کرونا به ایران رسید. متاسفانه. چه زمانی؟ مثل خیلی چیزای دیگه نمیشه پاسخ درستی براش پیدا کرد احتمالا. دیگه الان شنیدیم و به احتمال زیاد میدونیم که کرونا یه ویروس خطرناکه. ترسناک هم هست؟ بستگی به آدمش داره. اون چیزی که من تو صحبت با دوستان و آشنایان و نوشتههای مردم تو شبکههای اجتماعی دیدم گویا برای بیشتر مردم نه! خوندم که ویروس ابولا یا سارس کشندهتر بودن اما میزان سرایت و شیوع ویروس کرونا بیشتره. حس مسئولیت کردم و هر خبری که در مورد بهبود ایمنی در برابر این بلای تازه به دستم رسیده با بستگان و دوستان و آشنایان به اشتراک گذاشتم، اما با نهایت تاسف دیدم که گویا کسی جدی نگرفته وضعیت بحرانی پیش اومده رو. یا میگن انقدر حساس نباش، چیزی نیست، نمیشه که آدم زندگیش رو تعطیل کنه، بدتر از ایناش اومده چیزی نشده و ... یا جوک میسازن براش و تلاش میکنن از زیر بار فکر و مسئولیت شونه خالی کنن. دهها نوشته خوندم تو بعضیاشون ارجاع میدن به طب سنتی که طبع خودتون رو باید گرم کنید و از زردچوبه و سیاهدونه و سیر و زنجبیل و دارچین استفاده کنید. یک سری دیگه میگن ویتامین سی بخورید و ویکس بگیرید جلوی بینیتون و بخور بدین و یه عده دیگه هم میگن این کارا نه تنها مفید نیست بلکه مضر هم هست گاهی. چون ویروس موجود زنده نیست (که البته درسته) که با این کارا از بین بره و فقط باید دستها رو زیاد شستشو بدین، روبوسی نکنید، دست ندید، تردد غیر ضروری نکنید، با مواد ضدعفونی کننده همهٔ سطوحی که باهاش تماس دارین رو تند تند تمیز کنید و ... من فکر میکنم این نظرات آخر درستترن و البته خوردن مواد غذایی که تو طب سنتی و پزشکی روز سفارش شدن هم دستکم، بدنی تندرستتر و قویتر برای مبارزه با انواع موجودات بیماریزا از جمله همین ویروس کرونا رو میسازه. اما مهمترین نکتهای که هدف من از این نوشته بیان اون هست اینه: چین با اونهمه امکانات، تکنولوژی، ثروت و از همه مهمتر مردمی که مقید، تلاشگر و همسو هستن، هنوز نتونسته جلوی شیوع گستردهٔ این ویروس رو بگیره. ما مردم ایران چطور اینقدر بیخیالیم؟! کرونا خطرناکه، ترسناکه، مهمه، درست. اما نترسیدن و بیخیالی مردم ایران خیلی خیلی مهمتره...
پی نوشت: الان تقریبا یک هفته از نوشتن این مطلب میگذره و تو همین یک هفته آمار مبتلایان و مرگ و میر به طرز وحشتناکی بالا رفته متاسفانه. بخشی از جامعه کمی جدی گرفتن قضیه رو اما هنوز تعداد بسیار زیادی سر در برف دارن و ... امیدوارم مجبور نشم پینوشت دیگهای شبیه به این یا خدای نکرده بدتر از این بنویسم.
پینوشت دوم، دو هفته پس از نوشتن این مطلب: اوضاع خیلی بدتر شده. ۲۳ استان شنیدم که درگیر این ویروس شدن. کلی آدم مردن. آمار رسمی گویا بالاتر از صدتاست و ... هنوز خیلی از مردم بیخیالن. شنیدم یه عروسی توی قم برگزار شده و کلی آدم آلوده شدن. خیلی پدر و مادرا دست بچههاشونو که با زور و ضرب آموزش و پرورش تعطیلشون کرد که بشینن تو خونه، گرفتن و میبرن خرید عید! چمونه ما مردم ایران؟؟ کی میخوایم باور کنیم که این ویروس خیلی خطرناکه؟!!! خدایاااااااااااااااااااااااا.............
یه چیزی هم توجهم رو جلب کرد. اگه الان در مورد آب و هوا تو فصل پاییز تو فلان روستای گمنام نوشته بودم دستکم ۱۰ تا لایک خورده بود این نوشته :( الان فکر کنم خیلیا خوندن و ناسزایی هم گفتن. چرا؟ چون دوست ندارن خاطرشون رو هیچ چیزی مکدر کنه! حتی ویروس کرونا. مثبت به قضیه نگاه میکنن حتما!!!