چرا جشنوارۀ فجر؟
«هنر خوار شد، جادویی ارجمند / نهان راستی، آشکارا گزند»
ويرانشهرِ (dystopia) ترسيمشده توسط فردوسي در بيت بالا چگونه پديد ميآيد؟ چه ميشود که هنر، حقير شده و به بازيچة دست ديوانگان بدل ميگردد؟ آيا بايد در برابر مصادرهشدن هنر سکوت کنيم و منفعلانه فقط بهتاراجرفتن اين دارايي گرانقدر بشري را شاهد باشيم؟
از هنگام شروع پوشش جشنواره در کانال نشرية ترنج، هجمههاي بسياري عليهمان شکل گرفت؛ دلايل مخالفان اين امر هم مشخص بود؛ پس از فاجعههاي سياسي-اجتماعي رخداده در سال 98، ديگر لفظ «جشنواره» برايشان بيمعني بود و فجر را يک جشنوارة تماماً حاکميتي ميدانستند که حضور در آن، چه بهعنوان هنرمند و چه در جايگاه مخاطب، مساوي با تأييد تمام و کمال حاکميت و شريکجرمبودن در کشتارها و بيعدالتيهاست. به عقيدة بنده، مشکل از جايي شروع ميشود که نظر خود را نظر «همه» يا «اغلب» مردم يا هنرمندان ميدانيم؛ درحاليکه دودستگي بر سر اين موضوع، کاملاً آشکار بود و حتي در نشستهاي خبري و ميان صاحبان آثار نيز بروز پيدا کرد. البته ما به نظر افراد تحريمکنندة جشنواره احترام ميگذاريم، اما اين هم نظر ما بود که تحريم جشنواره، برابر است با يکهتازي «حاتميکيا»ها و سيطرة بيش از پيش سازمانهايي نظير «اوج» بر فيلمها؛ البته که ابراهيم حاتميکيا فيلمساز قابلي است، ولي بحث بر سر فداکردن هنر به پاي ايدئولوژيهاست. ما چاره را در اين راه ميبينيم: «هنر»، بستري مناسب براي انتقال پيامهاي فروخفته در گلوست؛ گرچه وقتي يک فيلمساز به وابستهبودن خود افتخار ميکند؛ و يا زمانيکه يک کتاب، در حالت عادي، بايد ماهها پشت مميزي بماند، چندصد صفحه خاطرات يک شهيد، بلافاصله پس از شهادتش منتشر ميشود، اميد به اصلاح از طريق هنر در اين مُلک را بسي دشوار و بعيد ميبينيم. هنوز هم بر اين باوريم که نميتوان به دوگانة «تحريم-عدم تحريم» جوابي قطعي داد؛ بنابراين از دو دوست عزيز، با دو ديدگاه متفاوت در اين زمينه، خواستيم تا استدلالهاي خودشان را براي شناساندن هرچه بهتر نظر خود به مخاطب، ارائه کنند.
جشنوارة فيلم فجر، سيوهشتمين دورة خود را گذراند. تعدد فيلمهايي که با محوريت چپستيزي ساخته ميشوند، در يکي از مقالات ارزيابي شدهاست. بهبهانة فيلم «خورشيد» نيز در متني ديگر (به قلم تحريرية نشرية «پايديا») به تريبون را در اختيار کودکان کار گذاشتن، با ديدة «ترديد» نگريستهايم. غلبة حاشيه بر متن در نشستهاي خبري و فاصلهگرفتن خبرنگاران و هنرمندان از استانداردهاي لازم در اين زمينه، جانماية يکي ديگر از مقالاتمان شد. مصاحبهاي هم با آقاي «اميرعباس ربيعي» ترتيب دادهايم تا فيلم جنجالياش را واکاوي کنيم و در خلال آن، سعي در افشاي حقايقي پيچيده از حزب توده داشتهايم. معرفي و نقدي مختصر از تمامي فيلمهاي جشنوارة امسال را نيز در ضميمة کار آوردهايم تا يک مجموعة کامل از فجر 38 برايتان مهيّا کردهباشيم.
جشنوارة فجر، تنها در حوزة هنر هفتم خلاصه نميشود؛ «تئاتر»، «ادبيات»، «موسيقي» و «هنرهاي تجسمي» نيز هرساله معمولاً با اندکي فاصله برگزار ميشوند. در ترنج 15، علل کمرونقي جشنوارة ادبيات فجر نسبتبه ديگر جشنوارههاي فجر و حتي ديگر جوايز ادبي بررسي ميشود؛ جشنوارهاي که با اهداف کاملاً حاکميتپسند، در دورة «محمود احمدينژاد» (سال 84) برپا شدهاست. همچنين گريزي به جشنوارة تئاتر ميزنيم؛ جشنوارهاي که شايد تعجببرانگيز باشد اگر بشنويم که قدمتي هماندازة جشنوارة فيلم دارد. تحريم خود هنرمندان، بر جشنوارة تئاتر، بيش از فيلم سايه افکند؛ حدود نيمي از گروههاي نمايشي از اجرا انصراف دادند؛ درحاليکه در جشنوارة فيلم، صرفاً پيام ويدئويي «مسعود کيميايي» و تحريم نشست خبري «خون شد» (ساختة مسعود کيميايي) توسط او را شاهد بوديم. بنابراين کيفيت اجراهاي تئاتر چندان بالا نبود؛ گرچه فيلمهاي امسال هم بهنسبتِ سالهاي پيش، درجة کيفي پايينتري داشتند.
سيوپنجمين دورة جشنوارة موسيقي فجر نيز اواخر بهمن و اوايل اسفند برگزار شد و فيالواقع آخرين جشنوارهاي بود که از کمند کرونا گريخت! از حواشي اين جشنواره هم کنسرتهاي خوانندگاني نظير «آرون افشار»، «بهنام باني» و «محسن ابراهيمزاده» بود. اما جشنوارة هنرهاي تجسمي فجر، در دوازدهمين دورة خود، ناتمام ماند تا اين ويروس منحوس، هنر را نيز در امان نگذارد. اختتاميهاي که قرار بود 9 اسفند برگزار شود، ولي تا مدتي نامعلوم به تعويق افتادهاست.
اين روزهاي قرنطينه، شايد بهترين فرصت باشد که پناهگاه هنر را برگزينيم تا بهسلامت از اين مقطع حساس کنوني -که البته ما هميشه در آن هستيم- عبور کنيم؛ پس مطالعة ادبيات، تماشاي سينما، شنيدن موسيقي و همينطور استفاده از ساير جنبههاي هنر را فراموش نکنيم.
ما ر در تلگرام دنبال کنید!