ترانه
ترانه
خواندن ۳ دقیقه·۲ ماه پیش

من مخالفت می کنم،پس هستم

گویا به نوشته ام نقد داشت و برایم نوشت :"وقتی همش یه شکری میخوری که دیده بشی!".و بعد ریپلای کامنت اش را برایم بست.خنده ام گرفته بود.البته که دیده شدن بد نیست،ولی احتمالا منظور این آدم،چیزی شبیه به این نبوده که:"وقتی دائم در تلاشی تا حرف های گفته نشده را بازگو کنی" یا مثلا "وقتی جسارت این را داری که که چیزی جدید به این دنیا اضافه کنی" یا حتی "وقتی به خودت اجازه میدهی نقد کنی،تحلیل کنی،اعتراض و تایید کنی و آن را به اشتراک بزاری".نه! احتمالا و با توجه به قسمت اول جمله،منظورش چیزی شبیه به "وقتی فقط میخوای یه حرفی بزنی ولی خب نه بهش اعتقاد داری نه اجراش میکنی" یا مثلا "من انقدر مهم ام که دائم میخوای تشویق و تحسین ات کنم" یا حتی مثلا "به چه اجازه ای داری به باور های من که فسخ ناشدنی و تغییر ناپذیر ان توهین میکنی؟"با خودم فکر میکنم:"این اولین باری نیست که در جواب یک نقد،یک توهین می شنوم!"

تابو ها،مرز های نامرئی اما سفت و سخت اجتماعی که طی سالها شکل گرفته است،ابتدا برای خدمت به انسان بودند و بعد تر مانند گاو هایی که خدای عده ای انسان هندی شدند و شفا می دادند،ارباب انسان شدند.البته که میدانم و می دانید که تعدادی اندک تابوی مشترک جهانی داریم و باقی با توجه به جغرافیا،در حال تغییر و تحول اند.خداگونه انگاشتن اتیکت های رایج اجتماعی،کم یا زیاد،تعصب نام دارد.


پرنسس دایانا در حال دویدن/کاری که آن روز ها از نظر مردم اصلا
پرنسس دایانا در حال دویدن/کاری که آن روز ها از نظر مردم اصلا


برای من،و بسیاری از انسانهای دیگر اینکه موقع صحبت شدن از تابو های اجتماعی،حقوق انسانی و مخصوصا حقوق زنان و نظریات محترمانه اما کم طرفدار، مورد حمله ی کلامی قرار گرفتن تازه نیست.وقتی میخواهی دیدگاه متفاوت خودت نسبت به چیزی را بیان کنی،بسیاری از انسان های متعصب را خشمگین،ناراحت و رنجور می کنی.زندان ناشکستنی ذهن شان را می شکنی و از مرز هایی که خودشان برای خودشان ساختند و بعد خودشان گرفتارش شدند عبور می کنی و حالا،برای گرفتن انتقام رنجی که بیهوده عمری به خود وارد کردند،از تو ناراحت می شوند.(نیاز است که اینجا،فرق میان نقد و غیرنقد را شفاف کنیم،نقد یک نظر محترمانه ی مخالف و مربوط به طرف مقابل توست.باقی غیر نقد است،توهین،فضولی،تمسخر،خلاصه بسیار چیزها!)

آنها با ساکت کردن تو،خیال خود را از بابت درست بودن نظرات قدیمی شان راحت کرده و به پیله ی پوسیده ی خود بر میگردند.آنچه که مهم است این است که به خاطر بیاوریم،حرفی که از اساس تغییر را بزند،متعصبانه است.حرفی که از اساس منکر عقاید مختلف شود متعصبانه است.آنچه ادعای خط کشی برای خوب و بد بودن می کند متعصبانه است و آنکسی که به اینها باور دارد،کم یا زیاد متعصب است.

خلاصه آنکه،در پس هر تابو شکنی محترمانه ای میلیون ها دست نامحترمانه جلوی دهانت را می گیرند،اینجا آن جایی است که میخواستم در آن تاکید کنم،پس دوباره تکرار می کنم:

"در پس هر تابو شکنی ای،هر چقدر هم محترمانه،میلیون ها دست نامحترمانه جلوی دهانت را میگیرند!"

شما بی ادب نیستید،دنبال توجه اضافی نیستید،شما جنجال خواه نیستید،اهل تفرقه انداختن نیستید،اگر یک نظر مخالف با ساختار ها دارید و به شما مربوط است و محترمانه هم بیانش می کنید،شما فقط یک منتقد اید.هر فحش و فضاحتی،هر مچ گیری ای در این راستا،هر نوعی از کنایه حق شما نیست و مهم است که به این آگاه باشیم.مهم است که شک ها و انگشت ها را به سوی خود برنگردانیم،مهم است که وقتی کار بدی نکردیم،از آدم ها نترسیم.

تمرین نقد کردن،جدا از فواید بسیاری که برای ذهن و روح دارد،یک تمرین برای آن است که به خودمان بیشتر اعتماد کنیم،برگردیم و به هویت مان اعتماد بورزیم و خود را ابراز کنیم و نترسیم.آنهایی که قدر بیان نظرات مان را می دانند را شناسایی کنیم و از همه مهم تر،کمکی به این جامعه ی بسته ی تابو زده بکنیم تا راه خود را بیشتر باز کند.

پس اگر مخالفت می کنید،اگر ساکت نشسته اید و کورکورانه چیزی را دنبال نمی کنید،پس هستید.پس هستیم.

پس ما،مخالفت میکنیم،پس هستیم!

تابو شکنیحقوق زناننقدمخالفتسرکشی
همونی که شب رو است و از راهی دیگر آید:)....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید