درسال 92 مردم ایران خسته از شرایط تحریم ها و فشار اقتصادی به دولتی پناه آوردند که دم از مذاکره و سازش با غرب و شیاطین میزد!در این میان اما سبک و سیاق نیرو های مسلح ایران و زیر مجموعه های آن با چیزی که دولت می خواست متفاوت بود ؛ در عمل و روی میز و در زمین دیپلماسی مطابق با نظم جهانی (بخوانید امریکایی) ایران به دنبال کاهش تنش بود اما در روی زمین و کف میدان نیرو های ایرانی و مورد حمایت ایران در جنگ با امریکا به سر می بردند.این موضوع با توجه به کنایه های دولت، دیپلماسی دولتی را هم تحت تأثیر قرار داد و به کنایه نیرو های مسلح ( بخوانید نیرو های زیر مجموعه رهبری) را مقصر عقیم ماندن برجام می دانستند!
دولت با پیش بینی این موضوع که تعارضی در سیاست خارجی مد نظر رهبری با سیاست خارجی خود به وجود خواهد آمد با کم کردن بودجه دفاعی از سال 92 خواست دست نیرو های مسلح را بسته نگه دارد تا بدین صورت این تعارض را به حداقل رسانده و اهداف برجام را محقق کند.
در همین حال بود که پس از برجام فارغ از فعالیت های شاخه های برون مرزی سپاه کشور های عضو برجام از ترس امریکا با وجود رفع تحریم ها روی کاغذ، در عمل جرئت همکاری با ایران را نداشتند. پس عملا دولت تمام این سال ها بیهوده در تلاش برای محدود کردن نیروهای مسلح بود.
دولت اصلاحات اما برای جلوگیری از تخریب خود دیواری کوتاه تر از سپاه و نیرو های مسلح پیدا نکرد و موفقیت های سپاه را در رسانه ها بهانه ای کردند برای اینکه شکست برجام را به گردن نیروهای مسلح و فرمانده کل بیندازند!
همه این ها مقدمه و بهانه ای بود برای حقیر که این موضوع را بررسی کنم.
در اواخر دهه شصت بود که شاخه ای از نیرو های مسلح به اسم سپاه قدس با دستور رهبر معظم انقلاب اسلامی شکل گرفت.در عمل این نیرو تا سال های متمادی مکمل و هم سو با سیاست خارجه دولت بود تا سال 92 و همزمان با انتخاب دولت تدبیر و امید توسط مردم این شبهه به وجود آمد که آیا نیرو های قدس تک روی میکنند و در روند مذاکرات بوسیله ی ستیز با امریکا وقفه ایجاد میکنند و مانع تراشی میکنند؟
انقلاب ما در وهله اول مبارزه با طاغوت داخلی را به انجام رساند و پس از آن به دنبال مبارزه با طاغوت بین المللی و استکبار جهانی بود کما اینکه همان سال های اول انقلاب معمار کبیر انقلاب امام خمینی (ره) ملت های مسلمان منطقه را به مبارزه با دیکتاتور های کشور خود تشویق کرد.
پس ما هدفی جز ستیز و مقاومت در برابر زیاده خواهی های استکبار نداشتیم اما در زمان آقای هاشمی ندای مذاکره بلند شد و ایران اولین گام در بهبود روابط با امریکا را برداشت اما امریکایی ها با خلف وعده و عهد شکنی این تلاش را ناکام گذاشت.در سال 92 اما ایرانیان با عبرت نگرفتن از تاریخ به دولت مذاکره رای دادند تا بار دیگر ایران در مسیر مذاکره و سازش با استکبار پیش برود.
شاخه ی بین المللی سپاه با همین هدف (مبارزه با طاغوت و استکبار بین المللی) و با همین منظور بوجود آمد اما در میان راه دولتمردان با عدول از ارزش های انقلاب اسلامی و سازش ها و اعمال داوطلبانه راهی که قبلا بقیه کشور های اسلامی رفته بودند را دوباره رفتند و باز هم جواب قبلی را از امریکا دریافت کردند باز هم باعث سرشکستگی برای ملت ایران در جهان شدند!
پس از این شکست بود که جبهه اصلاح طلبان برای جبران خسارتی که اعتماد به امریکا به وجهه این حزب زده بود شروع به اعتراض به شاخه قدس سپاه و فرماندهی معظم کل قوا کردند تا این قصور و این اشتباه محاسباتی خود را با تخریب جبهه انقلاب جبران کنند. و این موضوع را در فضای نخبگانی کشور به وجود بیاروند که آیا نیرو های مسلح نباید در خدمت دیپلماسی دولت باشند؟
در جواب اما میخواهم از این جبهه سوالاتی بپرسم که آیا در امریکا هم گفته شد که چرا وقتی مذاکره میکنید با ایران در عمل در منطقه برای محاصره ایران و کشاندن ایران به مرز های خودش تلاش میکنید؟ آیا پرسیدند چرا در عمل تنش را افزایش میدهید؟آیا پرسیدند که چرا منافع ایران در منطقه را وقتی که در حالت صلح به سر میبرید هدف قرار میدهید و تمام تلاشتان را میکنید که ایران را در این مواضع ضعیف کنید؟
خیر! هیچوقت نپرسیدند اما چرا در ایران این سوالات پرسیده می شود؟آیا سیاست منطقه ای ایران علیه سیاست خارجه ای است که از طرف دولت به دنیا مخابره میشود؟
اما هدف چیست؟
اگر بخواهیم رهبری را جزوی از قوه اجرایی در نظر بگیریم ایران قوه ی اجرایی دو قسمتی دارد یعنی قوه اجرایی تقسیم شده بین رئیس جمهور و ولایت فقیه. قسمتی از کار دولت را ولی فقیه بر عهده دارد مثل وزارت دفاع و قسمت اعظم آن در دست رئیس جمهور و هیئت دولت است.
و به همین ترتیب رهبری را مورد سرزنش قرار میدهند که جنگ طلب است و به دنبال اخلال در روند مذاکرات است! چرا؟ چون سپاه قدس اجازه حمله امریکا به منافع ایران را نمی دهد . بله عزیزان پروژه نفوذ بسیار قوی تر از این مواردی که ما میبینیم در جریان است.
اما سوالی پیش می آید آیا واقعا نیرو های مسلح و رهبری به دنبال اخلال در روند مذاکرات هستند؟
رهبری در سخنانی واضح فرموده اند: (تصور برخی دولتمردان دولت قبلی و همچنین برخی دولتمردان دولت فعلی این است که اگر ما در قضیه هسته ای، با امریکا مذاکره کنیم، موضوع حل می شود. من هم به دلیل اصرار آنها بر مذاکره درخصوص موضوع هسته ای، گفتم مخالفتی ندارم اما همان موقع هم تاکید کردم که خوشبین نیستم.)
اما چرا اینطور به نظر می آید؟
واقعیت ماجرا این است که این دو اصلا با هم تعارضی ندارند به چه دلیل؟ به این دلیل که شما وقتی با کسی کُشتی میگیرید مجموعه ای از کنش ها و واکنش ها حرکات شما را تشکیل میدهند یعنی اغلب حرکات شما با توجه به حرکات حریف است! نمی شود شما چوب را کنار بگذاری در حالی که خصم خودش چوب به دست دارد وقتی که ما میبینیم در پشت مذاکرات امریکا تحرکاتش را علیه مواضع ما در منطقه زیاد میکند بدیهی است که ما هم در برابر این ناجوانمردی آنان اقدام میکنیم و از این حملات جلوگیری میکنیم و حتی در جهت تضعیف قدرت هجومی او اقدام میکنیم! پس ما کاری را میکنیم در جواب امریکایی ها و نه برای خرابکاری و اخلال در روند مذاکرات.
وقتی این ها کنار هم می آید میتوان متوجه شد که این انتقاد یا مسئله ای جدی نیست بلکه تخریب است.چرا که باید امریکایی ها را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که چرا در زمان مذاکرات هم شما در عمل به دشمنی با ملت ما ادامه دادید و چرا بعد از برجام تحرکات منطقه ای شما علیه منافع ما گسترش یافت؟! باید این موضوع را قبول کنیم که قسمتی از دیپلماسی روی میز مذاکرات و خنده های مستانه نمایندگان استکبار نیست بلکه قسمتی از آن فقط با سرب و زور جلو می رود. دشمن امریکایی دقیقا در زمان مذاکرات، داعشی را حمایت می کرد که به وضوح ایران را جزوی از نقشه ی خود برای منطقه و یکی از ولایات خودش میدانست!
پس هر کس وظیفه ی خود را انجام داد! دولت مذاکره ای که برایش آمده بود را انجام داد و نیرو های مسلح امنیت کشور را تأمین میکنند.
اما آن که ما با دشمنی که امنیت ما را هدف قرار میداد مذاکره کردیم....
حقیقت ماجرا این است که این نه تنها شبهه به حق و بحثی علمی و حقوقی برای مقابله با اختیارات رهبری نیست بلکه فقط شبهه پراکنی جبهه ای است که در این سال ها کاملا نشان داده که دلسوز مردم ایران نیست!
حال شما راحت تر میتوانید دلیل این موضوع را متوجه شوید که چرا دولت ما به جای تقویت قدرت دیپلماسی خود و استفاده از قدرت منطقه ای به عنوان برگ برنده به دنبال تضعیف نیرو های مسلح به وسیله سخت کردن معیشت پرسنل و کم کردن بودجه آنان بود.
قضاوت با شما!