? من میترسم
نویسنده و کارگردان: بهنام بهزادی
روایتی ناقص و بیمار که سعی در نشان دادن شهرهای شلوغ، به عنوان لانهای برای گرگصفتهای بیشمار دارد؛ شهری که معصومیت و انسانیت را به زوال کشانده و مظلومهایی عقدهای به بار میآورد.
کارگردان امّا، تمام پتانسیلهای فیلم را ویران میکند. دیالوگهایی که گویی از عکسهای پروفایل دبیرستانیهای دپرس این روزها گرفته شدهاند، ذوق را کور میکند. تمام تعلیقهای موجود، دیری نمیپاید که به سادهترین شکل از بین میروند؛ گویی کارگردان دلش برای مخاطب سوخته و نمیخواهد چیزی جز آنچه او میخواهد به ذهن بیننده راه پیدا کند.
پلانهایی از میدانها و چهارراههای شلوغ و بینظم شهر، فضای بین سکانسها را پر کردهاند؛ که شاید تنها نقطهقوت فیلم بهحساب میآید.
نکتهای که کارگردان بهصورت کودکانهای از آن غافل شده، هماهنگی میان جایگاه دوربین و نحوۀ صدابرداری است؛ اتّفاقی که بهطور متعدد قابل مشاهده است.
استفادۀ بیمورد از کلمات رکیک، غافلگیرکننده است و جای تعجّب دارد که چطور برای این فیلم سیاه، ردۀ سنّی خاصی تعیین نشده است.
فیلم آنچنان بد پرداخت شده، که دیگر جایی برای حرف زدن دربارۀ بازی بازیگرانش باقی نمیگذارد و هر بازیگری در چنین بستر عقیمی، ناتوان بهنظر میآید.
این نکات ضعیف و غیرقابلتحمّل ذکر شده، از جایی به بعد، دیگر طاقتی برای بیننده باقی نگذاشته و تماشای فیلم، به زجری ابدی بدل میگردد.
ما را در تلگرام دنبال کنید!