اگر فیلم رو ندیدید و از جمله افرادی هستید که براتون مهمه فیلم اسپویل نشه ترجیحا متن رو نخونید
فیلم danish girl یا دختر دانمارکی فیلمی است بر اساس داستانی واقعی در حدود سالهای 1920 و راجع به یک زوج نقاش دانمارکی.
آینار وگنر(با بازی ادی ردماین) نقاش معروفی است که درآمد خوبی از فروش نقاشی هاش داره.
همسرش گردا وگنر هم نقاش است که معمولا مدل طراحی هاش آدمها هستن(برعکس آینار که از طبیعت نقاشی میکشه)
یه روز گردا که میخواست تابلویی رو زود تحویل بده و مدلش در دسترس نبود به آینار میگه دامن بپوشه تا بتونه چین های پایین نقاشی رو کامل کنه!و خب آینار خیلی عادی قبول میکنه.در همون حالت دوست صمیمی گردا و آینار میاد و وقتی آینار رو در اون حالت میبینه به شوخی بهش میگه از این به بعد باید لیلی صدات کنیم!(به عبارتی به آینارِ مرد یه اسم زنونه میده)و اما لیلی نامیدن آینار همانا و دردسر های بعد از آن همانا! از اون به بعد آینار برای کمک به گردا برای نقاشی کشیدن، لباس های زنونه میپوشه و مدلش میشه...تمام اینا کاملا بدون قصد شروع میشه ولی به مرور مشکل ساز میشه. با انجام هر چه بیشتر اینکارها آینار دچار احساسات بد و متناقضی میشه،با خودش احساس بیگانگی میکنه...تا جایی که این حقیقت عجیب خودشو به نمایش میذاره: آینار از زن بودن بیشتر از مرد بودن لذت میبره!
گردا وقتی متوجه حال عجیب آینار میشه خیلی سعی میکنه کمکش کنه..پیش تعداد زیادی دکتر و روانشناس میبرتش تا به حالت اول برگرده اما فایده نداشت؛ آینار روز به روز بیشتر در لیلی بودن فرو میره.مشکلات زیادی در این راه براشون پیش میاد..یکی از صحنه های ناراحت کننده ی فیلم وقتی بود که گردا با اشک وخسته از این همه تلاش به لیلی میگه:
»I need my husband«!
(منظورش این بود که از نقش لیلی بودن خارج بشه و دوباره آینار بشه)
بالاخره آخرین دکتری که باهاش صحبت میکنن راه حل جدیدی در برابرشون قرار میده.(تلاش تمام دکترهای قبلی بر این بود که آینار رو به حالت قبل برگردونن ولی این یکی دکتر دقیقا برعکس عمل کرد)
دکتر میگه من آدمهای مثل تورو دیدم، میتونم کاری کنم واقعا یه زن بشی.دو عمل باید انجام بدی که هردو بسیار سخت هستن و حتی ممکنه زنده ازشون بیرون نیای..و فقط از لحاظ تئوری مورد بررسی قرار گرفتن و به طور تجربی انجام نشده.(در اون زمان هنوز تغییر جنسیت انجام نشده بود،از دید عرف هم پذیرفته شده نبود و به افرادی مثل آینار دید بدی داشتن)
اونجاست که آینار(بهتره بگم لیلی!) میگه هر طور هست میخوام عمل رو انجام بدم،من واقعا حس میکنم یه زنم!و جمله ی جالب گردا که میگه:منم همین حس رو دارم!
لیلی عمل اول رو انجام میده و جون سالم به در میبره اما متاسفانه بعد از عمل دوم میمیره.
یکی از نکات جالب و قشنگ فیلم علاقه ی گردا به آینار بود که عشقش کاملا واقعی بود،تا جایی که میتونست کمکش کرد تا بهتر بشه و وقتی دید که آینار نمیخواد آینار باشه بلکه میخواد لیلی باشه به تصمیمش احترام گذاشت، حمایتش کرد و تا آخر پشتش وایساد(حتی با اینکه اینکار به معنی از دست دادن مردی بود که عاشقش بود)
گردا وگنر پس از مرگ لیلی تا آخر عمر به کشیدن نقاشی های لیلی ادامه میده.
و اما موضوع قابل تحسین بعدی خود آینار بود.کسی که تصمیم گرفت برای اولین بار در تاریخ، عمل تغییر جنسیت رو انجام بده و اینکارش مسیر جدیدی رو برای افراد اینچنینی رقم زد هر چند به قیمت جونش تموم شد.
هر دو نفرشون به شدت قابل تحسین بودن چه گردا با عشق واقعیش و چه لیلی با شجاعتش.
در مورد این فیلم نقد های منفی زیادی هم شده،خیلی ها معتقد بودن میشد فیلم رو بهتر از این ساخت یا اینکه ایراداتی داشته.با وجود تمام اینها به نظر من فیلم زیبایی بود و ازش خوشم اومد.
بازی ادی ردماین جالب بود که باید نقش هر دو جنس رو بازی میکرد..مثلا قسمتایی از فیلم که هنوز یه مرد بود هم یه چیز خیلی ریزی تو حرکاتش بود که بهت میفهموند زیر این جلد مرد نقاش یه دختر خجالتی نهفته هست!:)
پی نوشت:یه چیزی که به نظرم اومد بهتره بگم، دقیق یادم نیست چه سایتی بود ولی یادمه لیستی از زوج های معروف همجنسگرا در طول تاریخ رو تهیه کرده بود و گردا و لیلی هم در اون لیست بودن.که در حقیقت درست نیست.گردا و آینار زمانی که با هم ازدواج کردن به عنوان یه مرد و یه زن ازدواج کردن و این ماجراها 6 سال بعد از ازدواجشون پیش میاد. و از زمانی که آینار تصمیم میگیره لیلی باشه،دیگه به عنوان دوتا دوست با هم هستن نه پارتنر یا همسر.