توتیا
توتیا
خواندن ۳۱ دقیقه·۱ سال پیش

ویژگی های حقوقی استارتاپ های موفق




اعضای تشکیل‌دهنده‌ی تیم، یکی از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ نوپا و درحال توسعه به شمار می‌آید.


تیم‌سازی یک علم است. برای اینکه بازده و عملکرد تیم سنجیده شود، برخی معیار‌های کلی تعیین شده‌اند. در واقع هر کدام از این معیارها می‌توانند از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ باشند که منجر به نوآوری و رشد برای کمپانی می‌شوند.


اگر مسیر شکل‌گیری و رشد استارت اپ را به جنگ تشبیه کنیم، بیشتر جراحات و خسارات به تیم و بنیان‌گذار کمپانی وارد می‌شود.


جامعه شناس “Arthur Stinchcombe”، در نتیجه تحقیقاتش درباره‌ی شکست استارت اپ‌ها، عامل اصلی را در مدیریت تیم و مشکلات درون تیم می‌داند.


.The team you build is the company you build

Linnet Khosla


بهترین CEOها میزان قابل توجهی از زمان خودشان را در استخدام، پیدا کردن نیروها، سرمایه‌های انسانی و نگه‌داشتن استعدادها در کمپانی صرف می‌کنند.


همچنین یکی از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ موفق این است که به کارمندان، به عنوان سرمایه‌های انسانی نگاه می‌کنند نه منابع انسانی!

تفاوت رفتار و عملکرد لیدر در یک کمپانی که مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ را پایه‌ گذاری می‌کند.

مسیر جذب و استخدام در استارت اپ‌ها


مسیر استخدام سرمایه‌ی انسانی یک موضوع مهم است. به گونه‌ای که از همان ابتدای راه‌اندازی استارتاپ تا زمانی‌که یک تیم ۱۵ـ۲۰ نفره تشکیل شود، این مسیر تعیین می‌کند که در آینده این کمپانی، X میلیون دلاری خواهد بود یا X میلیارد دلاری.


CEOهای بزرگ و موفق در مسیر استخدام، معمولاً کارمندان خود را ارزیابی می‌کنند و نه مصاحبه‌.


هر بار که شما با در نظر گرفتن تمام فاکتورهای تأثیرگذار، یک نیروی انسانی جدید را برای استارتاپ خود استخدام می‌کنید، باید احتمال افزایش یا کاهش برخی ریسک‌ها را بپذیرید. در حقیقت استارت اپ‌ها باید در تصمیماتی که می‌گیرند به روشِ فکریِ معاوضه عمل کنند.


مثلاً شما به دلیل لزوم پرداخت حقوق و … به نیروی جدید، ریسک‌های مالی را بالا می‌برید؛ امّا می‌دانید که بهره‌مندی از مهارت‌ها، آموزش‌پذیری، خلاقیت و ارتباط مناسب آن فرد با دیگر کارمندان، می‌تواند شانس بروز خلاقیت و نوآوری را در مسیر رسیدن به هدف افزایش دهد.


در ساختن و تشکیل یک تیم، کمپانی‌های بزرگ می‌توانند برای استارت اپ‌ها در جایگاه الگو خیلی خطرناک باشند.


در پیدا کردن سرمایه‌ی انسانی مورد نظر، شما ممکن است در دام شهرتی که افراد به خاطر مهارت و تجربه‌ی کاریشان دارند بیفتید.


یعنی فرد مورد نظرتان را به خاطر تجربه‌اش در شرکت بزرگی پیدا کنید، درحالی‌که کسی که سال‌ها در یک شرکت بزرگ کار کرده، برای یک استارت اپ نوپا احتمالاً خطرناک است.


و این از خطاهای مشاهده شده در ارزیابی و استخدام نیرو برای استارت اپ‌های نوپا به شمار می‌آید.


البته بستگی به دامنه و حوزه‌ی استارت اپ شما هم دارد، امّا لزوماً دنبال افراد با نام‌های بزرگ نباشید.

مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ - تیم یک کمپانی نقش تعیین کننده در آینده آن دارد.

چگونه یک تیم موفق را بسازیم؟


با این که از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ تیم آن است اما هیچ فرمول و دستورالعملی برای ایجاد یک تیم سازنده وجود ندارد.


سازماندهی و مدیریت، یکی از قسمت‌هایی است که فرصت ابتکار و نوآوری زیادی در آن وجود دارد. وجود این پتانسیل، از ویژگی‌ های یک استارت اپ به شمار می‌آید.


در استارت اپ‌های نوپا در واقع این بنیان‌گذار یا هم‌بنیان‌گذار است که مسئولیت استخدام را برعهده دارد و به دلیل اهمیّت بالای تیم، حتی با بزرگ شدن استارت اپ، این مسئولیت همواره برعهده همین افراد باقی می‌ماند.


تیمی که تشکیل می‌شود باید چشم‌اندازهای شما را درک کند و تلاش‌های شما را تقویت کند.


در این بازی، جمع‌آوری استعدادها و افراد با پتانسیل قوی، از همه‌چیز مهم‌تر است. همچنین تشکیل تیم استارتاپی قوی، آهنربایی برای جذب افراد با استعداد در آینده به شمار می‌آید.


Khosla می‌گوید:


اگر فردی از کارمندان استارت اپ فعلی شما برود و استارت اپ جدیدی را راه‌اندازی کند، اگر شما حاضر باشید در استارتاپ آن‌ها سرمایه‌گذاری کنید، من قطعاً در استارت اپ شما سرمایه‌گذاری خواهم کرد. چراکه این نشان‌دهنده‌ی این است که شما از همه نظر به کارمند خود اعتماد و اطمینان دارید.


تنوع، یکی دیگر از ویژگی استارت اپ‌ ها در مرحله استخدام و جذب سرمایه انسانی است.

اما تنوع فقط به قومیت‌های مختلف برنمی‌گردد، بلکه شامل موارد زیر است:


سوابق و محل‌هایی که در آن‌ها کار کردند.

آشنایی با اصول اولیه در فکر کردن.

زمینه‌هایی که در آن‌ها تجربه دارند.

سن، سطح تحصیلات، میزان تجربه.


نکته‌ی خوبی که در مورد «تجربه» وجود دارد این است که شما به سطح خوبی از تجربه نیاز دارید، امّا نمی‌خواهید که «تجربه» شما را راهنمایی و هدایت کند. اگر براساس «تجربه» حرکت کنید، کارهایی را انجام می‌دهید که دیگران قبلاً در این زمینه انجام داده‌اند و نوآوری صورت نمی‌گیرد.


هر بُعدی از تنوع به استارت اپ شما کمک خواهد کرد. چون هر کدام به همراه خودش دیدگاه تازه‌ای را به همراه می‌آورد، البته به شرط مدیریت صحیح که این نوع مدیریت در توانایی هر کسی نیست.

نکاتی درباره‌ی تیم:


یکی از راه‌های جذب افراد برای تشکیل تیم و ماندگاری آن‌ها، رشد استارت اپ‌ است. امّا رشد همیشه ممکن نیست، چراکه این موضوع خیلی اوقات با مشکل مواجه شده و اوضاع سخت می‌شود. در این موارد تنها افرادی که به ارزش و اهداف سیستم استارت اپ اعتقاد دارند همراه می‌مانند و این موضوع می‌تواند یکی از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ درباره‌ی اعضای تیم‌اش باشد.


گردآوری تیمی با این ویژگی، تنها در صورتی ممکن است که شما چشم‌انداز جالب، جاه‌طلبانه و شفافی برای سرمایه‌ی انسانی خود تعریف کنید.


اگر هدف خودتان را پول و بیزنس تعریف کنید، افراد جذب می‌شوند اما وقتی شرایط سخت شود ماندگار نیستند، چون رشد و بیزنسی وجود ندارد.


دلیل دیگری که باعث ماندگاری استعدادها می‌شود این است که در فضای تیم، افرادی باانگیزه، با استعداد و هدفمند که دائم در حال یادگیری هستند، حضور داشته باشند.

تیم چند فرهنگی (Multicultural Team)

از ویژگی‌ های یک استارتاپ، تنوع فرهنگی در تیم است که منجر به خلاقیت و بازده بهتر تیم میشود


به همراه چند فرهنگی بودن یک تیم، معمولاً معضلات مدیریتی زجرآوری به وجود می‌آید.


اگر در این مشکلات، نوع مداخله مدیران اشتباه باشد، نه تنها باعث می‌شود اعضای با‌ارزش تیم از فرآیند کنار گذاشته شوند، بلکه باعث مخالفت بیشتر و کاهش بازده عملکرد تیم هم می‌شود.


مشکلات فرهنگی‌ به خاطر تأثیر منفی که بر تیم دارند جدی هستند و حتی ممکن است پرده از مشکلات بنیادی مدیریتی بردارند.


در مواجهه با این مشکلات، مدیرانی که به موقع مداخله و تصمیم‌گیری می‌کنند، همچنین تیم‌ها و مدیرانی که تعاملات اجتماعی را ساختاردهی و برای مشارکت همه‌ی اعضا تلاش می‌کنند، نسبت به تیم‌هایی که این مشکلات را ناشی از فرهنگ یا میزان خلاقیت می‌دانند، عملکرد بهتری خواهند داشت.


مدیرانی که تنها زمانی‌که تیم به بن‌بست می‌خورد به مشکلات فکر می‌کنند، ممکن است به صورت مقطعی از پس حل مشکل برآیند، امّا به ندرت می‌توانند توانایی حل مشکلات در دفعات دیگر را به تیم القا کنند. همچنین در فراهم کردن زمینه رشد و یادگیری برای اعضا شکست می‌خورند.


در نتیجه‌، روش‌ها و زمان مداخله از سوی مدیران برای حل مشکلات، از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ در حال پیشرفت است.

۴. مهم‌ ترین ویژگی‌ های یک استارتاپ در مسیر مهندسی ایده (Idea Engineering)


There is no passion to be found in settling for a life that is less .than the one you are capable of living

—Nelson Mandela


ایده کجا به استارت اپ ختم می‌شود؟


در سال‌های اخیر (به خصوص در ایران که نوآوری‌های زیادی در استارت اپ وجود ندارد) این نگرش رایج شده که ایده، اهمیت بسیار زیادی هم ندارد. در واقع خیلی قابل قبول نیست که زمان زیادی را برای فکر روی ایده استارت اپی بگذارید. فقط کافی‌ست شروع کنید. سپس درست و غلط را در مسیر پیش رو پیدا ‌می‌کنید!


این نگرش کاملاً اشتباه است. در روند پیشرفت یک استارت اپ، ایده‌ها و پروسه‌ها طوری تکامل می‌یابند که خیلی قابل پیش‌بینی نیستند. همچنین در اتفاقاتی که شما می‌توانید برای ادامه‌‌‌‌‌‌‌‌ی مسیر، بدون تولید و پخش محصولی پیش‌بینی کنید محدودیت وجود دارد.


دقت کنید که علاوه بر ارزشمند بودن خود ایده، اجرا و انتخاب استراتژی‌های متناسب برای تولید محصول، حداقل ۱۰ برابر مهم‌تر و ارزشمندتر از ایده شماست. به این معنی که حتی اگر ایده شما بسیار عالی هم نباشد، ممکن است بتوانید با کنترل فروش و استراتژی‌ها آن را جبران کنید. اکثر اوقات خلاقیت و نوآوری در مسیر اجرای طرح به وجود می‌آید و منجر به تمایز ایده با موارد مشابه موجود می‌شود.

انواع مختلف مدل‌های ابتکار و نوآوری


یکی از مشکلات سازمان‌های سنتی این است که برای ابتکار و نوآوری ساخته نشده‌اند.


علت این موضوع به کارمندان و عدم خلاقیت و توانایی آن‌ها یا در دسترس نبودن فناوری برنمی‌گردد، بلکه مشکل از محدودیت‌های استراتژیک رهبری و انتقال ایده‌ها به بازار است.


در این بخش چند نوع مهم از مدل‌های خلاقیت و نوآوری را بر اساس ابتکار‌هایی که از تیم نشأت می‌گیرند، به همراه انواع استراتژی‌های رهبری بررسی می‌کنیم.


این استراتژی‌ها در سازمان‌دهی، بازده و تصمیم‌گیری یک کمپانی نقش بسیار مهمی دارند.

ویژگی‌های مهم یک استارت اپ در مسیر نوآوری

1_ایده و رهبری:


تفکر خلاق و نوآوری الزاماً درباره‌ی تولید محصولات نیست.


خلاقیت و ابتکار می‌تواند در روش‌های رهبری، رفتار با کارمندان و مشتریان، تقسیم‌بندی مسئولیت‌ها، دیزاین پروسه‌ی کاری در کمپانی و … باشد.


والت دیزنی معتقد بود که منبع اصلی یک شرکت، کارمندانش هستند. امروزه فرهنگ و پروسه‌ی کاری در این کمپانی طوری طراحی شده که تمامی کارمندان به طریقی در نقش رهبری قرار دارند.


این موضوع، یکی از ویژگی‌ های یک استارت اپ است که با طراحی یک پروسه‌ی هوشمندانه برای کارمندان، می‌خواهد زمینه‌ی رهبری کردن، بیان ایده‌هایی فراتر از مسئولیت‌ها به موازات حفظ روحیه و روابط خوب کارمندی علی‌رغم تمام تفاوت‌های فرهنگی را فراهم کند.


این مدل نوآوری در شرکت اپل با استیو جابز هم دیده می‌شود.


بهترین رهبر‌ها، شرکت‌های خود را برای موفقیت طراحی می‌کنند. به‌طوری‌که حتی وقتی شرکت خود را ترک می‌کنند در غیاب آن‌ها هم شرکت، سودآوری و نوآوری خود را حفظ می‌کند.

2_ایده‌ها و فرآیندها = نوآوری


این مدل از نوآوری برای شرکت‌هایی است که بر توسعه و بهبود فرآیند تولید محصول متمرکز هستند.


مثال اول که بررسی می‌‌‌‌‌کنیم مربوط به شرکت Deere است.


موفقیت در این مدل نوآوری به بهبود، افزایش بازده و کیفیت مراحل تولید وابسته است که در صورت موفقیت به استاندارهای کشوری و جهانی تبدیل می‌شود.


دهه 1990 نمونه‌ای از محصول نوآورانه Optilfex در خط مونتاژ این کمپانی قرار داده شد.


Optilfex یک نرم‌افزار طراحی فرآیند است که در آن زمان، شرکت را از قلم و مداد به رایانه منتقل کرد. این انتقال منجر به توزیع قدرت و بهبود در خط تولید شد.


که بعدها در جریان فرآیند تولید شرکت‌های دیگر نیز مدنظر قرار گرفت.


مثال دیگر شرکت آمازون است که احتمالاً این مثال برای شما ملموس‌تر خواهد بود.

ویژگی‌ های استارتاپ در مسیر‌های مختلف که به نوآوری منجر میشوند

3_ ایده+انگیزه


شرکت‌هایی که اعتماد کامل به کارمندهای به اصطلاح خط اول خودشان دارند، مثالی از این مدل نوآوری هستند.


Nucor، بزرگترین شرکت فولاد در ایالات متحده، نقش خود را به عنوان یک شرکت نوپا به مدیر عاملی F. Kenneth Iverson به عنوان متفکر و رهبر خلاق خود شروع کرد.


تحت نظارت آیورسون، Nucor به عنوان یکی از نوآورترین تولیدکنندگان صنعتی شناخته شد.


آیورسون معتقد بود در صورتی که کارمندان Self_managed شوند و این مهارت را به دست بیاورند، باید به آن‌ها پاداش مالی داده شود.


طی این فرآیند، احترام بیشتری به آن‌ها گذاشته می‌شد و در نتیجه، این قدرت تصمیم‌گیری تلاش بیشتری را از طرف کارمندان به همراه آورد.


در دهه 1980 او حقوق کارگران را بر اساس عملکرد فردی پرداخت می‌کرد. همچنین به جای اینکه اصرار کند که آن‌ها منتظر دستورات مافوق باشند، ذهنیت owner–operator’s را برای کارکنان خط مقدم خود اتخاذ کرد.


این طرز تفکر با حفظ کردن سلسله مراتب، کارگران را قدرتمند کرده بود و شرکت را در نیمه‌ی اول دهه 2000 به سمت سودی فراتر از Ebay Amazon.com و Starbucks سوق داد.


فرهنگ Nucor، شامل ریسک کردن کارکنان است. همینطور ایده‌ها، شکست‌های متناوب و ریسک‌های کارمندهای خود را می‌پذیرد، که این یکی از ویژگی‌های مهم یک استارت اپ است.


البته تا زمانی که شرایط تحت کنترل باشد.


به علاوه بعد از موفقیت ایده، نام هر کارمند بر روی جلد گزارش سالانه شرکت چاپ و به رسمیت شناخته می‌شد.


مدل Nucor برای نوآوری، ترکیبی از ایده‌های در حال رشد به علاوه توانمندسازی کارکنان از طریق ایجاد انگیزه است.


ایده‌ها با آموزش متقابل کارکنان و چرخش کارکنان در بین کارخانه‌ها ایجاد می‌شود.


کارکنان با دریافت پاداش‌های سخاوتمندانه در ازای ارائه ایده‌های نوآورانه در جهت بهبود فرآيند تولید، انگیزه می‌گیرند.

4_ایده+تیم+رهبری+برنامه


یکی از بهترین مثال‌ها برای این مدل از ابتکار و نوآوری، شرکت Nike است.


کارمندان نایک از پذیرش سختی‌ها نمی‌ترسند.


اگر کسی وارد آزمایشگاه تست نایک شود که توسط خودی‌ها به عنوان “آشپزخانه نوآوری” شناخته می‌شود، ممکن است متوجه شود که این آزمایشگاه مملو از دانشمندان و مهندسان بازیگوش و مربی‌های مجرب و خلاق است.


کارمندان نایک به نوآوری به عنوان یک فرآیند نگاه می‌کنند، نه یک نتیجه نهایی.


نایک دو نوآوری قابل توجه در یک سال داشت. Flyknit Racer و FuelBand که یک نوآوری جدید است. کفش‌ها آنقدر سبک هستند که حس پوشیدن جوراب را دارند. برای تولید این محصول جدید، کل فرآیند تولید باید به طور کامل تغییر می‌کرد.


نایک نه تنها مایل است روند تولید خود را متحول کند، بلکه مایل است که آن‌ها را دوباره تعریف کند.


نایک در حال تحول دیجیتالی است و ردپای خود را در دنیای بیت‌ها و بایت‌ها باقی می‌گذارد.


به عنوان مثال، نوآوری دیگر آن‌ها به نام “FuelBand” را در نظر بگیرید، که مچ‌بندی است که فعالیت بدنی روزانه را ردیابی و ارزیابی می‌کند.


از مهم‌ ترین ویژگی‌ های یک استارتاپ مثل نایک می‌توان به این اشاره کرد که از کنار گذاشتن روش‌های قبلی و شروعی دوباره ابائی ندارند.

بخوانید:دیانابول چیست؟

مشخص کردن نیاز و مشکلات


If you only have a hammer, you tend to see every problem as a nail.

—Abraham Maslow


مشکلات می‌توانند منشأهای مختلفی داشته باشند. به طور خلاصه می‌توانیم آن‌ها را به ۵ دسته طبقه‌بندی کنیم:


منابع (Resource causes): آیا مشکل ناشی از منابع است؟ آیا کمبود بودجه وجود دارد؟ یا اینکه برخی از منابع شناسایی نشده‌اند یا به طور مؤثر مورد استفاده قرار نگرفته‌اند؟ یا در حوزه‌ای که از آن‌ها بهره‌ای نمی‌برند، اعمال می‌شوند؟


منابع انسانی (Human capital causes): آیا افراد کافی برای انجام کار وجود دارد؟ آیا منابع انسانی نیاز به آموزش اضافی دارند؟ آیا برخی از افراد به دلیل کمبود آموزش، راهنمایی یا درک فرآیند، مؤثر نیستند؟


فرآیند (Process causes): آیا قوانین، فرآیندها و رویه‌ها به عنوان موانعی برای افراد قرار دارند؟ آیا قوانین، فرآیندها و رویه‌ها گیج‌کننده هستند؟ آیا الزامات خاصی (به عنوان مثال، سیاست ها، رویه‌ها، قوانین) وجود دارد که باعث ایجاد مشکل می‌شود؟


محیطی (Environmental causes): آیا محیط کار خیلی استرس‌زا است؟ آیا محیط برای تفکر خلاق و نوآوری مناسب است؟ آیا صاحبان قدرت از مشکلات آگاه هستند؟ آیا آن‌ها از حل مشکلات حمایت می‌کنند؟


ارتباطی (Communication causes): آیا در کمپانی، ارتباط سازنده همراه با احترام و حمایت وجود دارد؟

تفکر خلاقانه (Creative thinking)

از جمله مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ این است که باید آنچه که مشتری می‌خواهد و به آن نیاز دارد را بسازند.

انتخاب کردن بهترین ایده

دیزاین و تست کردن ایده‌ی انتخابی

غول آخر، تائیدیه‌ی ایده


استیو جابز می‌گوید بسیاری از افراد خُبره در صنعت، علی‌رغم تمام مهارت و دانشی که دارند، راه‌حل‌های خطی ارائه می‌دهند و در نهایت با مشکل مواجه می‌شوند.


ایده‌های عالی زیادی وجود دارند، امّا چرا از بین تمام نوآوری‌های خلاقانه فقط بخشی به مرحله تولید و بازاریابی می‌رسند و بقیه به قبرستان ایده‌ها اضافه می‌شوند؟


مسئله‌ی دیگر این است که ایده‌ی شما از ابعاد دیگر در تعارض منافع با موضوعات و حوزه‌های مختلف نباشد. این موضوع از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ موفق به شمار می‌آید.

۵. لیدر یک استارت اپ و مهندسی مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ


آدم‌های زیادی کارآفرین هستند. در واقع کارآفرینی یکی از راه‌های ثروتمند شدن هم محسوب می‌شود!

در باب رهبری یک استارت اپ


هیج مدل واحد و الگویی برای لیدر استارت اپ بودن وجود ندارد!


لیدرهای بزرگ در انواع مدل شخصیتی با نگرش‌ها، اصول و توانایی‌های مختلف وجود دارند.


امّا اگر به استارت اپ‌های بزرگ نگاه کنید، بعضی لیدر‌ها درون‌گرا، برخی برون‌گرا، تکنولوژیست، Storyteller, دیپلماتیک و خونسرد و برخی تندخو و احساساتی و … هستند.


در تلاش برای بهتر شدن و کسب اعتبار بیشتر از سوی تیم باید خودتان باشید و سعی نکنید ویژگی‌های لیدرهای دیگر را تقلید کنید.


نمی‌توانید سعی کنید شبیه استیو جابز یا ایلان ماسک باشید و انتظار داشته باشید به خاطرش اعتبار کسب کنید.

معادله میزان اعتماد و کاریزمای یک بنیان‌گذار موفق از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ است.

رهبرهای بزرگ ۳ ویژگی اساسی مشترک دارند:


1_ به طور واضح و شفاف فکر می‌کنند، ارتباط برقرار می‌کنند و چشم‌انداز روشن و قانع‌کننده‌ای برای مارکت و تیم خود به تصویر می‌کشند.


2_ قضاوت و تصمیم‌گیری خوبی درباره‌ی مردم دارند.


تصمیماتی که شما به عنوان لیدر در سازمانتان می‌گیرید، تأثیر عمیقی در آینده کمپانی دارد.


اگر به طور مداوم در انتخاب افرادی که ترفیع یا استخدام می‌کنید اشتباه کنید، در نتیجه اقتدار شما به عنوان رهبر و اعتمادی که به شما شده از دست می‌رود.


3_ تمامی لیدرهای بزرگ، تعهد قوی و یکپارچگی شخصیت دارند.


تعهد یعنی کار خود را به هدف زندگیتان تبدیل کنید؛ به روشی و در مسیری که به دیگران الهام ببخشد. یعنی برای این هدف از تمام وجود خودتان مایه بگذارید.

مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ - تصویر یک بنیان‌گذار موفق

بنیان‌گذاران و کارآفرین‌های موفق چه می‌دانند؟


در حال حاضر فکر می‌کنم مقدس‌سازی و پرستش زیادی در اطراف کارآفرینان وجود دارد.


داستان‌های زیادی در مطبوعات بیان شده‌اند که این کار را به نظر آسان نشان می‌دهند. در واقع طوری نشان می‌دهند که شما می‌توانید دمپایی و هودی بپوشید و گیک باشید و بوم! شما کارآفرین هستید.


امّا در واقع سال‌ها تلاش‌ها، شکست، اشک، زمان و … پشت کمپانی‌هایی با این مقیاس بالا هستند.


برای اینکه یک کارآفرین خوب باشید:

1_ سؤال بپرسید و به دنبال شکاف‌ها بگردید


اگر می‌خواهید شکافی را پیدا کنید باید سؤال بپرسید و کنجکاو باشید.


UNDER ARMOUR: بنیان‌گذار این شرکت یک مثال خیلی خوب است.


او در دانشگاه بازیکن فوتبال بود و به عنوان پرعرق‌ترین بازیکن شناخته می‌شد. بنابراین از دید دیگران ورزشکار خوبی نبود.


در پایان بازی تیشرت نخی خودش که زیر لباس ورزش پوشیده بود را وزن کرد که ۳ پوند وزن اضافی (عرق) داشت. این ویژگی خوبی برای کوین نبود!


ایده‌ای که به ذهن کوین رسید این بود: شکافی را در بازار پیدا کرد که هیچ‌کس زیرپوش ورزشی (under armour) تولید نمی‌کند.


کوین به پارچه فروشی رفت و پارچه‌ی کشسانی خرید. آن را به نزدیکترین خیاطی برد و با 450$ هزینه، 7 نمونه اولیه از پیراهن‌های اورجینال under armour را ساخت.


این پیراهن در ابتدا به خاطر رنگ و جنس پارچه باعث می‌شد، لباس قرمز بازیکن‌ها صورتی رنگ شود. اما کوین بعد از بارها و بارها تلاش موفق شد.


بنیان‌گذار این شرکت هم تأکید می‌کند که شما باید مشکلات خودتان را پیدا کنید، شکاف‌های اطرافتان را شناسایی کنید، Alert باشید و برای آن‌‌‌‌‌ها راه‌حلی بیابید.

زاویه‌ی دید متفاوت و نگاه یک بنیان‌گذار در حل مسائل از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ است.

2_ روی مسیری که پیش‌رو دارید تمرکز کنید نه مسیری که تا الان آمدید و طی کردید


تحقیقات درباره‌ی تعهد به هدف نشان داده‌اند، اگر شما به هدفی متعهد باشید و روی مسیر باقی‌مانده تمرکز کنید، احتمال اینکه به این هدف برسید ۲ تا ۳ برابر بیشتر است.


این موضوع در اقتصاد کارآفرینی بسیار مهم است.


مثال خیلی خوب، AIRBNB است که بنیان‌گذاران آن یعنی کوین، برایان و جو به این باور داشتند که مردم می‌توانند اتاق، صبحانه و تخت‌خواب را به اشتراک بگذارند.


این ایده از آنجا به ذهن این سه نفر رسید که اجاره‌ی خانه‌ی آن‌ها در فرانسیسکو ۲۵٪ افزایش یافته بود و همزمان یک کنفرانس در سانفرانسیسکو برگزار می‌شد. آن‌ها برای اینکه از عهد‌ه‌ی پرداخت اجاره‌ی خانه بر بیایند، میزبان ۳ نفر شدند.


وقتی آن‌ها برای اولین‌بار این سرویس را راه‌اندازی کردند، فقط ۳ نفر کاربر (مشتری) داشتند که ۲ نفر از آن‌ها هم خودشان بودند.


امّا آن‌ها ادامه دادند و در حال حاضر شرکتی به ارزش 30$ میلیارد دارند.

3_ وارد چرخه‌ی OODA(Observe Orient Decide Act) شوید


OODA مخفف Observe, Orient, Decide, Act است. این چارچوب از نیروی هوایی ایالات متحده آمده است.


ایالات متحده برخلاف نیروی هوایی عالی که در دنیا دارد، امّا نمی‌تواند بهترین تجهیزات را تأمین کند.


از طرفی هواپیماهای جنگنده‌ی روسی از بهترین‌های آمریکا F_15 یا F_16 سرعت بیشتری دارند.


امّا دلیل اینکه خلبانان آمریکایی‌ در هر رقابتی پیروز می‌شوند، این است که مشاهده می‌کنند، جهت‌گیری می‌کنند، تصمیم می‌گیرند و سریع‌تر عمل می‌کنند. (move through the transitions)


به اصطلاح داخل حلقه‌ی یادگیری قرار دارند. این سرعت عمل بالا باعث پویایی مبارزه می‌شود.


دنیای تجارت یک دنیای پویاست و حتی اگر کسری از ثانیه زودتر از رقبای خود در تصمیم‌گیری پیشی بگیرید، می‌توانید در یک اقتصاد رقابتی بسیار بزرگ مرتبط با فناوری و … برنده شوید.


این چرخه‌ی تصمیم‌گیری در واقع از ویژگی‌های مهم یک استارت اپ و نه فقط نگرش بنیان‌گذار، محسوب می‌شود.

4_ هوشمندانه شکست بخورید


قبل از شروع یک پروژه به شما می‌گویند احتمالاً شکست می‌خورید و خودتان هم باید همین مبنا را در نظر بگیرید. پس اولین قدم‌ها را به عنوان یادگیری و آزمایش در نظر داشته باشید.


به این دید نگاه کنید که در هر کاری که انجام می‌دهید لبه‌ی نوآوری را جلو ببرید.


اگر رزومه‌ی کاملی دارید و باتجربه هستید، باز هم احتمال اینکه چیزی بسازید که دنیا به خود ندیده خیلی کم است.


سرعت بالای تغییرات در دنیا، ثابت می‌کند شما نمی‌توانید تجربه و گذشته‌ای عالی و کامل داشته باشید، امّا می‌توانید در مسیر شکست خوردن هوشمندانه عمل کنید.


نسبتی که در مورد این شکست‌ها می‌توانید برای خودتان تعیین کنید این است که از هر ۳ چیزی که من امتحان می‌کنم، ۲ تایش احتمالاً شکست می‌خورد.


مثال خوب این نگرش، جسیکا هرین، بنیان‌گذار weddingchannel.com است.


که تمامی کارمندانش، خانم و آرایشگران و … هستند.


معیاری که جسیکا برای خودش مشخص کرده این است که از هر ۳ پروژه ممکن است ۱ پروژه را شکست بخورد. چیزی که او از کارشناس استارتاپ خود می‌خواهد این است که خیلی سریع و بدون درنظر گرفتن هر حاشیه‌ای در مورد مدل کیف، مو، جواهر و … نظر نهایی را اعمال کند و تصمیم بگیرد که آیا آن را باید وارد بازار کرد یا نه! Love it or lose it

5_مهارت شبکه‌سازی ذهن‌ها


برای پیدا کردن راه‌حل، ذهن‌های بااستعداد و افراد با پتانسیل را جذب کنید.


از دیدگاه‌های مختلف استفاده کنید و تنوع شناختی در کمپانی و پروژه‌ی خود ایجاد کنید تا به راه‌حل ها دست یابید.

آینده‌نگری بنیان‌گذاران


بنیان‌گذار و رهبر یک استارت آپ باید بتواند درباره‌ی ایده و اینکه الان یا ۱۰ سال آینده چه میزان تقاضایی را در بازار به همراه می‌آورد، آینده‌نگری داشته باشد. همچنین اینکه بازاریابی با چه سرعتی در حال رشد است را تحلیل کند.


از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ، داشتن پتانسیل سرعت رشد بالا می‌باشد. با کسب مهارت‌های آینده‌پژوهی، بنیان‌گذاران می‌توانند خود را برای حباب‌ها و چالش‌های پیش‌ِ رو آماده کنند.

اهمیت آینده‌نگری از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ

۶. رقابت از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ نیست!


توصیه‌ی Peter Theil:


اگر شما استارت اپی را دارید، کارآفرین و بنیان‌گذار هستید. همیشه برای انحصار و توسعه جلو بروید نه برای رقابت. همیشه از رقابت اجتناب کنید.


“You don’t go for market you create one”


در این بخش از ۶ وجه، رقابت و ارزش یک استارت اپ را بررسی می‌کنیم.


Capturing value

lies people tell

how to build a monopoly

last mover advantage

history of innovation

psychology of competition


ویژگی‌های یک استارت اپ ارزشمند چیست؟


سؤال این است که چه چیزی یک استارت اپ را ارزشمند می‌کند؟


در واقع یک فرمول بسیار ساده برایش وجود دارد. اگر شما یک کمپانی با ارزش دارید، ۲ متغیر پیشِ روی شماست:


1_ X دلار ارزش برای دنیا (یک بازار مشخص) ایجاد می‌کنید.


2_ Y% از X را شما به دست می‌آورید.


نکته‌ی مهمی که اکثراً در این مدل از تحلیل‌ها جا می‌افتد این است که Y% و X هر دو متغیرهای کاملاً مستقل از هم هستند. برای درک بهتر بیایید به تاریخ نوآوری و تجارت نگاهی بیندازیم.

نوآوری و تجارت در طول تاریخ


در 250 _300 سال گذشته، فن‌آوری و علم پیشرفت باورنکردنی داشته‌اند.


دانشمندان هرگز بابت ارزشی که ایجاد کردند، پولی بدست نیاوردند!


در حوزه‌های علمی و فناوری بارها پیش آمده که در طول مسیر انقلاب‌ها وپیشرفت، ارزشی به وجود آمده که تولیدکننده هیچ درآمدی از آن نداشته است. در صورتی که آن تحول، اختراع یا ارزش ایجاد شده، تأثیر زیادی در زندگی ما داشته است.


انیشتنین را می‌بینید که نظریه‌ی نسبیت خاص و عام را ارائه داد و قدم بزرگی در روند پیشرفت علم برداشت، امّا میلیاردر نشد حتی میلیونر هم نشد.


در واقع ارزش‌گذاری به این صورت نیست! راه‌آهن بسیار ارزشمند است اما اکثر کسانی که وارد این بازار شده‌اند ورشکست شده‌اند. چون رقابت زیادی در آن وجود دارد. برادران رایت اولین هواپیما را ساختند، امّا در ازای قدم بزرگی که برای صنعت برداشتند پولی به‌دست نیاوردند.


بنابراین در صنایع، ارزش‌گذاری که منجر به کسب Y% قابل‌توجهی بشود، ساختار ساده‌ای ندارد. شناسایی و ایجاد این ارزش‌ها هم کار ساده‌ای نیست.

انیشتنین با ارائه نظریه‌ی نسبیت خاص و عام و برداشتن قدم بزرگی در علم، میلیاردر نشد حتی میلیونر هم نشد.

ماهیت تجارت


برای اینکه این تضاد را به شما نشان بدهم شرکت گوگل را برایتان مثال می‌زنم.


اگر صنعت هواپیمایی ایالات متحده را با شرکت گوگل مقایسه کنید:


بر اساس مقایسه وسعت و درآمد هر کدام از این صنایع، می‌توان گفت که صنعت هواپیمایی با اختلاف، خیلی مهم‌تر از جست‌وجو است.


اگر بپرسند از بین این دو کدام یک حذف شوند؟ با در نظر گرفتن سطح جهانی، قطعاً توانایی جست‌وجو اهمیت کمتری نسبت به صنعت هواپیما دارد.


اما در مقایسه از دیدگاه حاشیه سود، گوگل سود بسیار بیشتری به نسبت خطوط هوایی دارد.


موتور جستجو در صنعتِ بسیار کوچک‌تری نسبت به هواپیما، امّا بسیار با ارزش‌تر قرار دارد.


اگر یک رقابت بی‌نقص (Perfect competition) را در نظر بگیرید، یک سری نکات مثبت و منفی وجود دارند.


مدل‌سازی و صحبت درباره‌اش خیلی ساده است، اما واقعاً اینطور نیست.


در انتهای یک طیف، شما در صنایعی فعال هستید که کاملاً رقابتی هستند و در طرف دیگر صنایعی هستند که در انحصار (Monopoly) قرار دارند.

مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ - ویژگی‌های رقابت و انحصار


در نگاه صفر و یکی، دو نوع تجارت داریم، آن‌هایی که کاملاً رقابتی هستند و آن‌هایی که انحصاری هستند. اما یک دوگانگی بین این دو وجود دارد که خیلی خوب درک نشده است.


علت این دوگانگی این است که مردم دائما در حال دروغ گفتن درباره‌ی ماهیت مشاغلی که در آن‌ها فعالیت دارند، هستند.


نگرشی وجود دارد که مردم به خوبی درکش نمی‌کنند، اینکه مهم‌ترین ایده‌ی تجاری این است که فقط این دو نوع تجارت (رقابتی و انحصاری) وجود دارند.

جایگاه و استراتژی شرکت‌ها، آنچه هستند و آنچه وانمود می‌کنند.

دروغ‌هایی که در تجارت می‌گویند!


اگر طیفی از شرکت‌ها را از انحصار کامل تا رقابت کامل تصور کنید، تفاوت‌های ظاهری خیلی کم است. چون افرادی که تجارتی را در انحصار کامل خود دارند، وانمود می‌کنند که ندارند (چون نمی‌خواهند دولت به دنبالشان بیاید) و ادعا می‌کنند که در یک رقابت کامل هستند.


از طرف دیگر اگر ویژگی‌ های استارتاپ شما کاملاً رقابتی است، چون شانس تقریباً خیلی کمی برای رسیدن به پول دارید، ادعا می‌کنید که ایده‌ی شما به نوعی انحصاری است (رقابت کمتری وجود دارد) و در طیف دیگر قرار دارید.


چون هر دو نوع کمپانی‌ها چیز دیگری را تظاهر می‌کنند، تفاوت ظاهری بسیار ناچیز است.

امّا این دروغ‌ها چه طور کار می‌کنند؟


یکی از مثال‌ها: شما رستورانی باز می‌کنید (رستوران تجارت خوبی نیست) و کسی سرمایه‌گذاری نمی‌کند. برای جذب سرمایه‌گذار و اینکه نشان بدهید ایده‌ی شما انحصاری است، اعلام می‌کنید: ما تنها رستوران غذای کشورY در مکان X هستیم (تنها رستوان ایتالیایی در تهران). پس علاوه بر جذب سرمایه‌گذار، یک مارکت بسیار کوچک انحصاری هم درست کرده‌اید.


ورژن استارت اپی این موضوع این است که شما یک‌ سری کلمات رایج (Sharing ,Mobile ,Special ,Apps…) یک روایت و انحصاری از ایده درست می‌کنید، فارغ از اینکه آیا این بیزینس واقعی هست یا نه!


The something of somewhere is really just nothing of the nowhere

Peter Theil


دروغ نوع دیگر کمپانی: موتور جست‌وجوی گوگل، 92% بازار و درواقع کل بازار را در انحصار دارد. درآمد بسیار قابل توجهی هم از این مارکت دارد.


امّا گوگل هیچ‌وقت خودش را به عنوان شرکت موتور جست‌وجو معرفی نمی‌کند!


امّا اگر گوگل را به عنوان شرکت تبلیغاتی و یا فناوری و تکنولوژی در دنیا در نظر بگیریم و مقایسه کنیم، در نتیجه‌اش همان‌طور که در نمودار زیر می‌بینید در یک بازار کاملاً رقابتی قرار دارد!


و اعلام می‌کند که ما در حال رقابت با ایفون، مایکروسافت، فیسبوک، تسلا و … هستیم.


به همین دلیل است که ماهیت بازار به طریقی مورد تحریف قرار گرفته است.

مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ - تفاوت جایگاه شرکت‌ها باتوجه به دسته‌بندی


و علت اینکه صنعت فناوری در ایالات متحده بسیار موفق بوده، درآمدهای جانبی (Gross Margin) هستند.

مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ - اکثر درآمد و سود شرکت‌های بزرگ از درآمدهای جانبی و تبلیغات صورت می‌گیرد

چگونگی ایجاد یک انحصار Monopoly


اگر یک استارت اپ هستید و می‌خواهید به انحصار و سهم بسیار زیاد از یک بازار برسید، با یک بازار (Market) کوچک شروع کنید. سپس کل مارکت را که به انحصار گرفتید، با گذشت زمان استراتژی‌هایی را برای گسترش بازار و انحصار بیشتر در مارکت‌های (concentric circles) در نظر بگیرید.


یکی از بزرگترین اشتباهات و ویژگی‌ های یک استارت اپ ناموفق، رفتن به دنبال مارکت‌های بزرگ در روز اول است.


اگر به اکثر کمپانی‌های بزرگ نگاه کنید (Amazon, Paypal, Ebay,…)، همگی با مارکت‌های بسیار کوچک که به نظر بی‌ارزش می‌آیند شروع کردند. سپس انحصار و کتگوری‌های خودشان را گسترش دادند.

مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ انحصاری


قطعاً هیچ فرمول واحدی برای رسیدن به انحصار در مارکت وجود ندارد، امّا یک سری از ویژگی‌ استارت اپ‌ ها در این طیف را بررسی می‌کنیم.


یک ویژگی که دنیای فناوری دارد این است که هر لحظه فقط یک‌ بار اتفاق می‌افتد. پس باز می‌رسیم به همان مثال معروف که مارک زاکربرگ بعدی فیسبوک را نخواهد ساخت و اگر شما از این افراد کپی می‌کنید، از آن‌ها یاد نمی‌گیرید.


بدیهی است که بیزینس‌هایی که به کاری می‌پردازند که قبلاً انجام نشده، پتانسیل انحصار بالایی دارند.


درواقع از مزیت‌های فناوری این است که طوری طراحی شده که احتمال نوآوری و ارائه‌ی بهترین محصول بعدی در آن وجود دارد.

رقابت از دیدگاه روانشناسی (چرا رقابت برای بازنده‌ها)

از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ موفق این بوده که در هیچ کدام جایگاهی برای مبنا‌گیری رقابت وجود نداشته


اغلب فکر می‌کنیم که بازنده‌ها کسانی هستند که در رقابت خوب نیستند!


رقابت (در هر حوزه‌ای) معمولاً به همراه خودش نوعی از اعتبار را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورد. جایی که ما به دنبال چیزهایی می‌رویم که اکثراً افراد دیگری هم به دنبال آن هستند.


رقابت در واقع دنباله‌روی از روایت‌هایی است که از اطراف دریافت می‌کنیم.


تجربه‌ی آکادمیکی خیلی از افراد هم به این صورت است. دانشجویان برای جایگاهشان در دانشگاه‌های برتر رقابت می‌کنند و بعد در دانشگاه با شدت بیشتری به رقابت و رفتن به مراحل بعد می‌پردازند.


امّا عموماً این سؤال را از خودشان نمی‌پرسند که آیا ادامه دادن (و رفتن به تحصیلات تکمیلی) در این مسابقه و رقابت ارزش دارد یا نه؟ آیا این شدت از رقابت و فشار به نسبت دست‌آورد منطقی است یا نه؟


متأسفانه قسمت عمده‌ی هویت افراد در ادامه‌ی رقابت در دانشگاه، تحصیلات تکمیلی و کار کردن در شرکت‌های بزرگی که از بیرون همه می‌خواهند وارد آن‌ها بشوند و از داخل همه می‌خواهند از آن‌ها بیرون بیایند، پیچیده شده است.


رقابت شما را در حوزه‌ای که در آن هستید بهتر می‌کند. چون وقتی در حال رقابت هستید، خودتان را با اطرافیانتان مقایسه می‌کنید و فکر می‌کنید که چگونه این افراد را شکست بدهم و از آن‌ها بهتر عمل کنم. بهتر هم خواهید شد، نمی‌شود منکر این شد، امّا اغلب این غرق شدن در رقابت هزینه فوق‌العاده زیادی برای شما دارد. آن هزینه این است که شما دیگر سؤال‌های بزرگ‌تر و مهم‌تر درباره‌ی اینکه چه چیزی واقعاً اهمیت دارد را از خودتان نمی‌پرسید!


سالانه ۲۰۰۰۰ نفر برای تبدیل شدن به ستاره‌ی سینمایی به لس‌آنجلس می‌روند، اما فقط ۲۰ نفر یا کمتر به نتیجه‌ای می‌رسند.

کلام آخر:


آنچه که درباب انحصار و رقابت معمولاً به ذهن ما می‌آید، صرفاً تصویری‌ست که توسط روایت‌ها و رسانه‌ها در ذهن ما ساخته شده است.


درواقع در مسیر پیشرفت کمپانی‌های بزرگ، رقابت جزئی از بیزنس مدل نیست و روش کارآمدی هم نیست.

۷. مهم‌ ترین ویژگی‌ های یک استارتاپ در پروسه‌ی جذب سرمایه: سرمایه‌گذارانمان چه کسانی باشند؟ این افراد چه نقشی دارند؟


ویژگی‌ های یک استارت اپ در جذب سرمایه با توجه به استراتژی می‌تواند به نقطه قوت و یا نقطه ضعف کمپانی تبدیل شود.


فرآیند و پتانسیل جذب سرمایه در مقایسه با کمپانی‌های غیر استارت اپی، از مهم‌ ترین ویژگی‌ های یک استارتاپ برای رشد و ایجاد ارزش است.


دنبال کردن سنّت‌ها برای استارت اپ مثل سم می‌ماند. وقتی شما به دنبال سرمایه‌گذار هستید، هدف شما فقط درباره‌ی پول نیست. درباره‌ی کمک به ساخت تیم و موارد این‌چنین است که بسیار اهمیت بیشتری دارد.


از ویژگی‌های مهم یک استارت اپ ، سرمایه‌گذارانشان هستند. بنیان‌گذاران نباید از اهمیت نگرش و هویت سرمایه‌گذاری که انتخاب می‌کنند غافل شوند.

پروسه‌ی جذب سرمایه از ویژگی‌های مهم یک استارت اپ

۸. ویژگی استارت‌ اپ‌ ها در ریسک کردن و مدیریت ریسک در استارت اپ‌ها


در رسانه‌ها اکثراً ریسک کردن را از ویژگی‌های مهم یک استارت اپ می‌شمارند و آن‌ها را با ریسک‌های بزرگ و کارهای غیرممکنی که ممکن کردند، معرفی می‌‌کنند.


امّا آیا انجام کاری برخلاف تمام سختی‌ها و شرایط، ریسک کردن است یا دیوانگی؟ این ریسک‌ها چه هزینه‌ای برای استارت اپ و بنیان‌گذاران به همراه دارد؟


در این بخش مفهوم عدم قطعیت، احتمالات و ریسک را بررسی می‌کنیم. اینکه چرا خیلی از استارت اپ‌ها ریسک می‌کنند؟ و فقط درصد کمی موفق می‌شوند اما با این وجود باز ما را تشویق به پذیرفتن ریسک‌های بزرگ می‌کنند.

مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ - ریسک وضعیتی است که تحت آن نتایج تصمیم و احتمال وقوع آنها برای تصمیم گیرنده شناخته شده است.


ریسک: وضعیتی است که تحت آن، نتایج تصمیم و احتمال وقوع آن‌ برای تصمیم‌گیرنده شناخته‌ شده است.


تمام تصمیمات ما در زندگی ریسک‌هایی را با خودشان به همراه می‌آورند. درک این مفهوم و نقشی که در زندگی ما ایفا می‌کند به تقویت مهارت تصمیم‌گیری و نتایج بهتر ختم می‌شود.


عدم قطعیت: وضعیتی است که در آن چنین اطلاعاتی در دسترس تصمیم‌گیرنده نیست.


ریسک وضعیتی را توصیف می‌کند که در آن احتمال ضرر یا خطر وجود دارد.


برعکس، عدم قطعیت به شرایطی اشاره دارد که در آن از نتایج آینده مطمئن نیستید.


عدم قطعیت را می توانیم در همه جا، در فرآیند راه‌اندازی و شروع مشاهده کنیم: در مردم، در فناوری، در محصول، در بازار و …


استارت‌آپ‌هایی که هدفشان ارزش‌آفرینی است نمی‌توانند هنگام شروع کار، برتری قابل توجهی داشته باشند. عدم قطعیت چیزی است که آن‌ها را از رقابت عقب نگه ‌می‌دارد تا زمانی که یک برتری و اعتماد مناسب از طرف کاربر ساخته شود، عدم قطعیت برتری آنها محسوب می‌شود.

مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ - عدم قطعیت چیزی است که آنها را از رقابت عقب نگه ‌می‌دارد، تا زمانی که یک برتری مناسب ساخته شود، عدم قطعیت برتری آن‌ها می‌شود.

ریسک می‌تواند در پروسه‌های مختلف، در کتگوری‌های متنوع در استارت اپ اتفاق بیافتد:


1_ Strategic Risk


2_Reputational Risk


3_ Operational Risk


4_Transactional Risk


5_Compliance Risk


و…


بررسی و پیش‌بینی ریسک با بررسی و درنظر گرفتن موارد زیادی صورت می‌گیرد. این موارد به صورت خلاصه در ویدئوی زیر توضیح داده شده‌اند:


یک ضرب‌المثل قدیمی وجود دارد: “No risk, No gain”. بنابراین اگر شرکتی بخواهد در بلندمدت زنده بماند باید ریسک‌های حساب‌شده‌ای را بپذیرد که در آن‌ها احتمال ضرر نسبتاً کمتر است و شانس سود بیشتر است.


عدم قطعیت ذاتی در هر کسب‌وکاری وجود دارد. معمولاً نمی توان از آن اجتناب کرد و شخص تجاری یا بنیان‌گذار هیچ ایده‌ای در مورد آنچه قطعاً در آینده اتفاق خواهد افتاد ندارد. یعنی نتیجه‌ی قطعی آن ناشناخته است.


نکته‌ی قابل توجه این است که مدیریت ریسک در استارت‌ اپ‌ها با کمپانی‌های بزرگ مثل فیسبوک، آمازون، تسلا و … فرق بسیار زیادی دارد.


یکی از اشتباهات استارت اپ‌های نوپا این است که با استراتژی‌های مدیریت ریسک در کمپانی‌های بزرگ جلو می‌روند.


اگر به عنوان یک استارت اپ نوپا در مدیریت ریسک، مثل کمپانی‌های بزرگ عمل کنید فرصت بزرگی را برای چابک بودن و افزایش شیب رشد از دست می‌دهید.


در شرکت‌های بزرگ و عمومی هزاران سهام‌دار وجود دارد و قوانین و مقررات مخصوص شرکت‌های عمومی هم از طرفی باید مورد تبعیت قرار گیرند.


از ویژگی استارت اپ‌ ها در مدیریت ریسک این است که فقط شما، هیئت مدیره و تعداد بسیار محدودی سهام‌دار هستید.


اگر در استارت اپ خود در مورد تصمیم‌گیری‌ها در قبال خطرات پیش‌آمده بر طبق حرف وکیل خود یا حسابدار خود جلو می‌روید، اشتباه بزرگی می‌کنید. چون هیچ‌کدام از این دو نه استارت اپی دارند، نه تجربه‌ی مدیریت‌اش را و نه دیوانگی یک بنیان‌گذار را.


از مهم ترین ویژگی های یک استارتاپ در مقایسه با دیگر کمپانی‌ها در شروع، تبدیل خطرات و ریسک‌ها به جهش‌ها و رشدهای قابل توجه است که نتیجه‌ی تصمیمات بنیان‌گذار می‌باشد.

ریسک‌هایی که استارت اپ‌ها در شروع با آن‌ها مواجه می‌شوند:


موفقیت و ادامه‌ی مسیر (Survival) هر ایده‌ای، با توجه به ویژگی‌ های استارتاپ و اهدافش از مسیر متفاوتی می‌گذرد.


اولین انتخاب‌ها در شروع این مسیر بسیار مهم هستند. ریسک‌هایی که استارتاپ‌ها برای این انتخاب‌ها متحمل می‌شوند تأثیر بسیار زیادی بر نتیجه دارد.


Execution risk

Team risk

Financial risk

Market risk

Product risk



جذب سرمایهایالات متحدهاستارتاپ موفق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید