روز نهم برام خیلی جالب شروع شد:
بعد از اینکه تایم کاریمو به خاطر ماه رمضون تغییر دادم و بعد از سحری میخوابم و بعد بیدار شدن به کارام میرسم، امروز کلی کار داشتم که وقتی از خواب بیدار شدم حدودای یازده، دیدم کلییی مقاومت دارم و اصلا ذهنم رو نمیتونم کنترل کنم
رفتم سراغِ وویس های Infinite Intelligence از آبراهام و چندتایی رو گوش کردم و دیدم بازم ذهنم یاری نمیده
دنبال فکری بودم که احساس بهتری بهم بده! همش داشتم به این فکر میکردم که مشتری هام چی میخوان بگن وقتی هنوز کارا رو جمع نکردم تا تحویل بدم... تا اینکه یه فکری اومد که احساس بهتری داشت! بخواب...
خوابیدم... شاید به مدت سه ساعت و البته سعی کردم شروع خوابم با مراقبه باشه که ذهنم آرومتر بشه
وقتی بیدار شدم، یکم رهاتر شده بودم و شروع کردم به کار...
نتیجه بخش بود و یکی از بزرگترین چالشهای امروزم رو حل کرد... کم کم بقیه چیزا هم شروع شدن به آرومتر شدن و بهتر شدن و آدمایی که قرار بود باهاشون صحبت کنم هم باهام خوب شدن و خیلی بهتر رفت جلو امروز
انتخابِ فکری که احساس بهتری داره! این کلیده