نتیجه مردان میل کمتری برای ترک این کلیشه‌ها دارند و همراهی مردان با جنبش‌های حقوق مردان و تابوشکنی چندان چشم‌گیر نیست.


۳- فقدان سطح شیشه‌ای:

سلب ارزش پایه از مردان باعث می‌شود مردانی که از کلیشه‌ها پیروی نمی‌کنند فاقد هرگونه ارزش تلقی شوند. در نتیجه یک مرد به راحتی می‌تواند تا پست‌ترین جایگاه اجتماعی سقوط کند و هیچ سطح شیشه‌ای وجود ندارد تا جلوی سقوط اورا بگیرد. برای مثال پناهگاه‌هایی که برای مردان بی‌خانمان در نظر گرفته می‌شوند بسیار کمتر از حد نیاز است.


?درست است که ارزش پایه‌ی مردان سلب می‌شود و این موضوع مشکلات متعددی را به‌وجود می‌آورد بطوری که هزینه‌ی تابو شکنی برای مردان زیاد می‌شود، اما امید است با آدرس دادن مشکلات و ایجاد همدلی میان مردان، شاهد بازگردانی ارزش سلب شده و حضور پررنگ‌تری از مردان برای کنارگذاشتن کلیشه‌های جنسیتی باشیم.


1:Comparing Prescriptive and Descriptive Gender Stereotypes About Children, Adults, and the Elderly

2:Precarious manhood

3:White feather

4:Boys and School: A Background Paper on the Boy Crisis

برابری جنسیتیمردانزنانسکسیسمکلیشه
. . .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید