دانشگاههای ایران در ماههای اخیر تصاویر متفاوتی را تجربه کردند. در تجمع ۱۹ آذر دانشگاه تهران که در محکومیت کشتار زحمتکشان در آبانماه شکل گرفته بود، دانشجویان سوسیالیستی که بنرهای سرخ رنگ حمل مینمودند ضمن نشان دادن مسئولیت تمام ارکان حاکمیت سرمایهداری ایران در این کشتار، در اعتراض به تحریمهای ظالمانه و مداخلات نظامی امپریالیسم در جهان، پرچم آمریکا را بهآتش کشیدند. اما حدود یک ماه بعد در دانشگاه شهید بهشتی شاهد آن بودیم که برخی دانشجویان لیبرال با وسواسی مثالزدنی مراقب بودند تا پرچم آمریکا و اسرائیل را که بر زمین نقشبستهبود زیر پا نگذارند. طبعا این گرایشهای آشکارا متفاوت را نمیتوان تنها در محیط دانشگاه تحلیل نمود و برای فهم آن باید به ابعاد اجتماعی تحولاتی پرداخت که جامعه ایران در ماههای اخیر با آن مواجه بودهاست. یعنی تحولات آبان ماه و دی ماه.
علت این اعتراضها برای هرکسی شناختهشدهاست. خیزش آبان ماه در اعتراض به گرانی ۳ برابری نرخ بنزین شکل گرفت و اعتراضات دی ماه در واکنش به سقوط هواپیمای بویینگ خط هوایی اوکراین توسط پدافند هوایی سپاه پاسداران. اما برای تحلیل دقیقتر این حوادث و نسبتشان با یکدیگر، ابتدا شواهد میدانی را فهرست کرده و سپس به ریشهها و افقهای اساسی و کاملا متفاوت این اعتراضات میپردازیم.
پایگاه اجتماعی اعتراضات: در خیزش آبان ماه حدود ۲۰۰ شهر کشور درگیر بودند که عمدتا شامل شهرهای کوچک و حاشیه شهرهای بزرگ میشد. پایگاه اجتماعی این اعتراضات، طبقات زحمتکش و فقیر جامعه بودند که در برابر تهاجم افسارگسیخته دولت سرمایهداری به معیشت خود ایستادند. اما در دی ماه شاهد بودیم که مانند اعتراضات سال ۷۸ و ۸۸، دانشگاهها پیشتاز حرکت بودند و اعتراضات به چند مرکز استان و آن هم در مناطق مرکزی آن خلاصه میشد که نشان از مرکزیت ″طبقه متوسط″ و مرفه داشت.
شکل اعتراضات: در یک سو خیزش آبان را داشتیم که مولفههای یک شورش کور طبقاتی را داشته و کمتر شعار یا مطالبه مشخصی از درون آن بهگوش میرسید. در سوی دیگر، اعتراضات دی ماه بود که شعارهای قدیمی جنبش سبز از آن به گوش رسید. شعارهایی که خواسته «رفراندوم» را به مثابه محور اصلی مطالبات خود به میان میکشید. یعنی همان مطالبهای که جناح غربگرای حاکمیت، به مثابه راهحلی برای تکمیل اضلاع سیاستهای برجامی خود در حوزه موشکی و منطقهای بدان نگریسته و بارها از سوی حسن روحانی مطرح شدهبود.
برخورد حکومت: در برخورد حکومت با این اعتراضها نیز تفاوتهای چشمگیری وجود داشت. در آبان ماه از همان روز اول، سرکوب شدیدی آغاز شد که در نهایت به کشتهشدن صدها نفر و دستگیری هزاران تن انجامید. اما در اعتراضات دی ماه نه تنها هیچ گزارشی از کشته شدن کسی منتشر نشد، بلکه آمار بازداشتیها نیز بهقدری ناچیز بود که حتی دست رسانههای اپوزوسیون برای مانور روی آن بسته بود. گویی برای جمهوری اسلامی ارزش بانکها بیشتر از سردار سلیمانی بود. زحمتکشانی که حاصل دسترنج خود را از سرمایهداران صاحب فروشگاههای زنجیرهای پس میگرفتند و یا بانکهایی را مورد تهاجم قرار می دادند که تمام منابع مالی کشور را در اختیار ثروتمندان قرار دادهاند، با شلیک گلولههایی به سر کشته شدند، اما کسانی که تصویر سرداری را که بهدست آمریکا ترور شدهبود پاره کرده و مورد تمجید مقامات آمریکایی قرار گرفتند، بدون دردسر چندانی به جایگاه خود در جامعه بازگشتند.
این برخورد ملایم حاکمیت با اعتراضات دی ماه و برخورد خشن با خیزش آبان ماه را تنها در یک چارچوب میتوان تحلیل نمود. اصلی بودن تضاد میان طبقه حاکم سرمایهدار و طبقات زحمتکش و فرعی بودن تضاد میان جناحهای درونی طبقه حاکم سرمایهدار. اگر کشتهشدگان آبان، بیکاران و فقرایی بودند که از سوی حاکمیت، افراد بیسوادی معرفی شدند که برای جامعه فایدهای نداشته و مستحق مرگ بودند اما معترضان دی ماه، هر درجهای از تعارض با ایدئولوژی مسلط بر طبقه حاکم را هم حمل مینمودند، باز هم «نخبگانی» بودند که چرخهای سرمایه را در کشور به چرخش در میآوردند و وجودشان برای تحکیم نظم طبقاتی و انقیاد زحمتکشان جامعه ضروری بود. این جهتگیری را در نگاه مشترک جمهوری اسلامی و معترضان غربگرایش به حادثه سقوط هواپیما نیز میشد دید. درحالیکه حاکمیت، خانواده کشتهشدگان آبان را از برگزاری مراسم ترحیم منع کرد اما در واقعه دی ماه، هر دو جناح با تاکید بر «نخبه» بودن کشتهشدگان سعی در ربودن گوی عزاداری از یکدیگر نمودند.
نخبهگرایی و برخورد متفاوت با کشتهشدگان: در منطق سرمایهداری ارزش انسانها نه درگرو خدمت به جامعه انسانی بلکه متناسب با نقششان در سودآوری سرمایه تعریف میشود؛ نانوایی که روزانه برای افراد زیادی غذا تهیه میکند ارزشش از سلبریتی دلقکی که با ریاکاریها و نمایشهایش فرصتی برای تبلیغ کالاهای بنجل سرمایهداری فراهم میکند کمتر است. در حادثه سقوط هواپیما، کشتهشدگان عمدتا از ثروتمندان جامعه و دانشجویان محصل در دانشگاههای غربی بودند. یعنی «نخبگان» اقتصادی و علمی که از نظر منطق سرمایه افراد باارزش شمردهمیشوند. برای سرمایهداری علم مقدس است و صاحب آن نخبه و ارزشمند تلقی میشود. اما این که علم در چه جهتی رشد میکند و در چه اموری به کار بسته میشود از سوی این منطق پوشانده میشود؛ مهندس عمرانی که در شمال شهر برج میسازد، دانش همان مهندس عمرانی را دارد که در ونزوئلا برای فقرا خانه میسازد. پزشک آمریکایی که ویروسها و سلاحهای بیولوژیک طراحی میکند، دانش همان پزشک کوبایی را دارد که فقرای سراسر آمریکای جنوبی را درمان میکند. اما ماهیت و ارزش اینها یکسان نیست، یک دسته به منافع سرمایهداران خدمت میکنند و دسته دوم به منافع زحمتکشان و بشریت. این منطق اقتصادی و سیاسی حاکم است که تعیین میکند علم در چه زمینههایی بهکار بستهشود و تا زمانی که منطق سرمایه حکمفرما باشد، هر دانش و دانشمندی تنها در صورت تطبیق دادن خود با این منطق ستمگرانه میتواند تداوم حیات یابد.
حال سعی میکنیم با نشان دادن ریشههای اصلی اعتراض دی ماه افقهای پیش روی آن را نشان دهیم.
بستر شکلگیری و افق پیشروی اعتراضات دیماه: پس از آن که لشکرکشی خیابانی سبزها در سال ۸۸، برای تسریع پیوستن ایران به آغوش آمریکا با شکست مواجه شد، این جنبش با تغییر رنگ به بنفش و تعریف خود در چارچوب انتخاباتی حاکمیت توانست کنترل قوای مجریه و مقننه را به دست گرفته و بخش زیادی از خواستههای خود را، از این مجاری پیش ببرد. در تمام تراژدیهای اجتماعی دهه اخیر که مقصر بودن حاکمیت سرمایهداری ایران کاملا مبرهن بود، هیچ اعتراض جدیای از سوی بدنه اصلاحطلبان و سرمایهداری طرفدار غرب به گوش نرسید. در حادثه سال ۹۶ در معدن یورت که کارگران معدن زیر آوار مدفون شدند، رسانههای اصلاحطلب، تهاجم خشمگینانه کارگران یورت به حسن روحانی در هنگام بازدیدش از معدن را نتیجه مزدوری و پول گرفتن کارگران از رقبای انتخاباتی روحانی معرفی نمودند. اینان درحالیکه اوج آرمان سیاسی خود را رسیدن به دموکراسی و رفراندوم اعلام میکنند، در برابر کودتاهای آمریکایی علیه دولتهای ونزوئلا و بولیوی سکوت پیشه کرده و یا حتی به دفاع از کودتا بر علیه دولتهای قانونی و دموکراتیک این کشورها پرداختند، تنها به این علت که این دولتها منافع زحمتکشان و فقیران جامعه را بر منافع ثروتمندان ارجحیت میدادند. در دهه ۹۰ که طبقه کارگر رنج و فلاکتی بیش از دهههای پیشین متحمل میشد، طبقه سرمایهدار با شتابی فزاینده، به واسطه استثمار کارگران بر ثروتش افزود و در کنار هر خانه مجلل یا مگامال افسانهای در ایران، حداقل یک خانه زیبا در اروپا، کانادا، آمریکا و ترکیه تهیه نمود. قرار بود با سازش خفت بار برجام، سرمایههای غربی نیز به یاری کشیدن شیره جان کارگران بیایند و آذین بندی کاخهای سرمایهداران ایرانی را پررنگتر کنند.
اما پیشرویهای نظامی و سیاسی نیروهای همپیمان جمهوری اسلامی در سوریه، عراق، یمن و لبنان، آمریکا را واداشت تا با خروج از برجام و اعمال فشارهای اقتصادی، کمپین فشار حداکثری علیه ایران را آغاز کند. طبقهای که امیدوار بود جمهوری اسلامی پس از توافق هسته ای، با سازش در امور موشکی و منطقهای، بازگشت اعتبار به پاسپورتهای ایرانی را تکمیل کند با خروج آمریکا از برجام، امیدهایش را در حال دور شدن میدید و سرانجام با ترور سردار سلیمانی و افزایش بی سابقه سطح تنشها میان ایران و آمریکا، می رفت که این آرزوها را کاملا محوشده بیابد. سرمایهدارانی که با اعمال تحریمها، حاصل دسترنج کارگران ایرانی را سختتر میتوانند در بازار جهانی فروخته و تبدیل به پورشه و ویلا بکنند، حال با پدیدار شدن افق درگیریهای نظامی میان ایران و آمریکا حتی رفتوآمد عادی هوایی خود به غرب را نیز در حال اختلال یافتند. رد صلاحیت نمایندگان مورد حمایت BCC از سوی شورای نگهبان و برداشتن آخرین گام کاهش تعهدات برجامی ایران و متعاقبا آغاز فرآیند خروج اروپا از برجام نیز امکان بازگشت روابط با بلوک مسلط سرمایهداری جهانی به سطوح پیشین را کمرنگتر مینمود. در این بستر بود که جناح طرفدار سازش با غرب، دنبال بهانهای میگشت تا زمین بازی سیاستی که در حال بیرون افتادن از آن بود را بههم زده و قدری بیشتر زمان برای حضور خود بخرد. منطق سرمایه بهقدری آنان را کور کردهبود که مسئولیت اصلی سیاستهای جنگطلبانه آمریکا در سقوط هواپیمای مسافربری را ندیدند و تمام تقصیر را بر گردن نقص سیستم پدافندی جمهوری اسلامی انداختند. در این بین بودند کسانی که صرفا از روی دلسوزی و یا همدردی با کشتهشدگان، در اعتراضهای دانشجویی شرکت کردند. اما کسانی که اشکهای خود را از جلوی آینه به پیشخوان دوربینهای رسانههای مرتجع امپریالیستی میبرند باید مواظب باشند که با اشکهای آنها دستمالهایی خیس میشود که قرار است خونهایی که به دست ستمگران ریختهشده را پاک کند. چه خونهای آبان ماهِ خیابانهای ایران و چه خونهای فرودگاه بغداد.
ما را در تلگرام دنبال کنید!