ویرگول
ورودثبت نام
The one with the dreams
The one with the dreamsمیدانم من هم خیلی زود به رهگذری در خیابان سان خوان تبدیل خواهم شد اما در حال حاضر کسی هستم که هنوز به خاطر می‌آورد، یا به خاطر میآورد هنوز..
The one with the dreams
The one with the dreams
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

من از کسالت این ساعت ها حرف میزنم

?@عکلیل‌ماهی
?@عکلیل‌ماهی


می‌وزم

می‌بارم..

میتابم به فرداهایی که روزگاران آفتاب است

و تپش های بی وقفه‌ی زمین سبز به سرها میکوبد

من از کسالت این ساعت ها حرف میزنم

من از تیرگی ها به روزنه‌هایی که سقف اندیشه به تصویر میکشد دست می یازم

میروم رونده ام‌چون رود

می‌وزم به سان بادهایی در دامان و گیوسان دختران سرکش جنگل های دور

من باز خواهم گشت

باز خواهم گفت

باز خواهم خواند

از این شب مرگی های مرده ی بی جانِ در قفس

و قلبم امروز می‌تپد

می‌تپد

می‌تپد

تا به آن لحظه ای که شعر

زمین مرده را به آغوش خیس خود می‌کشد

و نفس های واژگان آزادی

به خاک آلوده به بند باز می‌دمد

و خواهد ایستاد قلب من آنگاه

آنگاه که گرگ های خاکستری دوان

آوازهایی را زوزه میکنند

به روزگاری که شب فصلی خواهد بود

از افسانه ی دیرین زمین

و خواهم وزید آن روز

و خواهم بارید

و کاج ها هم رقص نم نم باران منند

آزادینویسندگی
۹
۷
The one with the dreams
The one with the dreams
میدانم من هم خیلی زود به رهگذری در خیابان سان خوان تبدیل خواهم شد اما در حال حاضر کسی هستم که هنوز به خاطر می‌آورد، یا به خاطر میآورد هنوز..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید