فرض کن شما قرار هست به عنوان یک کارشناس یک شرکت صادرات میوه تصمیم بگیرید که آیا شرکت شما با یک کشاورز محلی کار بکند یا نه، خب کاری که می کنی این هست که یک نفر رو مسئول می کنی که بره از این باغ یک جعبه سیب بیاره، جعبه سیب به دست شما میرسه در نگاه اول سیب ها خرابه و اگر شما کارشناس سطحی ای باشی سریعا اعلام نظر مخالف می کنی برای همکاری با این کشاورز محلی! اما اگر کارشناس زرنگی باشی فقط سیب های رویی رو نمی بینی و زیر جعبه هم وارسی می کنی و در کمال تعجب می بینی سیب های زیرین برعکس رویی ها خیلی هم سیب های مناسب و سالمی هستن!
داستان چیه ؟
بله، فردی که فرستادید برای شما جعبه نمونه بیاره با قصد و غرض اینکار رو کرده و کاری کرده که شما به اشتباه در مورد سیب های این باغ نتیجه گیری کنی
وقتی تلویزیون رو روشن می کنی و می بینی توی اخبار دارن میگن که امروز ۳۰۰ نفر در هند بر اثر زلزله جان خودشون رو از دست دادن، یک گروگان گیری در شمال مکزیک جان ۵ نفر رو گرفت، بحران مالی در اروپا باعث اخراج ۱۰۰۰ کارگر شرکت پژو شد و جنگ در سوریه ۲ میلیون پناهنده رو روانه اروپا کرده، چی فکر میکنی؟؟؟ خب واضحه، میگی دنیا عجب جای بدیه، هر روز هم داره بد و بدتر میشه کاشکی بشه یکاری کرد برای این وضع دنیا…
اما به این فکر میکنی چرا نمیگه در مقایسه با زلزله قبلی در این منطقه از هند، آمار تلفات جانی به خاطر بهتر شدن وضعیت امنیت خانه ها ۷۰% کاهش داشته، در گروگان گیری ای که در شمال مکزیک شد در مجموع ۱۵۰ نفری که گروگان گرفته شدند ۱۴۵ نفر توسط پلیس محلی نجات پیدا کردند، ۱۰۰۰ کارگری که از شرکت پژو اخراج شده اند همگی تحت پوشش بیمه بودند و از این پس تا پیدا کردن شغل بعدی حقوق بیکاری دریافت می کنند و پناهندگان سوری پس از گذشتن از مرز ها به سلامت در اردوگاه هایی با فضا و غذای گرم اسکان داده شده اند، بعد از شنیدن این اخبار چه فکر در مورد دنیا خواهید کرد؟
در مدل دوم اخبار هم باز خبر های بدی وجود دارد اما این کجا و آن کجا!
داستان چیه ؟
اگر قرار باشه خبرنگار ها و خبرگزاری ها خبر ها رو خوب به ما بدن یا بیشتر خبر های خوب بدن تا بد، دیگه اسمش خبر نیست که، دیگه با اون شوق و ذوق قبلی دنبال نمیشه!
حالا چرا اگر اینکار رو بکنن دیگه جذاب نیست؟
ما ذاتا انگیزه منفی نگری داریم، چون نوادگان شکارچیانی هستیم که وقتی از یک بوته ای صدایی می شنیدن فرض می کردن حتما یک ببر بزرگی اون پشته و این ترس باعث می شد بیشتر زنده بمونن، خب اون دسته از شکارچی هایی که زیاد خیال بدی به خودشون راه نمی دادن توی چرخه تکامل ناپدید شدن… پس حالا که دیگه نه ما چکارچی هستیم و نه از بوته ای خبری هست یکجوری این منفی نگری ما باید تغذیه بشه
مساله دیدن نیمه پر لیوان یا خالی لیوان نیست! اصن مساله اصلی اینه که لیوانی در کار نیست، دنیا خوب یا بد نیست دنیا سفید یا سیاه نیست؛ دنیا خاکستریه! و غافل از اینکه با تغذیه هر روزه این اخبارها داریم دچار خطا می شیم و این دید اشتباه در جهت گیری، رفتار و کار های ما تاثیر مستقیم داره، فکر می کنید چرا هیتلر فکر می کرد آلمان باید با خاک یکسان بشه و باز دوباره از نو ساخته بشه؟ چرا داعش به دنبال این بود که سوریه و عراق رو با خاک یکسان کنه و دوباره از نو بسازتش؟
واضحه! فکر می کردن دنیا جای بدیه و هر روز هم داره جای بدتری میشه…
اگر هنوز بر این باوری که دنیا جای بدتری نسبت به گذشته هست ازت درخواست دارم آمار فقر مطلق، بیماری های همه گیر، تلفات بر اثر وقایع طبیعی و امید به زندگی رو نسبت به ۲۰۰ سال گذشته مقایسه کنی :)
پس من اگر جای شما بودم از تلویزویون ها، روزنامه ها، کانال های خبر شبکه های اجتماعی فاصله می گرفتم.