متین رئیسی
متین رئیسی
خواندن ۲۳ دقیقه·۲ سال پیش

جنون من، آتش | بررسی کارکرد معنایی رنگ‌های سرخ در مینی‌سریال The Queen’s Gambit

مینی‌سریال «گامبی وزیر» در طول روایت داستان سقوط و فروپاشی شطرنج‌بازی به نام بث هارمن، از الگوی پیوسته‌ای از نورپردازی‌ها و رنگ‌بندی‌های سرخ برای نشانه‌گذاریِ نقاط عطف زندگی او استفاده می‌کند. در طول مدت سریال و همان‌طور که در تصویر بالا جلب توجه می‌کند، به مرور متوجه می‌شویم که رنگ‌های سرخ به نمادی از جنون بث بدل شده‌اند.


در حالی که بث هارمن در طول سریال به اعجوبه‌ی افسرده شطرنج تبدیل می‌شود و کم‌کم از تفاوت‌هایش با هم‌سن و سالان خود رنج می‌برد، «گامبی وزیر» خودش را به عنوان اثری درباره‌ی نبوغ، و وحشتِ ناشی از آن معرفی می‌کند. در جایی از قسمت چهارم، بث خاطره‌ای از آقای شایبل -سرایدار یتیم‌خانه- را به یاد می‌آورد که نگرانی خود از آنچه ممکن است به سر بث بیاید را ابراز کرده بود: «آدم‌هایی مثل تو دوران سختی دارن؛ دو روی سکه‌ی یکسانی هستند. تو موهبتت رو داری، و بهاش هم هست». بهای نبوغ بث، اعتیادهای مختلفی است که در طول راه به دست می‌آورد. بث در همان دوران یتیم‌خانه به قرص‌های آرامش‌بخشِ سبز معتاد می‌شود، و آثار آن تا بزرگسالی هم باقی می‌ماند. در همین سکانسی که بث به یاد خاطره‌ی آقای شایبل می‌افتد، او چند لیوانِ بزرگ آبجوی مکزیکی را سر می‌کشد؛ بث در دوران نوجوانی به مشروبات الکلی هم معتاد شد.

کاری که اسکات فرنک، خالق سریال انجام داده این است که برای نمایشی‌تر کردنِ اعتیادهای بث، الگوی رنگیِ پیوسته‌ای را برای آن‌ها تعریف کرده که مو لای درزش نمی‌رود. در سکانس مورد بحث، بث بعد از خرید آبجو، داخل باغ وحش و روبه‌روی قفس یک میمون می‌نشیند (تصویر شماره ۱). بث در حضور او، کلاهش را برمی‌دارد و درمی‌یابیم که رنگ موی بث و میمون به طور انکار ناپذیری شبیه یکدیگر است. بث همین‌طور متوجه می‌شود که واسیلی بورگوف، دشمن خونیِ او هم به همراه خانواده تفریح مشابهی را انتخاب کرده است. در حالی که بورگوف به چهره‌ی خشک و بازیِ غیرقابل انعطافش شناخته می‌شود، به طور به خصوصی جذب یک گوریل زشت و چغل شده است. هرچقدر که میمونِ بازیگوش یادآورِ بث است، گوریل هم به نماد ایده‌آلی از بورگوف بدل می‌شود.

تصویر شماره ۱
تصویر شماره ۱

مسئله‌ی رنگ آتشین موهای بث، موتیفی است که سریال بسیار به آن برمی‌گردد. همان‌طور که به یاد دارید، بث این موها را از مادرش به ارث برده (تصویر شماره ۲)، و یکی از وحشت‌های بث در تمام طول زندگی‌اش، مبتلا شدن به جنون مادرش است. بث بعد از اینکه در قسمت دوم متوجه می‌شود که یک پدر مسئولیت‌ناپذیر دیگر (آقای ویتلی) هم او را برای همیشه تنها گذاشته است، به طور واضحی درباره‌ی وحشتِ دچار شدن به سرنوشت مادرش خواب می‌بیند (تصویر شماره ۳) و در قسمت هفتم هم نگرانی‌اش را به جولین اعتراف می‌کند که شاید جنونِ این مادر در خونش باشد. حقیقت این است که بث همان‌طور که با استعداد ذاتی‌اش متولد شده، موهای سرخ مادرش، و به همراه آن، ترومای ناشی از جنون او را هم به ارث برده است.

بنابراین هر گاه که بث در اعتیادها و جنون دست و پا می‌زند، رگه‌هایی از رنگ‌های سرخ راه خودشان را به درون میزانسن پیدا می‌کنند. مثلاً یکی از محرک‌هایی که بث را به سمت جنون هل می‌دهد، مسئله‌ی تنها بودن است. در قسمت پنجم که بث از فقدان آلما -مادر ناتنی‌اش- رنج می‌برد، او یکی از شب‌های قبل از مسابقه را با خلسه‌ی بالا انداختنِ قرص‌ها به صبح می‌رساند (تصویر شماره ۴). در حالی که سایه‌ی مهره‌های شطرنج بث را در حصار خودشان قرار می‌دهند، رنگ سرخ به‌طور واضح و خطرناکی بر محیط غلبه کرده است.

تصویر شماره ۴
تصویر شماره ۴

سرخ گاهی در لباس‌های بث هم نمود پیدا می‌کند. به دلیل تعلق خاطری که او به شطرنج دارد، بث معمولاً لباس‌هایی را انتخاب می‌کند که فقط از رنگ‌های سیاه و سفید تشکیل شده‌اند، اما هر از گاهی هم رنگ غلیظ سرخ در لباس‌هایش دیده می‌شود. در قسمت سوم که بنی واتس ادعا می‌کند بث چقدر راحت می‌توانست در مسابقه‌ی با هری بلتیک شکست بخورد، بث لباس سرخ‌رنگی پوشیده است (تصویر شماره ۵). بث تا این لحظه باور داشت که بازی‌های او بی‌نقص است، و از اینکه بنی روی دست او بلند شده، کفری می‌شود. این در حالی است که بث در قسمت پنجم شکست‌های متوالی خودش به بنی در شطرنج سرعتی را بهتر تحمل می‌کند. او بدون اینکه سراغ مشروب یا قرص‌های آرامبخش را بگیرد، در تنهایی خودش این شکست را می‌پذیرد. پس در حالی که بث با کت سرخ‌رنگی وارد این سکانس شده بود (تصویر شماره ۶)، با شروع مسابقه کتش را در می‌آورد و در خانه هم آن را با خشم دور می‌اندازد.

در طول داستانْ شدت خطری که بث را تهدید می‌کند، از غلظت رنگ‌های سرخ تعریف می‌شود. گاهی همچون تصاویر شماره ۵ و ۶ که خطر گذراست، صرفاً اشاره‌هایی به رنگ سرخ صورت می‌گیرد. اما زمانی که مانند تصویر شماره ۴ بث به طور برگشت‌ناپذیری فرو می‌پاشد، غلظتِ رنگ سرخ کل صحنه را تسخیر می‌کند. تنها وحشتناک‌ترین نقاط عطف زندگیِ بث هستند که به غلیظ‌ترین رنگ‌های سرخ آغشته می‌شوند، و همان‌طور که انتظار می‌رود، یکی از مهم‌ترین نقاط عطف زندگی بث مربوط به مادرش است. بث اولین شبی که در یتیم‌خانه تنهاست را با خاطره‌ای از مادرش سر می‌کند. او شبی را به یاد می‌آورد که مادرش آتشی روشن کرد و کتاب‌هایی را به دامن آن انداخت. بثِ خردسال از این حیرت‌زده شده بود که آن‌ها نه هر کتابی، بلکه مقاله‌های نوشته شده توسط مادر خودش بودند. مادر بث هم مانند او نابغه‌ای بوده که حالا به این روز افتاده، و این بث را به وحشت می‌اندازد. رنگی که بر فضای این صحنه‌ی به‌خصوص غلبه کرده، سرخِ آتش است (تصویر شماره ۷).

تصویر شماره ۷
تصویر شماره ۷

در قسمت ششم و زمانی که بث از فرط خستگی به رستوران می‌رود هم رنگ‌بندیِ صحنه عمیقاً سرخ انتخاب شده است (تصویر شماره ۸). این همان صحنه‌ای است که بث بعد از مدت‌ها روزه‌ی مشروبش را می‌شکند و با این کار، بالاخره کاملاً فرو می‌پاشد. او در حالی به خانه برمی‌گردد که سیاه‌مست است، و از این لحظه به بعد، بث از عالم و آدم رهاست. بعد از این او به طور خودویرانگرایانه‌ای روزها و شب‌ها دائم‌الخمر باقی می‌ماند، پس رنگ‌بندیِ غلیظ صحنه با تأکید بر اهمیت انتخاب بث در این دوراهی، آینده او را هشدار می‌دهد.

این غلظت رنگ سرخ را معمولاً در میزانسن‌های روابط جنسی بث هم دیده می‌شود. مسئله این است که بث زمانی که در یتیم‌خانه بزرگ می‌شد، از یاد گرفتن ارتباط سالم با جنس مخالف محروم بود. مردها برای او موجودات بسیار دوری بودند که تنها از پرسه زدنِ گهگدارشان در اطراف یتیم‌خانه یا تصاویرِ داخل کتاب‌ها دیده می‌شدند. پس حالا که او در بزرگسالی این‌قدر به مردها نزدیک شده است، بث نمی‌تواند از آن‌ها دست بکشد و روابط جنسی مختلفی را در طول سریال تجربه می‌کند. نیازِ بث به غلبه بر مردان به نوعی به دوز شدیدتری از قرص‌ها و مشروبات الکلی بدل می‌شود، ورنگ‌بندی این سکانس‌ها هم به مثابه دیگر اعتیادهای بث، به غلظت‌هایی از رنگ سرخ آغشته می‌شود (تصویر شماره ۹).

تصویر شماره ۹
تصویر شماره ۹

واریاسیون‌های سرخ تنها رنگ‌هایی نیستند که در طول سریال معنای خودشان را پیدا می‌کنند. یکی دیگر از رنگ‌هایی که سریال بسیار به آن برمی‌گردد، رنگ آبی است. در طول قسمت چهارم که بث لذت‌های کوچک و تازه‌ای به جز شطرنج را پیدا می‌کند، او متوجه ماهیت آرامش‌بخش و امنِ آب می‌شود. در یکی از سکانس‌های این قسمت در حالی که بث حریفانش را یکی پس از دیگری قتل‌عام می‌کند، هر از گاهی به آزادی و آرامش او از معلق بودن در استخر نگاه می‌اندازیم (تصویر شماره ۱۰). سریال با این تدوین موازی نشان می‌دهد که بث با این تفریح، انرژی‌اش برای روز بعد را به طور سالمی تأمین می‌کند. همین‌طور در اواخر این قسمت که آلما فوت می‌شود، بث برای کنار آمدن با تروما و فشار روحیِ از دست دادن تنها مادری که داشت، با دوش گرفتن به خود تسلی خاطر می‌دهد (تصویر شماره ۱۱). هنگامی که همسر آلما -آقای ویتلی- بث را برای تدارکات تشییع جنازه تنها می‌گذارد، بث دیگر راهی جز پناه بردن به قرص‌های سبز نمی‌بیند.

در طول سریال آبی به عنوان رنگ غم و تنهایی هم پرداخت می‌شود. یکی از ناراحت‌کننده‌ترین لحظه‌های سریال زمانی است که بث در یکی از مهمانی‌های هم‌کلاسی‌هایش شرکت می‌کند. در حالی که هم‌کلاسی‌های بث از غیبت کردن درباره‌ی پسرها لذت می‌برند و موسیقی‌های عاشقانه‌ی احمقانه‌ای را از حفظ هستند، بث متوجه می‌شود که به گروه این آدم‌ها تعلق ندارد. پس بدون اینکه کسی متوجه غیبتش بشود، بث از مهمانی فرار می‌کند و با سر کشیدنِ بطری الکلی که از آنجا دزدیده، به پناه همیشگی‌اش، شطرنج و مجسم کردنِ مهره‌های آن بر سقف رو می‌اندازد (تصویر شماره ۱۲، چپ). بث برای فرار کردن از این احساس تنهایی، برای بخشیدنِ رنگ به این شب‌های سرد، گاهی سراغ اعتیاد دیگرش می‌رود و شب‌ها را به همراه شخص دیگری سپری می‌کند. اولین قسمت سریال با صبح روزِ بعد از هم‌بستر شدنِ بث با کلیئو آغاز می‌شود. بث اگرچه که شب هیجان‌انگیز و پرتنشی را پشت سر گذاشته، اما تنها احساسی که صبح روز بعد از آن باقی مانده، حس کلافه‌کننده‌ی تنهایی است (تصویر شماره ۱۲، راست). بث برای اولین بار در اوج تنهایی به مخاطب معرفی می‌شود.

تصویر شماره ۱۲
تصویر شماره ۱۲

بث از فرط همین تنهایی‌هاست که سراغ جنون و اعتیادهایش می‌رود. او قرص‌های آرامبخش را معمولاً شب‌ها که تنهاست مصرف می‌کند و فقط هم زمانی دائم‌الخمر شد که آلما را از دست داده بود. بث در قسمت هفتم به جولین اعتراف می‌کند که اگر او سراغش را نمی‌گرفت، تا حالا یک بطری کامل شراب را سر کشیده بود. بث با آگاهی از این موضوع، بعد از مرگ آلما تلاش می‌کند تا جای ممکن از تنها بودن خودداری کند. اولین شبی که بث در خانه تنهاست، او در بالا رفتن از پله‌ها تردید دارد -پله‌ها با رنگ سرخی به تصویر کشیده شده‌اند (تصویر شماره ۱۳، چپ). بث می‌داند اگر از آن‌ها بالا برود، دیر یا زود یا به قرص‌ها پناه می‌برد یا به الکل. پس بث به خاطره‌ی آلما، شبش را رو‌به‌روی تلویزیون به صبح می‌رساند. نور ساطع‌شده از تلویزیون، به‌طور سالمی آرامش‌بخش است (تصویر شماره ۱۳، راست). شب بعد، بث با بی‌میلی از پله‌ها بالا می‌رود.

یکی دیگر از موتیف‌های رنگیِ سریال که به رنگ سرخ نزدیک است، بنفش می‌باشد. در طول قسمت سوم، بنفش به نماد غرور و پیروزی بث بدل می‌شود. زمانی که بث و آلما برای اولین بار به رستوران لاس وگاس می‌روند، بث با اعتماد به نفس از بازیکنانی که سلاخی کرده می‌گوید، و رنگِ پس‌زمینه‌ی او در این لحظه بنفش است. آن‌ها در پایان این قسمت و بعد از شکست خوردن بث از بنی هم به همین رستوران برمی‌گردند، اما این بار بر صندلی‌هایی می‌نشینند که غرور و پیروزی جای خودشان را به ترکیبی از سرخِ جنون و رنگ سبز قرص‌ها داده‌اند (تصویر شماره ۱۴).

تصویر شماره ۱۴
تصویر شماره ۱۴

در همین قسمت بنی حقیقتی که از چشمان بث پنهان مانده بود را آشکار می‌کند: هری بلتیک فرصت شکست دادنِ بث را داشت. بنی انگار بث را از حفظ می‌خواند. او هم مانند بث از کودکی به اعجوبه‌ی شطرنج تبدیل شده بود، و احتمالاً از احساس غرور و تعصبی که چنین موفقیتی در سن‌های جوانی به همراه دارد، آگاه است. زمانی که بث متوجه می‌شود به طور غیرقابل انکاری حق با بنی است، بث به آلما پناه می‌برد. او در این صحنه از هاله‌ی بنفشِ موفقیت و غرور گذار می‌کند و به طرف دستشویی می‌رود که رنگ غالب در آن سرخ است (تصویر شماره ۱۵). بث پس از نگاه کردن به چهره‌ی خودش در آینه، به قرص‌ها متوسل می‌شود.

آینه‌ها یکی از موتیف‌های فکر شده‌ی اسکات فرنک برای روایت داستان هستند. بث هر باری که به آینه نگاه می‌کند، از چهره‌ی خودش منزجر می‌شود. چه در همین صحنه که بث در می‌یابد چه قدر احمقانه می‌توانست از هری بلتیک شکست بخورد، و چه در افتتاحیه‌ی سریال که او پس از بیدار شدن در وان حمام بالاخره متوجه می‌شود چه گندی را بالا آورده است (تصویر شماره ۱۶). در هر دو موقعیت بث که توانایی کنار آمدن با شکست را ندارد، برای تحمل آن قرص‌ها را بالا می‌اندازد. از قضا که در هر دو صحنه، لباس بث سرخ‌رنگ است.

بث همیشه هم نگاه کردن به آینه را تحمل نمی‌کند. بعد از مرگ آلما که بث مالکیت خانه را به دست آورده است، او تصمیم می‌گیرد برای تغییر دکوراسیون خانه، آینه‌های عتیقه‌ی آن را پایین بیاورد(تصویر شماره ۱۷، چپ). سپس هنگامی که بث با فروپاشی روانی خود دائم الخمر می‌شود، او فقط یک بار دیگر به آینه نگاه می‌کند، و این بار به جای منزجر شدن از خود، چهره‌ای که می‌بیند را آرایش می‌کند (تصویر شماره ۱۷، راست).

تصویر شماره ۱۷
تصویر شماره ۱۷

پس از مرگ آلما در قسمت چهارم، تراکم رنگ‌های سرخ به‌طور قابل توجهی تشدید می‌شوند. در قسمت پنجم که بث در خانه تنهاست، می‌بینیم که او ناگریز است شب‌ها چراغ‌ها را روشن نگه دارد، و این باعث می‌شود که رنگ‌های سرخ نمود بیشتری در خانه پیدا می‌کنند. بث معمولاً شب‌ها در آسیب‌پذیرترین وضعیت روانی خود قرار دارد و در برابرِ وسوسه‌ی قرص‌ها و مشروب تسلیم است. صحنه‌ای که در شب می‌تواند به‌طور خطرناکی سرخ باشد، صبح روز بعد عادی به‌نظر می‌رسد (تصویر شماره ۱۸).

این مسئله از قسمت اول هم مقدمه‌چینی شده بود. در یکی از بازی‌های بث با آقای شایبل، بث که شکست در کتش نمی‌رود، آقای شایبل را با لفظ بسیار رکیکی خطاب می‌کند. آقای شایبل بدون اینکه به تنبیه فیزیکی یا حتی لفظی متوسل شود، بث را صرفاً از آنجا بیرون می‌کند و درِ زیرزمین را برای مدتی قفل نگه می‌دارد. با این تمهید هوشمندانه‌ی آقای شایبل، بث چاره‌ای ندارد جز اینکه صبر کردن را یاد بگیرد، و کم‌کم متوجه‌ی اشتباهی که کرده بشود. پس زمانی که بث بعد از مدت‌ها درِ زیرزمین را باز پیدا می‌کند، بازیِ آن‌ها برای اولین بار در هنگام صبح اتفاق می‌افتد. در حالی که در زمان عصر نور چراغ بر محیط زیرزمین غلبه می‌کرد، بث با یاد گرفتن درسی ارزشمند موفق می‌شود که اثر آن را خنثی کند (تصویر شماره ۱۹).

بدین ترتیب قسمت پنجم که بث آلما را از دست داده است، به طور معناداری در زمان شب آغاز می‌شود. بث به‌طور معصومانه‌ای یک گوشه از خانه را پیدا می‌کند که چراغ‌های آن روشن نشده‌اند (تصویر شماره ۲۰). هری بلتیک تماس گرفته است، و میزانسن باجه تلفنی که در آن قرار دارد تضاد جالبی با صحنه‌ی تلفن بث پیدا می‌کند. در حالی که رنگ‌بندیِ آبی بر صحنه‌ی بث غالب است، فقط فضای بیرونی باجه تلفن هری به رنگ آبی در آمده و در داخل آن رگه‌هایی از رنگ سرخ پیدا می‌شود؛ چرا که قصد واقعی هری از تماس گرفتن با بث، علاقه‌ی پنهانی است که به او دارد. پس زمانی که بث هری را به خانه‌اش دعوت می‌کند، از فضای آرامش‌بخش صحنه‌ی خودش برمی‌گردد و رو به رنگ‌های سرخ قرار می‌گیرد. سیم تلفن به‌طور درمانده‌ای تلاش می‌کند جلوی او را بگیرد.

تصویر شماره ۲۰
تصویر شماره ۲۰

در حالی که قسمت پنجم تسلط نور چراغ‌ها در شب را زمینه‌چینی می‌کند، قسمت ششم ایده‌ی جالب‌تری را مطرح می‌کند: چه می‌شود اگر این رنگ‌ها در هنگام صبح هم بر خانه غلبه کنند؟ در این قسمت که بث برای دومین بار از بورگوف شکست خورده، انگیزه‌اش برای بازی کردن را از دست داده است. بث از همان ابتدا خودش را تسلیمِ قرص‌ها و مشروب نمی‌کند، بلکه تلاش می‌کند حواس خودش را با تغییر دکوراسیون خانه پرت کند. بث کاغذ دیواری‌های طبقه پایین را از رنگ سبز به صورتی تغییر می‌دهد، و اتفاقی که می‌افتد این است که بعد از فروپاشی روانی او در ادامه‌ی این قسمت، بث فراموش می‌کند که چراغ‌ها را خاموش کند (تصویر شماره ۲۱). بازتاب نور چراغ‌ها به کاغذ دیواری‌های خانه، به راحتی رنگ سرخ را بر محیط خانه حاکم می‌کند.

بث بعد از تمام سختی‌هایی که به خاطر نبوغ خود تحمل کرده، اینجا دیگر کلافه می‌شود. در این بازه زمانی او نه تنها بزرگ‌ترین پشتیبان و بهترین دوستش -آلما- را از دست داده، بلکه برای دومین بار جلوی بورگوف هم کم آورده است. تمام تلاش‌های بث برای غلبه کردن بر اعتیادهایش به طور خسته کننده‌ای بی‌نتیجه بوده‌اند، و هشداری که خبرنگار در قسمت دوم به او داده بود، به طور اجتناب‌ناپذیری به حقیقت بدل شده است: «خلاقیت و روان‌پریشی اغلب شونه به شونه‌ی هم قرار می‌گیرن؛ یا در این مورد، نبوغ و جنون». در حالی که وحشتِ بث به حقیقت پیوسته و جنون، مانند مادرش قبل از او، گریبانش را گرفته است، جولین سر می‌رسد.

مسئله این است که اگرچه شوهرِ سابق مادر بث از وضعیت روانی او خسته شده بود و او را بدون عذاب وجدان تنها گذاشت، بث در طول زندگی‌اش هیچوقت تنها نمی‌ماند. او در دوران یتیم‌خانه جولین‌ را داشت که بعد از ترومای از دست دادنِ مادرش، بهترین دوست او باشد. و در بزرگسالی هم دوستان ارزشمندی مانند هری بلتیک را به دست آورد که در همان شبِ بعد از مرگ آلما تماس می‌گیرد تا مرهمِ زخم‌های بث باشد. همین دوستان بث، بی‌منت شب را تا صبح بیدار می‌مانند تا راهِ مقابله‌ی بث با بورگوف را پیدا کنند، و همین دوستان بودند که حتی زمانی که بث از خودش دست کشیده بود، بیخیالِ او نشدند (تصویر شماره ۲۲).

تصویر شماره ۲۲
تصویر شماره ۲۲

پس در اینجا هم جولین سر می‌رسد و بث را برای مراسم خاکسپاریِ پدری که هیچوقت نداشت، رهسپار می‌کند. زمانی که آن‌ها به یتیم‌خانه برمی‌گردند، بث با تردید پا به سالن‌های آن می‌گذارد. یتیم‌خانه دست نخورده باقی مانده است، اما رنگ و بوی خاکستری و مرده‌ای دارد؛ انگار بعد از مرگ آقای شایبل کسی نبوده که چراغ‌ها را روشن کند (تصویر شماره ۲۳). بث به یاد روزهای گذشته، برای آخرین بازی سری به زیرزمین می‌زند، و تنها چراغی که در تمام یتیم‌خانه روشن می‌شود، همین چراغِ بالای میز شطرنج است (تصویر شماره ۲۴). بث در ابتدا از روبه‌رو شدن با این چراغ که تمام تروماهای زندگی‌اش از آن شروع شده بود، خودداری می‌کند، اما زمانی که با رنگ سرخِ آن، با رنگ جنون خود چشم در چشم می‌شود، بث چیز زیبایی را پیدا می‌کند: آقای شایبل در تمام این مدت بیشتر از بازی کردنِ شطرنج، بازی‌های بث را دنبال کرده بود. او دیواری از تمام دستاوردها و موفقیت‌های بث درست کرده، و در مرکز آن، عکس دو تاییِ خودش با بث را قرار داده بود. با آگاهی از این حقیقت، بث به جولین پناه می‌برد و برای اولین بار، به گریه می‌افتد. بث هیچوقت برای مرگ مادر واقعی‌اش عزاداری نکرد و برای از دست دادن آلما هم تا جایی که می‌توانست اختیار چشمانش را گرفت. اما بث اینجا واقعاً به هق هق می‌افتد، و پذیرفتن رنجِ اشک‌ها، اولین مرحله‌ی فرایندِ داشتن یک زندگی سالم است.

تصویر شماره ۲۴
تصویر شماره ۲۴

پس از بهبود بث از فروپاشی روانی خود، او به هر زحمتی که شده خودش را به مسابقات مسکو می‌رساند. ورود بث به اتحادیه جماهیر شوروی با بازگشت اغراق‌آمیزِ رنگ‌های سرخ همراه است (تصویر شماره ۲۵). رنگ‌بندی‌های غلیظ شهر مسکو تأکید می‌کنند که بث هر لحظه ممکن است دوباره به بالا انداختنِ قرص‌ها یا نوشیدن مشروبات الکلی روی بیاورد، و هر لحظه واقعاً به فکر آن هم هست. در نتیجه دقایق پایانی این قسمت به مبارزه‌ی با چنگ و دندان و پرتنشِ بث برای غلبه کردن بر رنگ‌های سرخِ قسمت‌های گذشته، و اعتیادهایش تبدیل می‌شود.

بزرگ‌ترین اعتیادِ بث که زمینه را برای اعتیادهای بزرگسالی‌اش به وجود آورد، قرص‌های آرام‌بخشِ سبز بود. در این قسمت شب قبل از مسابقه‌ی نهایی با بورگوف، بثْ مانند ماتیکی که قرص‌ها را در آن پنهان کرده، لباس سبز رنگی پوشیده است (تصویر شماره ۲۶). ما قبلاً چنین شب‌هایی را دیده بودیم؛ شب‌هایی که بث به خاطر فشار روانیِ مسابقه فردا، به چیزی یا کسی برای تسکین چنگ بیندازد. اما در این بازه زمانی بث بالاخره این قدرت را به دست آورده که هر طور شده در برابرِ وسوسه‌ی کمرشکنِ قرص‌ها مقاومت کند و هوشیار باقی بماند. پس زمانی که بث از روی تخت بلند می‌شود تا قرص‌ها را به درون توالت بیندازد، کارگردان روی قاب ماتیک قرص‌ها باقی می‌ماند. حالا که بث دیگر بخشی از این صحنه نیست، قرص‌ها دیگر هیچوقت تسلطی بر او نخواهند داشت.

تصویر شماره ۲۶
تصویر شماره ۲۶

پیش‌تر این مسئله را بررسی کردیم که اعتیادهای بث بیشتر از هر زمانی، شب‌ها پیدا می‌شوند. او از دوران یتیم‌خانه عادت کرده که با بالا انداختنِ قرص‌های آرامبخش به خواب برود، و انگار از آن زمان به بعد، از داشتنِ شب‌های آرام محروم شده است. در طول سریال با اینکه هیچوقت به وجود اختلال بی‌خوابی در بث اشاره نمی‌شود، اما هیچوقت به خواب رفتنِ بث را هم نمی‌بینیم. رویداد بسیار لذت‌بخشی که در این قسمت رقم می‌خورد این است که بث بعد از تمام اتفاقاتی که افتاد، چنان متحول شده که با خاموش کردنِ چراغ‌ها، می‌تواند شب آرامی را سپری کند (تصویر شماره ۲۷). بث با داشتن خواب کافی، برای مسابقه روز بعد شکست‌ناپذیر است، و حتی جلوتر هم کنتاکی تاونز از اینکه بث شب قبل از مسابقه نهایی را چقدر راحت خوابیده است، شگفت‌زده می‌شود. مسئله از این نظر قابل توجه است که بسیاری از فروپاشی‌های احساسی و روانی بث با روشن شدن چراغ‌ها اتفاق افتادند. بث مرگ آلما را با روشن کردنِ چراغ کنار میز متوجه شد (تصویر شماره ۲۸)، یا قبل از اولین تجربه جنسی خود باید شمع‌ها را به طریقی روشن می‌کرد. بث پس از کنار آمدن با مرگ مادرش و به دست آوردن پدری که همیشه حسرتش را می‌خورد، آن‌قدر برای تغییر دادنِ خودش مصمم شده است که ناخودآگاه بسیاری از عادت‌های سمی خود را کنار گذاشته.

تصویر شماره ۲۸
تصویر شماره ۲۸

همان‌طور که در لحظه مرگ آلما می‌بینیم، چراغ‌ها یکی از برجسته‌ترین موتیف‌های اسکات فرنک برای ترسیم شرایط روحی بث هستند. هر گاه که بث از درون در حال فروپاشی است یا از درگیری‌های درونیِ کلافه کننده‌ای رنج می‌برد، سریال با قرار دادنِ او میان دو چراغ موازی، حال و هوای ذهنی‌اش را نمایشی می‌کند (تصویر شماره ۲۹). بعد از مرگ آلما زمانی که بث بالاخره از پله‌های خانه بالا می‌رود و بر تخت خواب آلما می‌نشیند، او توسط نور دو چراغ محاصره شده است (یک). چند روز بعد بث از فرطِ غیرقابل تحمل فقدان آلما، هری را وارد این تخت می‌کند. یا زمانی که بث در مسابقات بزرگ پاریس برای لب نزدن به مشروبات الکلی و مقابله با وسوسه‌های کلیئو تقلا می‌کند، چراغ‌های روشن به‌طور معناداری بث را در منگنه قرار داده‌اند (دو و سه).

اولین ورود بث به اتاقش در مسکو هم با قرار گرفتن او میان دو چراغ موازی اتفاق می‌افتد (چهار). بث در این بازه زمانی با اینکه مشروب‌ها و قرص‌ها را ترک کرده، اما هنوز هم به فکر آن‌هاست. بث در جریان مکالمه‌اش با تاونز اعتراف می‌کند که «من قرص‌ها رو انداختم بیرون، و از پذیرش پرسیدم که کجا می‌تونم بیشتر گیر بیارم». نکته‌ای که بث متوجه آن نمی‌شود این است که با وجود تمام این وسوسه‌ها، او دوام آورده است. بث در این بازه زمانی آن‌قدر بزرگ شده که با وجود لمسِ دستِ تاونز -اولین عشق پنهانی بث- و حتی با اینکه تاونز دست او را به نشانه‌ی قدردانی می‌بوسد، بث هیچوقت به یک رابطه‌ی جنسی فکر هم نمی‌کند. قبلاً ذهن بث از تروماهای دوران یتیم‌خانه و مدرسه آن‌قدر مسموم شده بود که از کوچک‌ترین تماس فیزیکی تحریک می‌شد (تصویر شماره ۳۰)، اما حالا با اینکه بزرگ‌ترین معشوقه‌ی زندگی‌اش را در اتاق دارد، بث می‌تواند کار درست را انجام دهد. پس در حالی که صحنه‌ی دو نفره‌ی آن‌ها با قرار گرفتن میان دو چراغ موازی آغاز شده بود، کارگردان کم‌کم به طور نمادینی چراغ‌ها را از قاب بیرون می‌کند (تصویر شماره ۳۱).

تصویر شماره ۳۰
تصویر شماره ۳۰

بدین ترتیب به بازی پایانی و نهایی بث با واسیلی بورگوف می‌رسیم. اگرچه بنی به همراه دیگر دوستان بث تمام حرکت‌های احتمالیِ بورگوف را برای بث پیش‌بینی کرده بودند، اما بورگوف مهره‌ی غیرمنتظره‌ای را حرکت می‌دهد. بث برای پیروز شدن بر بورگوف مجبور است به خودش اتکا کند، و تنها در صورتی می‌تواند بورگوف را شکست دهد که حرکت‌های احتمالی او را در ذهن خودش تجسم کند. بث تا قبل از این قسمت هیچوقت آن‌قدر به خودش اعتماد نداشت که بدون نیاز به قرص‌ها شطرنج بازی کند. در قسمت دوم که بث در اولین مسابقات رسمی خود جلوی هری بلتیک کم آورد، بث به جای اعتماد کردن به خودش یا حتی پذیرش شکست، با پناه بردن به قرص‌ها او را شکست داد، و مسئله این است کع مخاطب هم همراه تماشاچیان او را به خاطر این پیروزی تشویق می‌کند. در قسمت دوم نه تنها بث، بلکه مخاطب هم فکر نمی‌کند که بث بدون قرص‌ها ارزشی داشته باشد. با این حال بث در قسمت پایانی با مسلط شدن بر خود، می‌تواند بدون استفاده از قرص‌ها با کیفیت‌ترین مهره‌های شطرنج ممکن را بر روی سقف تجسم کند، و در مسیر رسیدن به سقف، دوربین هم به‌طور معناداری از چراغ سرخِ بالای میز گذار می‌کند (تصویر شماره ۳۲).

بث با اعتماد به نفس و فارغ از نتیجه نهایی، بهترین تلاش خود را می‌کند، و موفق هم می‌شود. در اواخر قسمت سوم که بث بالاخره متوجه شد به طور غیرقابل گریزی به بنی باخته است، او تصویر آقای شایبل را به یاد آورد که گفته بود «حالا دیگه بکش کنار». در قسمت پایانی و زمانی که بث به خودش می‌آید و در می‌یابد که واقعاً بورگوف را شکست داده است، قاب‌بندیِ دوربین به طور مشابهی تکرار می‌شود (تصویر شماره ۳۳). این بار بورگوف با لبخندی که هیچوقت از او ندیده بودیم، به بث قوت قلب می‌دهد که «این بازی متعلق به شماست». سریال در طول این قسمت بارها با قرار دادن بث در موقعیت‌هایی که قبلاً در آن‌ها شکست خورده بود، تحول اخلاقی او بعد از هفت قسمت را تثبیت می‌کند. بث با اینکه هنوز هم احساس نیازِ به قرص‌ها و مشروبات الکلی را داشت، توانست بر تمام اعتیادهایش غلبه کند، و با این کار، بزرگ‌ترین حریف خود را شکست داد.

تصویر شماره ۳۳
تصویر شماره ۳۳

غلبه‌ی بث بر تمام درگیری‌های درونی خود، به‌طور اجتناب‌ناپذیری به معنای پایان یافتن سریال است. بث از جمعیت افراطیِ طرفداران مقابل درب مسابقات به جمعیت صمیمانه‌ای از سالمندان می‌گریزد (تصویر شماره ۳۴). همواره یکی از مواردی که بث را در طول سریال آزار می‌داد، رنگ سرخِ فلش‌های دوربین و انتظارات مردم بود. در همین قسمت بث اشاره می‌کند که مسئولان به این خاطر که در یکی از لِیت نایت شوهای تلویزیون شرکت نکرده است از او شاکی هستند. پس در حالی که جمعیتِ این طرفداران با رنگ سرخ نمایش داده می‌شود، جمعیتی که بث در پایان به آن‌ها می‌پیوندد، پاک و آرامش‌بخش به نظر می‌رسند. این‌ها طرفدارانی هستند که بث را حقیقتاً دوست دارند، نه اینکه صرفاً امضای او را خواسته باشند.

سالمندانْ بث را به طور غیرمنتظره‌ای «لیزا هارمن» خطاب می‌کنند، و باید به یاد داشته باشیم که بث در طول سریال هیچوقت نامش را انتخاب نکرده بود. در یکی از فلش‌بک‌های قسمت اول که پدر بث او را «لیزی» خطاب می‌کند، مادر با شکایت تذکر می‌دهد که «دوست نداره لیزی صداش کنن»؛ اما حقیقت این است که خود بث هیچوقت این موضوع را تأیید نمی‌کند. بث در تمام این مدت صرفاً نامی که مادرش دوست داشت و آن را به طور خودخواهانه‌ای بر لباسش دوخته بود را به خود گرفته بود. حقیقت این است که نام کامل بث -«الیزابث»- همچون گشایش‌های متفاوت شطرنج، واریاسیون‌های مختلفی دارد و آخرین واریاسیون آن، «لیزا»ست. او این آخرین نام را به خاطر تلاش‌ها و زحمتی که خودش متحمل شده به دست می‌آورد، و شخص دیگری این نام را به او تحمیل نکرده است.

بورگوف در جایی از سریال گفته بود که «احتمالاً در حالی بمیرم که سرم روی صفحه شطرنج باشه»، و لیزا هم به طور معناداری «گامبی وزیر» را با یک بازی شطرنج دیگر به پایان می‌رساند. لیزا که درخواست پیرمرد برای یک بازی را قبول کرده است، بر روی صندلی می‌نشیند و مهره‌ها را می‌چیند. لباس‌های او یک‌دست سفید است، اما موهای سرخش هنوز هم راه خود را به بیرون پیدا کرده‌اند؛ به این معنا که بث بالاخره تعادلی میان هیجان و آرامشِ در هم بافته‌ی شطرنج، و ثباتی را در خودش پیدا کرده است. لیزا در حالی که با همان حالت دست معروف و چشمان مغرور همیشگی‌اش به دوربین خیره شده، ما را به چالش می‌کشد که با او بازی کنیم. در حالی که مخاطب تا اینجا متوجه شده است که هیچوقت حریف او نمی‌شود، لیزا باز هم ما را به تلاش کردن دعوت می‌کند. برای پذیرفتنِ چنین پیشنهادی، گاهی کمی غرور، و کمی جنون نیاز هست.

فیلمسریالنقد فیلمنقد سریالگامبی وزیر
منتقد فیلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید