نشریۀ «ترنج»
نشریۀ «ترنج»
خواندن ۲۱ دقیقه·۵ سال پیش

شمارۀ 16 - توقیف، قتل‌گاه هنر یا توفیق بشریت؟!

شما جزو کدام دسته اید؟ آزادی را معدوم توقیف می‌دانید یا آزادی مشروطی که هدیۀ سانسور است را دست‌آورد این قربانی؟


سینما و برزگران دشت هنر هفتم در طی عمر نه چندان طولانی خود، از گزند محدودیت‌ها و توقیف‌ها در امان نبوده‌ و نیستند؛ مشابه احوال شش برادر دیگر خود و شاید به مراتب، شدیدتر و محسوس‌تر. نگاهی جزئی خواهیم داشت به ممنوعیت‌های مختلف در سینمای جهان؛ درست است که نام «توقیف» وجهۀ خوبی نداشته و همیشه تقبیح شده‌است، امّا مواردی نیز یافت می‌شود که با خود بگوییم آیا واقعاً لازم نیست که این اثر متوقّف شود؟ آیا آزادی بی‌قیدوشرط هنرمند، آرزویی متعالی است؟­­

نمای بسته از یک پرستار در فیلم رزمناو پوتمکین
نمای بسته از یک پرستار در فیلم رزمناو پوتمکین

مقتل نخست: سیاست

متداول‌ترین دلیل توقیف‌ها را شاید بتوان سیاست و روابط میان کشورها و احزاب صاحب قدرت دانست. «نبرد الجزیره» ساختۀ 1966، روایت‌گر نبرد الجزایری‌ها با دولت فرانسه بود که به مدت 6 سال در فرانسه توقیف شد و برخی از مقامات دولتی آن را محکوم کردند. لازم به ذکر است که دهۀ 60 میلادی، دهۀ رهایی از استعمار در بسیاری از کشورهای جهان بود و این فیلم، چنان استادانه ساخته شد که نیروهای شورشی در دیگر نقاط جهان از تاکتیک‌های موجود در این فیلم الگوبرداری کرده و هم‌چنین، نیروهای ضدشورش نیز به عنوان محتوای آموزشی از آن بهره بردند.

شاهکار «سرگی آیزنشتاین» که امروزه از دید بسیاری قابل‌احترام و در اکثر لیست‌های برترین فیلم‌های تاریخ قرار داده شده، در دوران خود چندان اوضاع خوبی نداشت و از آن استقبال گرمی نشد. «رزمناو پوتمکین»، ساختۀ انقلابی آیزنشتاین که راوی شورش ملوانان یک ناو روسی علیه مافوق‌هایشان است، در سال 1926 منتشر شد؛ امّا تا سال 1954 در بریتانیا در توقیف ماند. نسخه‌های این فیلم هم‌چنین در فرانسه سوزانده شدند و در ایالت پنسیلوانیای آمریکا، به دلیل این‌که راهنمایی برای طغیان و سرکشی است، توقیف شد. دیگر آثار آیزنشتاین نیز در خود روسیه با سانسور مواجه می‌شد و شاید بتوان گفت هیچ دولتی، این نابغۀ سینما را به جهت دوربین انتقادی و انقلابی‌اش، دوست نداشت. فشارها آن‌چنان زیاد بود که آیزنشتاین سال 1937، در کنفرانسی مجبور به عذرخواهی عمومی شد؛ تحت عنوان «خطاهای هنری و سیاسی»!

«سوپ اردک» ساختۀ «برادران مارکس» مخالفت شخصی «بنیتو موسولینی»، دیکتاتور وقت ایتالیا را به همراه داشت؛ چراکه آن را توهین به خود می‌پنداشت. این اثر نیز امروزه احترام بسیاری کسب کرده و فیلم ارزشمندی شناخته می‌شود؛ امّا خود گروچو مارکس در جواب این‌که اهمیّت و تاثیرگذاری فیلم چیست، اذعان کرد که «تاثیرگذاری دیگه چیه؟ ما فقط چهارتا یهودی هستیم که میخوایم بخندونیم». با این حال، وقتی متوجّه شدند که موسولینی فیلم را توقیف کرده، به وجد آمدند. نکته طنزی که درباره حواشی آن زمان این فیلم وجود داشت، اعتراض ساکنان روستای «Fredonia» در آمریکا بود که مشابهت نام کشور خیالی داخل فیلم یعنی «Freedonia» را موجب بدنامی روستای خود می‌دانستند؛ برادران مارکس نیز در مقابل از آن‌ها خواستند که نام روستای خود را تغییر دهند، مبادا که به ساحت محترم فیلم اهانتی شود!

هجو کشورگشایان در فیلم دیکتاتور بزرگ
هجو کشورگشایان در فیلم دیکتاتور بزرگ

«دیکتاتور بزرگ» از اسمش پیداست که باید توقیف شود. «هیتلر» پخش این فیلم را در آلمان و دیگر کشورهای تحت سلطۀ نازی ممنوع اعلام کرد. آن‌طور که تاریخ ذکر کرده، گویا هیتلر نتوانسته کنجکاوی خود را کنترل کند و دو بار آن را در محفل خصوصی به نمایش درآورده؛ امّا هیچ اظهارنظری از هیتلر دربارۀ فیلم درز نکرد. هم‌چنین چاپلین در واکنش گفته که «حاضرم هر چیزی بدهم تا نظرش را بدانم». این ممنوعیت پخش و توقیف، حتّی بعد از پایان جنگ هم ادامه داشت و تا سال 1958 اجازه پخش در آلمان داده نشد. این فیلم تا مرگ دیکتاتور اسپانیا، «فرانسیسکو فرانکو»، در سال 1975، در توقیف خاک خورد. شاخص‌ترین سکانس و اوج فیلم را شاید بتوان سخنرانی ماندگار یک آرایشگر یهودی، در قامت هیتلر دانست؛ سکانسی که تا پیش از هجوم آلمان به فرانسه در فیلم جایی نداشت، امّا چاپلین پس از وقوع این اتّفاق آن را به فیلم اضافه کرد.

اگر کمی در زمان عقب‌تر برویم، شاخص‌ترین اثر سینمایی توقیفی، «در جبهۀ غرب خبری نیست» که براساس رمانی با همین نام ساخته شده، خواهد بود؛ همان‌طور خود این رمان نیز طعم توقیف را چشید. این فیلم ضدجنگ، که امروزه میان بهترین فیلم‌های حماسی آمریکایی قرار گرفته، در سال 1930 منتشر شد و در آلمان نیز پخش شد. این دوران پیش از به قدرت رسیدن حزب نازی در آلمان بود؛ اگرچه «گوبلز» و نوچه‌هایش بیکار نبودند و با ترفندهایی مثل پخش‌کردن پودرهای عطسه‌آور در فضای سینما و رها کردن موش در بین تماشاگران، سعی در مختل کردن نمایش فیلم داشتند. بعد از یک هفته، کمپین نازی‌ها موفق به ممنوع کردن فیلم شد و نسخه‌ای بسیار سانسورشده از فیلم یک سال بعد دوباره اجازه پخش یافت؛ امّا در سال 1933 با به قدرت رسیدن حزب نازی، ممنوعیت فیلم از سر گرفته شد. سرانجام سال 1952 بود که فیلم نفس راحتی کشید.

کمی که از گذشته فاصله بگیریم، توقیف‌های ملموس‌تری در دوره زمانۀ خودمان خواهیم یافت که بعضاً، دلایل مضحکی نیز داشته اند؛ برای مثال انیمیشن «سیمپسون‌ها» در برمه توقیف شده‌است! به دلیل غالب بودن رنگ زرد؛ که نشانه‌ای برای حمایت از گروه‌های یاغی در برمه به شمار می‌رود. از این مورد خاص که بگذریم، شاید فیلم «300» را به خاطر داشته باشید؛ فیلمی تاریخی که واکنش وزیر امور خارجۀ وقت کشورمان را به همراه داشت و آن را توهینی به فرهنگ ایران می‌دانست و چه‌بسا اگر همۀ فیلم‌های خارجی در ایران توقیف نبودند، این مورد حتماً جزو توقیفی‌ها قرار می‌گرفت. البته که کمپانی سازندۀ فیلم نیز همۀ اتّهامات را رد کرد و وقایع فیلم را تخیّلی توصیف کرد.

فیلم کمدی محصول 2006 با نام «بورات؛ یادگیری‌ فرهنگ آمریکا برای منفعت ملّت پرشکوه قزاقستان»، همان‌طور که از نام آن پیداست، طبیعتاً در قزاقستان و روسیه استقبالی از فیلم نکردند؛ امّا توقیفی علنی اعلام نشد. یک فیلم مستندگونه که راوی سفر یک روزنامه‌نگار قزاق به آمریکاست و تمسخر تمام این تفاوت‌های فرهنگی در طی این سفر. بورات در تمام کشورهای عرب، به جز لبنان توقیف شد. اگر بورات را ندیدید و با توهین نژادی و فرهنگی مشکلی ندارید، حتماً به تماشایش بنشینید؛ یک کمدی تکرارنشدنی در دنیای سینمای امروز.

در پایان این بخش، اشاره‌ای می‌کنیم به پرسروصداترین فیلم در سال‌های اخیر که در این زمینه حواشی بسیاری درست کرد. «مصاحبه» (The Interview) ساختۀ سال 2014 که نتوانست طعم اکران عمومی، حتّی در خود آمریکا را بچشد. داستان فیلم از این قرار است که «کیم جونگ اون»، رهبر وقت کرۀ‌ شمالی، از یک برنامۀ تلویزیونی آمریکایی خوشش آمده و مجری آن را به کره دعوت می‌کند تا مصاحبه‌ای با وی ترتیب دهد. مأموران سازمان سیا از موقعیت استفاده کرده و سعی در ترور کیم به دست این مجری دارند. در جای‌جای فیلم مضامین ضد حکومت کره و نمایش وضعیت مردم به شکل اسفناک، به چشم می‌خورد و این البته، نسخه‌ای است که به دست ما رسیده! چند ماه پیش از تاریخ معیّن‌شده برای اکران فیلم بود که دولت کرۀ ‌شمالی، آمریکا را تهدید کرد که فیلم منتشر نشود؛ پیرو همین مسئله، کمپانی سونی تاریخ اکران فیلم را دو ماه به تعویق انداخت و سعی بر آن داشت تا با ویرایش فیلم، اثر قابل‌قبولی برای کره فراهم کند! یک ماه پیش از تاریخ اکران رسمی فیلم بود که گروهی از هکرها، سیستم‌های کامپیوتری سونی را هک کردند؛ گروهی به نام «نگهبانان صلح» که به ادّعای اف‌بی‌آی، از کرۀ شمالی خط می‌گرفتند. این گروه هم‌چنین تهدید کردند که به هر سینمایی که این فیلم را اکران کند، حملۀ تروریستی خواهد کرد. نتیجه آن شد که اکثر سینماها از اکران سر باز زدند و سونی، مجبور شد فیلم را آنلاین و به روش‌های دیگر منتشر کند.

تانک‌سواری به‌همراه کیم جونگ اون در فیلم مصاحبه
تانک‌سواری به‌همراه کیم جونگ اون در فیلم مصاحبه

مقتل دوم: مقدّسات

حال اگر از وادی سیاست فاصله بگیریم، عقاید مذهبی و توهین به مقدّساتِ قشر بزرگی از انسان‌ها، بارها در سینما تکرار شده و می‌شود؛ البته نمی‌توان گفت که هر کس قصد ساختن اثری داشته باشد که به مفاهیم اعتقادی و مذهبی می‌پردازد، قصد توهین دارد. بعضی از این آثار نگاهی تحلیلی و گاه داستانی به موضوع دارند؛ امّا گروه‌های متعصب، به‌راحتی آزرده‌خاطر می‌شوند و هر چه مخالف آرای خود ببینند، اشتباه و توهین‌آمیز پنداشته می‌شود.

شاید شناخته‌شده‌ترین فیلم در این قلمروی حساس، «زندگی برایان»، کمدی محصول سال 1979 باشد که در میان بسیاری از لیست‌های بهترین کمدی‌های تاریخ سینما، جایگاه والایی دارد. داستان زندگی مردی به نام برایان، یک جوان یهودی است که در روز تولّد عیسی مسیح و در همسایگی با وی متولّد می‌شود و همین موضوع، سبب شده که مردم، او را با حضرت مسیح اشتباه بگیرند و کمدی از همین‌جا آغاز می‌شود. بعضی گروه‌های مذهبی پس از انتشار فیلم آن را کفرآمیز خواندند و خواستار توقیف و غیرقانونی شدن پخش آن شدند. هم‌چنین در کشورهایی چون نروژ و ایرلند تا چند دهه توقیف ماند. نکتۀ جالبی که در مورد این فیلم ثبت شده، استفادۀ تبلیغاتی فیلم از این بدنامی بود؛ مثلاً در سوئد، پوسترهایی از فیلم به چشم می‌خورد که با جملۀ «آن‌قدر خنده‌دار است که در نروژ توقیف شد!» در عین تبلیغ، نمایندۀ کمدی زیرکانۀ سازندگان فیلم هم بود.

نمایی از فیلم زندگی برایان
نمایی از فیلم زندگی برایان

دیگر فیلمی که حاشیه‌سازی زیادی داشت، «آخرین وسوسۀ مسیح» در سال 1988 ساختۀ «مارتین اسکورسیزی» (که خود فردی معتقد است و پیش از ورود به سینما، قصد کشیش شدن را داشت) بود. مسیح نه در نقش انسانی معصوم و مقدّس، بلکه در نقش یک انسان عادی با وسوسه‌های زمینی و شخصی درگیر با نفس امّاره به تصویر کشیده می‌شود. این محتوای بحث‌برانگیز، توقیف در کشورهای یونان، ترکیه، مکزیک، شیلی، آرژانتین، فیلیپین و سنگاپور را به همراه داشت که بعضی از این توقیف‌ها، تا به امروز نیز باقی مانده اند. این کشمکش‌ها تا آن‌جا ادامه داشت که گروهی کاتولیک تندرو در یک سینما در پاریس، خراب‌کاری کردند که 13 نفر طی این آتش‌سوزی زخمی شدند.

«نوح» به کارگردانی «دارن آرونوفسکی» که سال 2014 منتشر شد، در کشورهایی چون بحرین، کویت، قطر، امارات، عربستان، مالزی و اندونزی ممنوع اعلام شد؛ چرا که در بسیاری از مذاهب اسلامی، متصوّر شدن چهره‌ای برای پیامبران قدغن است، حالا چهرۀ نوح «راسل کرو» هم باشد، توفیری ندارد! هم‌چنین اگر گذری به شرق آسیا کنیم، موردی چون «گردن‌بندی از انگشت» (Angulimala) محصول 2003 سینمای تایلند به چشم می‌آید که روایتی خشن از داستان زندگی شخصیتی مقدّس در آیین بودایی است. او برای دست‌یابی به روشن‌بینی، مأمور به کشتن 1000 نفر شده و در پی این کار، پس از کشتن هر قربانی، انگشتی از آن قربانی را به گردنبندش متصل می‌کند که آمار از دستش در نرود! پس از کشتار 999 نفر، شخص بودا به عنوان هزارمین نفر مقابل وی قرار می‌گیرد و موجب اصلاح وی شده و این قاتل، تبدیل به راهب می‌شود و از بودا پیروی می‌کند. مبلّغان مذهبی بودایی امّا در عین مخالفت با خشونت موجود در فیلم، مضامین فیلم را تحریف شدۀ آموخته‌های بودا دانستند و خواستار ممنوعیت فیلم شدند؛ همین امر باعث سانسور و استقبال کم مردم از فیلم شد.

کشتی حضرت نوح در اقتباس آرنوفسکی
کشتی حضرت نوح در اقتباس آرنوفسکی

شاید بتوان ادّعا کرد که هر چه غلظت توهین اثر (که تمرکز این نوشته، رسانۀ تصویری و سینماست) به عقیده و گروهی بیشتر شود، واکنش و اعتراض معترضان نیز خشن‌تر و جدی‌تر خواهد بود. در سال 2004، فیلم کوتاهی هلندی با نام (Submission) _که قرار است ترجمه‌ای برای «اسلام» باشد_ منتشر شد. این فیلم با رویکردی عجیب و موهن، ادّعا دارد که اسلام ضدّ زن است و در طی زمان 10 دقیقۀ فیلم، از زبان 4 زن مختلف (که نقش همۀ آن‌ها را یک نفر بازی می‌کند) و با تعریف داستان‌هایی ساده‌لوحانه، به تخریب اسلام و قرآن می‌پردازد. در واکنش به این فیلم، کارگردان به دست معترضی تندرو ترور می‌شود و نویسنده، مجبور به زندگی پنهانی.

نمونه‌ای مشابه و عجیب‌تر، فیلمی 14 دقیقه‌ای با نام «معصومیت مسلمانان» (Innocence of Muslims) بود که سال 2012 در یوتیوب پخش شد و در پی آن، بحث‌هایی پیرامون آزادی بیان و سانسور اینترنتی شکل گرفت. فیلم از کیفیت ساخت بسیار پایینی برخوردار بوده و آماتور بودن سازندگانش کاملاً به چشم می‌آید. نکتۀ عجیب امّا آن‌جاست که بازیگران اطّلاعی از این محتوای ضدّ اسلامی نداشته و تمام دیالوگ‌های مربوط به محتوای مذهبی فیلم و توهین‌های به پیامبر اسلام، بعد از ضبط روی فیلم دوبله شده، که این تفاوت صوت دوبله و ضبط سر صحنه، کاملاً قابل تشخیص است. پخش این ویدیو موجب شکل‌گیری اعتراضات گسترده‌ای در مصر، کشورهای عرب‌زبان و ملل اسلامی شد که در پی این اعتراضات و درگیری‌ها، صدها نفر کشته و زخمی شدند. کار تا آن‌جا بیخ پیدا کرد که وزیر وقت پاکستان، برای مرگ تهیه‌کنندۀ این ویدیو جایزه تعیین کرد! یوتیوب جهت کاهش التهابات، دسترسی به این ویدیو را در عربستان، مالزی، اندونزی، سنگاپور، لیبی و مصر مسدود کرد و ترکیه، برزیل و روسیه، خود اقدام به مسدود کردن ویدیو کردند. دولت‌های افغانستان، بنگلادش، سودان و پاکستان نیز کلّ سایت یوتیوب را به‌دلیل حذف نکردن این ویدیو، مسدود کردند. دولت ایران نیز در پی انتشار این ویدیو، دسترسی به گوگل و جیمیل را مسدود کرد؛ شاید اگر گوگل کله‌شق نبود، لیاقت حضور آزادانۀ کاربران ایرانی در یوتیوب را پیدا می‌کرد.


مقتل سوم: عرف

تمرکز خود را از خصومت‌ها و مناقشات سیاسی، قومی و نژادی دور می‌کنیم و به سراغ قشر گسترده‌تر و بدقلق‌تر سینما (از نظر محتوای بحث‌برانگیز و توقیف‌پذیر!) می‌رویم؛ قلمرو خشونت‌ها، تابوشکنی‌ها و تصاویر گاه بی‌شرمانه و بی‌پردۀ جنسی، قلمرویی که آثاری ماندگار در تاریخ سینما را شامل شده و از دیگر سو، بدنامی‌هایی نیز برای خالق اثر و بازیگران به همراه داشته‌است.

الکس و رفقای اراذلش در فیلم پرتقال کوکی
الکس و رفقای اراذلش در فیلم پرتقال کوکی

«استنلی کوبریک» فقید با فیلم‌های جنجالی‌اش قطعاً سهمی در این توقیف‌ها خواهد داشت؛ کارگردانی که بسیاری معتقد اند عدم درک زمانه‌اش از نبوغ و توانایی او، باعث شده بسیار دیر و بعد از مرگ کوبریک، قدر آثارش دانسته شود و محترم شمرده شود. حال این که این حرف چقدر صحت دارد مورد بحث نیست؛ فکر نمی‌کنم دیگر در این نوشته لازم باشد در مدح کوبریک کلمه‌ای گفته شود و توان آن هم در خود نمی‌بینم که از تندروی او انتقادی کنم! «پرتقال کوکی» که از رمانی با همین نام اقتباس شده (اگر بتوان اقتباس‌های کوبریک را با آن همه تغییرهایش در متن رمان‌ها، «اقتباس» نامید)، داستان الکس، جوانی عاشق شرارت، بتهوون، تجاوز و خشونت است که همراه رفقای اراذلش در ویران‌شهری به نمایندگی آیندۀ لندن، به قتل و غارت مشغول هستند. زیرلایۀ فیلم، گسترۀ وسیعی از اخلاقیات، مناسبات اجتماعی و سیاسی و مفاهیم روانشناسانه را شامل شده و در عین حال، شعار در فیلم جایی ندارد. کوبریک مجبور شد به پیشنهاد پلیس و به‌ دلیل تهدیدهایی که دامن‌گیر خودش و خانواده‌اش شده بود، فیلم را در انگلیس به نمایش در نیاورد. هم‌چنین در کشورهای ایرلند، آفریقای جنوبی، کرۀ جنوبی و سنگاپور به دلیل محتوای نامناسب تا دهه‌ها در توقیف ماند.

«آخرین تانگو در پاریس» ساختۀ جنجالی «برتولوچی» یکی از بدنام‌ترین‌های تاریخ سینماست؛ کارگردانی که سال‌ها بعد با ساخت «رویاپردازها» (The Dreamers)، مضامین بحث‌برانگیز دیگری را دوباره به روی پردۀ سینما نقّاشی کرد. آخرین تانگو در پاریس که ساختۀ سال 1972 است، راوی رابطه‌ای صرفاً جنسی و خالی از احساس میان بیوه مردی 45 ساله و دختری 20 ساله است؛ «مارلون براندو» به طرز شگفت‌آوری، نقش همسری داغ‌دار را بازی می‌کند که به‌ دنبال تسکین این داغ با برقراری رابطه‌ای جدید، بدون عاطفه و فقط فیزیکی است. تصاویر بی‌پردۀ برتولوچی از آشفتگی و خشونت جنسی، موجب سانسورها و جنجال‌های بسیاری در سطح جهان شد. منتقدین و رسانه‌ها نیز واکنش‌های ضد و نقیض بسیاری داشتند؛ از وصف فیلم به عنوان «پورن در لباس هنر» گرفته تا ستایش فیلم تحت «فرم تازه‌ای در هنر سینما» در میان نظرات دیده می‌شود. در این میان اظهار نظر کارگردان آمریکایی «رابرت آلتمن» شاید جالب توجه باشد: «از سینما که بیرون اومدم با خودم گفتم چطور دیگه جرأت می‌کنم فیلم بسازم؟». این فیلم در شیلی، پرتغال، سنگاپور، کرۀ جنوبی، آرژانتین توقیف و در اکثر سینماهای دیگر کشورها با سانسور اکران شد. در ایتالیا، شکایت دادستانی که ساخت فیلم را جهت ارضای جنسی شخص برتولوچی می‌دانست! گریبان‌گیر برتولوچی شد و به اتّهام «وقاحت» محاکمه شد. در نهایت حکم بر آن شد که تمام نسخ فیلم نابود شوند و خود برتولوچی نیز 4 ماه زندانی شد.

از دیگر بدنام‌های سینما، می‌توان از «کالیگولا» محصول سال 1979 نام برد؛ داستان زندگی یکی از امپراطوران روم که «آلبر کامو» نیز نمایش‌نامه‌ای با همین نام به رشتۀ تحریر درآورده‌ است. امپراطوری که زندگی‌اش پس از مرگ خواهرش (که معشوقه‌اش نیز هست)، دگرگون می‌شود. فیلم پر است از خشونت و بیشتر و آزاردهنده‌تر از آن، مضامین غیراخلاقی و عجیب‌تر از آن، این که فیلم پر است از بازیگران مطرح آن زمان. تهیه‌کنندۀ فیلم که صاحب نشریه‌ای پورنوگرافیک بود، بعد از دیدن نتیجۀ نهایی فیلم، معتقد بود که میزان روابط جنسی موجود در فیلم کم است و تصاویری که همراه پورن‌استارهای زیردست‌اش پر کرده بود، به فیلم الحاق کرد! از همین اوصاف مشخّص است که چرا اکثر واکنش‌ها به فیلم منفی بوده‌است. طبق گفته‌ها، این فیلم جزو اندک آثاری‌ است که «راجر ایبرت»، منتقد معروف آمریکایی، میان فیلم سالن سینما را ترک کرده‌ و در توصیف فیلم، از کلماتی چون تهوّع‌آور، مطلقاً بی‌ارزش و زباله‌ای شرم‌آور استفاده می‌کند. کالیگولا در کشورهایی مثل ایسلند و کانادا به نمایش درنیامد.

نمایی از فیلم جن‌گیر
نمایی از فیلم جن‌گیر

سینما در قامت شکنجه‌گاهی سرگرم‌کننده

اگر به دنیای سینمای وحشت وارد شویم و سری به قاتلان سریالی، اجنه و شیاطین بزنیم، فیلم‌هایی چون «جن‌گیر»، «کشتار با ارّه برقی در تگزاس»، «آخرین خانه دست چپ»، «شیطان مرده» و ده‌ها و صدها عنوان دیگر دیده می‌شوند؛ بعضی از این آثار به مضامین و مفاهیم مذهبی نیز وارد می‌شوند و از همین رو، گاهی با اعتراض فعالان مذهبی نیز روبه‌رو شده‌اند. جن‌گیر که از ترسناک‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست، پس از انتشار در آمریکا توسط منتقدین مورد قبول واقع نشد و کلیساها نیز سعی در توقیف آن کردند. سال‌ها بعد بود که ارزش‌های این فیلم مشخص شد و با اقبال مواجه شد. نکتۀ جالب اکران جن‌گیر، کیسه‌هایی مخصوص استفراغ بود که برای هر شخص در سینما فراهم شده بود! هم‌چنین سوابقی از غش‌کردن و سقط‌جنین تماشاچیان در هنگام تماشای فیلم ثبت شده‌است! طبیعتاً با چنین اتّفاقاتی، در فنلاند و انگلستان ممنوع شد.


وقتی دلمان از تیرباران شدن نوزاد خنک می‌شود

به چنین عناوینی بسیار پرداخته شده و دیگر مجال تکرار این حرف‌ها نیست. آثار ارزشمند دیگری چون «سالو»، «عجیب‌الخلقه‌ها»، «آبی گرم‌ترین رنگ است» و «کوهستان بروکبک» نیز سوابقی از سانسور و توقیف را تجربه کردند که این دو عنوان آخر، به عواطف و گرایشات هم‌جنس می‌پردازند و با این حال، آثار معتبر و ارزشمندی دانسته می‌شوند و شاید باید شکر کنیم که فرصت نشد به این مقوله بپردازیم. حال در این میان سوالی که پیش‌ می‌آید این است که راهکار کنترل این هنرمندان یاغی و سرکش چیست؟ آیا تعیین ردۀ‌سنی برای فیلم‌ها کافی است؟ آیا اصلاً محدودیت سنی درست است؟ یا مانند سینمای چین که ردۀ‌سنی ندارد و هر فیلمی که اجازۀ اکران می‌یابد، باید برای همۀ تماشاگران با هر سنی مناسب باشد، درست است؟! همگان متفّق‌القول هستند در اشتباه بودن توقیف‌های سیاسی و حکومتی؛ هم‌چون توقیف‌های پیاپی قبل و بعد از جنگ جهانی دوم که نمونه‌هایی از آن‌ها ذکر شد و یا توقیف فیلمی چون «زن شگفت‌انگیز» (Wonder Woman) به دلیل قومیت بازیگر فیلم!

مسئلۀ بحث‌برانگیزی که در میان است، میزان آزادی هنرمند و فیلم‌ساز است. آیا «پازولینی»، حقّ ساختن اثری چون سالو را داشت؛ یا به دلیل چنین خبطی، باید کشته می‌شد؟ نام‌هایی چون «گاسپار نوئه»، «لارس فون‌تریه» و کمی قبل‌تر «رومن پولانسکی»، علم‌دار چنین سینمای بی‌افسار و تابوشکنانه هستند که در محافل هنری، اغلب مورد ستایش قرار می‌گیرند؛ امّا همیشه جنجال و حاشیه حول فیلم‌هایشان و حتّی زندگی خودشان وجود دارد. درنهایت، آیا به تصویر کشیدن تیربار کردن نوزاد در سالن سینما، کاری اخلاقی و انسانی است؟ شاید «داگویل» فون‌تریه، بتواند شما را راضی به چنین تیربارانی کند!


احسن المقاتل

سابقۀ توقیف و سانسور در ایران برای همه روشن و ملموس است که در شمارۀ 14 ترنج و مقالۀ مربوط به موج نوی سینمای ایران، تا حدودی به آن پرداختیم و مزایای نسبی چنین خفقانی بررسی شد و شاید ظهور چنین ستارگان درخشانی، فقط تحت این شرایط سخت ممکن بود؛ امّا این اصلاً نمی‌تواند توجیه مهر زدن بر دهان هنرمند باشد. چه‌بسا وجود چنین محدودیت‌هایی موجب آن شده که امروزه شاهد شوخی‌های جنسی و سخیفی در سینمای کمدی کشورمان هستیم که نتیجۀ پرورش کمدین‌ها در بستر چنین سینمای بسته و مریضی است. اگرچه که شرایط اهالی هنر هفتم پس از انقلاب و به دلایلی که روشن است، سخت‌تر شد؛ امّا پیش از انقلاب نیز این قشر مفلوک، از نیش سانسورها و فشارهای حکومتی مصون نبوده‌اند. از سینماگرانی که پیش از انقلاب توقیف را چشیدند می‌توان به «ساموئل خاچیکیان»، «فرخ غفاری»، «مسعود کیمیایی»، «داریوش مهرجویی» و «ناصر تقوایی» اشاره کرد؛ هنرمندانی که پس از انقلاب نیز شرایطشان تغییری نکرد و هیچ‌گاه نتوانستند آزادانه به خلق آثارشان بپردازند. توقیف‌هایی که فیلم‌های این بزرگان را به دلایلی چون مضامین چپ‌گرایانه و توده‌ای (جنوب شهر 1337)، بدآموزی عمومی (قیصر 1348)، نمایش فقر و فلاکتی که در حکومت شاهنشاهی جایی ندارد (گاو 1348)، زیر سوال بردن اقتدار ساواک (گوزن‌ها 1354) و... از نقش بستن روی پردۀ نقره‌ای، محروم ساخت.


ما را در تلگرام دنبال کنید!

سینماتوقیفهنرسانسور
نشریۀ واحد فرهنگ و هنر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید