اثرِ «نوری بیلگه جیلان»، برندهٔ نخل طلایی، نکتهبینی و زیبایی وافرِ مسحورکننده.
نوشتهٔ «توماس سوتینل»، انتشار ۵ اوت ۲۰۱۴.
چرا تابستان را از برای پاییز رها کنیم؟ برای چه بهمدتِ سه ساعت و پانزده دقیقه، خودمان را در جهنم یک زوج محبوس کنیم، آن هم درست زمانی که تقویم و محتویات آن، ما را به جستوخیزکردن زیر نور خورشید دعوت میکنند؟ چون فیلم «خواب زمستانی»، نخل طلای جشنوارهٔ کَن را از آن خود کردهاست؟ این بحث دیگری است. یا به این دلیل که این فیلم، اثر «نوری بیلگه جیلان»، هنرمندی مسلط بر تواناییهای خود است؟ این علت، قانعکنندهتر است. در واقع، علت حقیقی، از قدرت احساساتی که این نمایش طولانی پدید میآورد؛ ناشی میشود. هرچند این احساسات، کاملاً شورانگیز نیستند. این خواب زمستانی هیچ ارتباطی با زمستانخوابی ندارد؛ آکنده است از رؤیاهای شکننده و لرزههایی ناشی از هیجان و مخطط از تابشهای یک زیبایی بهتآور که لحظات طولانی رنجکشیدن را نورانی میکنند.
در فیلمِ خواب زمستانی، بهخوبی ویژگیهای سینمای «نوری بیلگه جیلان» را بازمیشناسیم؛ تواناییِ فوقبشری و همیشگیِ وی در یافتن صحیحترین قاببندیها که در باب شرایط (فیزیکی، احساسی، ذهنی) شخصیتها، فاصلهای که آنها را از هم جدا میسازد، هرچند چندین نفر باشند، رابطهٔ آنها با دنیا در همان لحظهٔ خاص و شیفتگی آنها از برای برف و نفوذ معنادار آن، به شکلگیری ایدههای فوری میانجامد و موجودات را وا میدارد تا خویش را به دنیایی پیوند دهند که در آن، برف، نوعی زیبایی یکسان اهدا میکند.
اثری الهامگرفته از سه رمانِ «چخوف»
فیلمِ خواب زمستانی، صرفاً شیوهٔ فیلمبرداری «جیلان» را با تغییری نوین اقناع نمیکند؛ بلکه اینبار گفتمان، صاحبِ نقشی برتر است. فیلمنامهای که فیلمساز و همسرش، «ابرو جیلان»، نگاشتهاند، الهامی است از سه رمانِ «چخوف». در وهلهٔ نخست، کارگردان مایل بود که عناوین این رمانها را مخفی نگاه دارد؛ بیشک برای آنکه تودهٔ مردم را ملزم به خواندن همهٔ ۶۶۵ رمان نویسندهٔ «باغ آلبالو»کند (همانطور که در مصاحبهای با مجلهٔ «Positif» در ماه اوت گفت)، در مصاحبهای با «le Monde»، جیلان التفات به خرج داد و عنوان دو رمان را بیان کرد: «La Femme» و «Les Braves Gens».
چه بر پایهٔ تأثیرپذیری از «چخوف» باشد، چه نتیجهٔ یک تصمیمگیری قاطع؛ نوشتهٔ این زوج، بهشکلی باورنکردنی مانند یک نمایشنامه است. مدت زمان، تدوین (روایت، در چندین مکان خاص متمرکز است، بهخصوص مکانهای داخلی و بهصورت خطی پیش میرود؛ فقط در یک صحنه، از تدوین غیرخطی استفاده میشود) و صحنههای تهور و گفتمانهای طولانیِ یک نمایشنامه را دارد؛ گفتمانهایی که شخصیتها را مورد مقایسه قرار میدهند.
«آیدین» («هالوک بیلگینر») را مییابیم که مابین دو در که ساختارشان حتیٰ برای سبکسرترین افراد، یادآور خانهٔ «فرودو بگینز» در ارباب حلقههاست، بهکندی راه میپیماید؛ البته این درها بیشتر از سنگ و کانی هستند. (علت مغایرت نام ترجمهشده با نام لاتین، از این قرار است: Frodo Baggins نام اصلیِ شخصیت در زبان انگلیسی است، حین ترجمهٔ کتاب ارباب حلقهها به زبان فرانسه، طبق آنچه در ترجمهٔ سبک فانتزی در زبانهای لاتین مرسوم است، نامهای خاص نیز بازگردانی شدهاند: Frodon Sacquet. اما در ترجمهٔ فارسی این اثر، اسامی خاص، بدون تغییر نگاشته شدهاند-م.) «آیدین»، پیرمردنمایی است با هیبتی متکبرانه؛ صاحب و مدیر هتلی دورافتاده در «کاپادوکیا». وی در میانِ خلل و فرجِ صخرهها، برای گردشگران ماجراجو (مثل زوج ژاپنی و موتورسوارِ ترک) اتاقهایی ایجاد کردهاست. او همراه همسر زیبا و جوانش «نیهال» («ملیسا سوزن») و خواهرش «نجلا» («دمت آکباع») که پس از طلاق فاجعهآمیزش، به آنها پناه آورده، زندگی میکند.
آیدین، صرفاً یک تاجر نیست، او روشنفکر و بازیگر تئاتر نیز هست؛ بازیگری که از همهٔ موقعیتهایش در استانبول کناره گرفته. او با مطبوعات محلی، همکاری مداوم دارد و با انتشار مقالههایی، به امامجمعههای محافظهکار و مقامات فاسد حمله میکند. نخستین سکانس، بهسرعت حدود وضعیت آیدین را تعریف میکند. او به روستا میرود تا مایحتاج هتل را تهیه کند که پسر یکی از مستأجرانش که به تخلیهٔ خانه تهدید شده، شیشهٔ ماشینش را با تکهسنگی میشکند. آیدین درمییابد که عموی آن پسربچه، امامجمعهٔ شهر است و تمام تلاش خود را میکند تا از ارباب بناها (اشاره به آیدین، زیرا آیدین علاوه بر هتل، خانهها و مستأجرانِ فراوانی نیز دارد-م.) پوزش بخواهد و در این امر، آنچنان پیش میرود که برادرزادهاش را مجاب کند تا در جمع، دست به تحقیر خود بزند. برادرزادهاش، پسری است دوازدهساله با نگاهی آکنده از نفرت که گویای استعدادِ جیلان در هدایتِ بازیگران است.
جیلان دربارهٔ کارهای خیریهٔ نیهال و یک معلم جوانِ محلی که از فقیربودن، به تنگ آمده و دربارهٔ بهدامانداختن اسبهای وحشی با هدف دسترسی گردشگران به آنها نیز صحبت میکند.
ترکیه در قابِ روسیهٔ تزاری
این زوج، از ترکیهای مینویسند که بسیار شبیه به روسیهٔ تزاری است (صحنهای چشمگیر در انتهای فیلم از «داستایوفسکی» اقتباس شدهاست). در واقع این نظمِ بشریِ ظاهراً متمدنانه، در مردان بهشرط آنکه ثروتمند باشند، این خیال باطل را میآفریند که توان و اختیار تسلط بر نظم و عدالت را دارند. این خود یک بستر پرورشی مطلوب برای برانگیختن شور و احساسات و خشمِ این اربابها و هوادارانشان، همسران و زیردستانشان است.
همین اربابها هستند که توجه جیلان را به خود معطوف کردهاند. جیلان، استعداد خویش یعنی نظارهگرِ دقیق زندگیِ جمعیبودن را معطوف بر احاطه به آن چیزی میکند که در نوع بشر، نهادینهتر است. اقدامی که نیهال در راستای کمک به مدارس ابتدایی آن منطقه به راه میاندازد، ایدهای صریح در بابِ وضعیت روستاهای ترکیه ارائه میدهد. نیهال همچنین چاشنیِ انفجار یک مشاجرهٔ بیبدیل و بیپایان زناشویی است که با نوعی سادگی مثالزدنی، به تصویر کشیده شدهاست و زنی زیبا و جوان را در مقابل مردی قرار میدهد که به مرگ نزدیک میشود. مقالههای آیدین بیشک برخی از مواضع روشنفکران سکولار را به سخره میگیرد، اما پیش از آن، نقطهٔ آغاز یک مشاجرهٔ وحشتناک مابینِ خواهر و برادر است.
چشماندازی که آن را ابدی میخوانیم
صحنههای تهور بهصورتی ترتیب داده شدهاند که طی پیشرفتی دراماتیک، زوج را به مرز جدایی میرسانند. نیهال مایل است از سلطهٔ این مردِ جبون فرار کند و آیدین نمیخواهد اجازه دهد تا واپسین ارتباطش با دنیا از بین برود. آشکارشدنِ این رنجش، بسیار زمان بردهاست، چرا که «هالوک بیلگینر» تا حدودی، از دفاع از شخصیت خویش، سر باز میزند. این امر، سستی و دوروییاش را برجسته میسازد و باعث میشود ناراحتیاش و عشق شورانگیزی که به نیهال دارد، بهسختی آشکار شود.
بلندپروازی این پروژه، اطمینان به سبک آن، زیبایی چشمگیر مناظر کاپادوکیا (بیآنکه در نمایش آنها افراط شود. نوری بیلگه جیلان، دگرگونیهای مرتبط با مقیاس صحنه را شمرده به تصویر میکشد و شخصیتهای گمگشتهاش را اینجا و آنجا، میان طرحهایِ کلی و ساده، در مناظری قرار میدهد که ابدی میخوانیمشان.) و صحتِ نگرش، همهٔ اینها دلایلی است که از برای آنها، سه ساعت از تابستان را به زمستان وامیگذاریم.
اما نمیتوانیم کاملاً ادعای صداقت کنیم و اندوهی را که ناگهان در برخی از لحظات فیلم ظاهر میشود، خاطرنشان نکنیم. اندوهی، زادهٔ گونهای از تکبر، که نوری بیلگه جیلان دربارهٔ شخصیتهایش ابراز میکند؛ همانطور که نیهال به همسرش میگوید: «هیچکس در نگاهت، محبتی نمییابد.»
مترجم: گیلدا نیکفرجام
آدرس ایمیل: Gilda.nikfarjam@gmail.com
منبع:
https://www.lemonde.fr/culture/article/2014/08/05/winter-sleep-le-pouvoir-revelateur-de-la-neige_4466819_3246.html
ما را در تلگرام دنبال کنید!