نسبت بین سنت و مدرنیته، یکی از مباحث گسترده میان متفکران و فیلسوفان عصر حاضر به شمار میرود. عدهای از محققان این عرصه، بر این باورند که جهت پیشبرد بحث، میبایست در ابتدا، مؤلفههای اجتنابپذیر و اجتنابناپذیر سنت و مدرنیته را شناخت و آنها را از یکدیگر تمییز داد؛ پس برای پرکردن گسست معرفتی میان سنت و مدرنیته، باید مؤلفههای اجتنابناپذیر مدرنیته را بهطور خاص درنظرداشت. از طرفی، با ظهور علم و فلسفۀ جدید، برای مفاهیم، حدود و ثغوری گذاشته شدهاست؛ موضوع اخلاق و بهطور جزئی، بایدها، نبایدها و هنجارهای اخلاقی نیز از این اتفاق مستثنی نبودهاند.
حال، پس از تزریق نگاههای جدید به مقولۀ اخلاق، اینجا ما با یک دوگانه روبهرو شدهایم: «اخلاق دینی»، از اجزای فربۀ سنت و «اخلاق سکولار»، مؤلفۀ اجتنابناپذیر مدرنیته. اخلاق سکولار، معیار را عقل آدمی میداند و عقیده دارد که اخلاق، از انسانبودن انسان نشئت میگیرد. عدهای نیز باور دارند فقه (اخلاق دینی)، متدیّنان را از اخلاق سکولار بینیاز نمیکند و احکام فقه در صورتی توجیهپذیر هستند که مطابق با اصول اخلاقی باشند.
نقش و تأثیر دین و اخلاق در زندگی ما، تابع تصویری است که ما از رابطۀ این دو در ذهن داریم. در بررسی این ارتباط، به یک پیوند تاریخی میان اخلاق و دین برمیخوریم؛ اما آیا این پیوند، صرفاً یک تصادف است یا میتوان آن را ناشی از یک ضرورت و تلازم وجودی میان اخلاق و دین دانست؟ لازم به ذکر است که غالباً این پیوند تاریخی را میپذیرند و اگر تردیدی مطرح میشود، تردید در وابستگی منطقی، ضروری و معرفتشناسانۀ اخلاق و دین است.
در تکاپوی سنجش دین در ترازوی اخلاق، به پرسشهای زیر برمیخوریم؛ سؤالاتی که دغدغۀ یافتن پاسخ برای آنها، تحریریۀ ترنج را بر آن داشت تا پروندۀ ویژۀ شمارۀ 17 خود را «اخلاق و مذهب» قرار دهد:
اخلاق در مدرنیته، از یک جهانبینی دینی رشد کردهاست؛ آیا پذیرش این اخلاق، بدون پذیرفتن آن جهانبینی، امکان دارد؟
آیا ارزشهای اخلاقی، منحصراً توجیه عقلانی و انگیزشی خود را از باورهای دینی میگیرند و یا میتوان منبعی دیگر نیز برایشان درنظرگرفت؟
حال که اخلاق سکولار از انسانیت سرچشمه میگیرد، نمیتوان از دل هویت انسانی، اخلاقی جهانشمول بیرون کشید که جهانبینی فرادینی داشتهباشد و همۀ انسانها را صرفنظر از نژاد، جنسیت، مذهب و ... دربرگیرد؟
جدا از این پرسشها، اصل ارتباط دین و اخلاق، مبرهن به نظر میآید؛ زیرا یکی از اهداف محوری پیامبران، تربیت و پرورش اخلاقی انسانهاست. همچنین باید در نظر داشت که بررسی رابطۀ دین و اخلاق، صرفاً از دغدغههای نظری نیست و نتایج عملی آن بسیار قابلتوجه است؛ طوریکه مصلحان اجتماعی، باید تحقیق در باب رابطۀ این دو را فریضۀ خود بدانند.
برخی دینشناسان، برای نشاندادن پیوند عمیق این دو مقوله، اخلاق را «گوهر دین» برشمردهاند. وابستگی و ارتباط میان اخلاق و دین، میتواند یکی از انواع زیر باشد:
1) رابطۀ زبانشناسانه (تعریفی): بهدلیل اینکه مفاهیم و تعاریف اخلاق، میتواند ذیل دین قرار بگیرد، به آن وابسته است.
2) رابطۀ وجودشناسانه (متافیزیکی یا هنجاری): برای بررسی رابطۀ وجودشناسانۀ اخلاق و دین، میتوان به تفاوت اشاعره و معتزله اشاره کرد؛ مقصود اشاعره از «شرعی»بودن حسن و قبح، این است که امرونهی خداوند «منشأ انتزاع» انحصاری اوصاف اخلاقی به شمار میرود. درمقابل، معتزله اعتقاد داشتند که فرمانهای الهی، خود، معلول بایدها و نبایدهای اخلاقی هستند.
3) رابطۀ منطقی (معرفتشناسانه): وابستگی منطقی اخلاق به دین میگوید که شناخت ارزشهای اخلاقی یا «متوقف بر پذیرش باورهای کلامی است» و یا «متوقف بر وحی و بهتبع آن، فقه است».
4) رابطۀ روانشناسانه: ارتباط روانشناسانۀ دین و اخلاق، بدان معناست که «تنها آموزهها و اعتقادات دینی میتوانند پشتوانۀ روانشناختی اخلاق را فراهم سازد»؛ یعنی نقش دین در اینجا، یک نقش «انگیزشی» تلقی میگردد.
5) رابطۀ عقلانی: وابستگی عقلانی اخلاق به دین، یعنی اینکه «تعهد اخلاقی تنها در صورتی معقول است که ما باورهای دینی را پذیرفتهباشیم» و در واقع، «اگر خدا نباشد، هرکاری مجاز است».
در این شماره، ابتدا با معرفی کتابی از نیچه، ضمن آشنایی با اندیشههای وی در حوزۀ اخلاق و تعریف «ارادۀ آزاد»، نظریات مختلف در این موضوع را مرور میکنیم. جایگاه مذهب و اخلاق نسبتبه یکدیگر نیز در مقالۀ دیگری مورد بحث قرار گرفتهاست. سپس کندوکاوی در اخلاق لیبرالی داشتهایم تا رابطۀ این ایدئولوژی –که بهنوعی ایدئولوژی حاکم بر دنیای امروزی است- با مفاهیم اخلاقی مشخص شود. در این شماره از ترنج، با جناب آقای «حسین کامکار»، از طلبههای دومین دورۀ حوزۀ «مشکات»، پرسشوپاسخی ترتیب دادهایم؛ محوریت سؤالات، تغییر و تبدّل گزارههای اخلاقی و دینی با گذشت زمان، بازتولید نظام سرمایهداری در حکومت دینی جمهوری اسلامی و امکانسنجی استقلال اخلاق از شرایط و ملزومات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه است. یکی از مباحثی که با گذار از سنت به مدرنیته، شاهد آن هستیم، تلاش برای جایگزینی دینداری با اخلاقمداری بودهاست؛ طی یک مقاله، بهتفصیل، آرای گوناگون حول این قضیه را موشکافی کردهایم. در پایان نیز به نقش مدرنیته در بهمحاقرفتن اخلاق و کوششهای نافرجام پیرامون ساختن جامعۀ اخلاقمحور و علل آن پرداختهایم.
ما را در تلگرام دنبال کنید!