ویرگول
ورودثبت نام
Maryam Talafi
Maryam Talafiقصه‌پردازی بی‌قصه که لب‌هاش‌و به حسین‌قلی امونت داده و دل‌بسته به کلمات.
Maryam Talafi
Maryam Talafi
خواندن ۶ دقیقه·۷ ماه پیش

مشروطه؛ انقلابی تیاتری؟

«لنین زمانی درباره انقلاب اکتبر گفته بود ما به سه چیز احتیاج داریم: روزنامه، خط آهن و سینما. این حرفی است که مشروطه‌خواهان قبل از لنین نیز گفته بودند. آن‌ها می‌گفتند ما به روزنامه، ارتباطات و تئاتر احتیاج داریم و معتقد بودند، آنچه کتاب‌ها از نشان دادنش عاجزند صحنه‌ها توان به تصویر کشیدنش را دارند. طبیعی است که تئاتر در این رابطه سهم مهمی داشت. به‌رغم همه مخالفت‌هایی که در این دوره با تئاتر می‌شد، تئاتری‌ها به‌عنوان پیش‌قراولان تغییر، فهمیده بودند که اگر این هنر در ایران رشد کند بسیاری از این مسائل تحت‌الشعاع آن تغییر می‌کند؛ زیرا به قول ارسطو [تئاتر] داستانی است که دیده و شنیده می‌شود.»
_بهروز غریب‌پور

تئاتر، یکی از تاثیرگذارترین سلاح‌های مشروطه‌خواهان بود. از همان ابتدای مشروطه، آزادی‌خواهان از تئاتر برای انتقاد اجتماعی استفاده کردند و به مرور زمان، با تشکیل گروه‌های نمایشی آن را توسعه و بهبود بخشیدند. برای این‌که تئاتر را سلاح ببینیم؛ نیازی نیست که به نمایش‌نامه‌های سیاسی آن دوره رجوع کنیم؛ تئاتر در کاربردی‌ترین شکل خود در دورۀ مشروطه توسعه یافت. جهت آن‌که از اضافه‌گویی بپرهیزم؛ تا حد امکان قصد ندارم از گروه‌های نمایشی دورۀ مشروطه سخن برانم. قصد دارم بروم سراغ اجتماع. اجتماعی که نمایش را در زندگی خود، در سوگ و شادی به انتقادی‌ترین شکل خود جای داده است.

« نخستین مسئله این است که ما در آن دوره متوجه شدیم می‌توانیم کتاب و روزنامه داشته باشیم. در کنار آن متوجه شدیم می‌توانیم یک وسیله ارتباطی فوق‌العاده مؤثر به اسم تئاتر داشته باشیم.»
_بهروز غریب‌پور

پیش از مشروطه زنان در عرصۀ زندگی عمومی خود، نظاره‌گر نمایش بودند. در عصر باستان، در جشن‌های مهرگان، سده و نوروز نمایش را در قالب رقصندگانی سیماچه بر چهره می‌دیدند و اگر از آن دوران دور شویم؛ خیلی دور و به زمانی نزدیک‌تر رجوع کنیم. برای مثال در صفویه، بعد از اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور و رواج تعزیه، زنان به تماشای تعزیه، به عنوان آیین مذهبی و در واقع نمایشی مشتاق‌تر از مردان هم‌عصر خود هستند. هیچ‌کس هیچ زنی را از تماشای تعزیه منع نمی‌کرد. هیچ‌کس در کوچه و بازار، زنان را پراکنده نمی‌کرد که تماشای سیاه‌بازی به کار زن جماعت نمی‌آید. یا برای یاشان بدآموزی دارد. اما همین که نمایش شکلی رسمی‌تر به خود یافت؛ زن از تماشای آن محروم ماند. قرار نیست به این بپردازم که اولین سالن‌های نمایشی چگونه شکل گرفت؛ سالن‌هایی زنانه. شکلی عجیب از سالن تئاتر که امروز هم در بسیاری از نمایش‌های زنانۀ آیینی یا نمایش‌هایی مانند نمایش «از تو چه پنهان» که موخرترین شکل از نمایشی زنانه‌ست-نمایشی با بازیگرها و تماشاچی‌های زن-که به خاطر می‌آورم. یکی از تماشاچی‌های «از تو چه پنهان[1]» این تجربه را این‌طور توصیف می‌کند:

«هنوز نمایش شروع نشده. هنوز برق‌های سالن را خاموش نکرده‌اند. تابه‌حال اجتماعی با این تعداد زن ندیده‌ام. انگار که بزرگ‌ترین مهمانی زنانه شهر باشد. هر زنی که از راه می‌رسد، روی صندلی‌اش که جا گیر می‌شود، روسری را آرام از سرش برمی‌دارد. دوست داشته باشد، مانتو را هم از تنش درمی‌آورد. هیچ صدایی نیست، جز خش‌خش درآوردن مانتوها و روسری‌ها. به‌گمانم مهمانی قشنگی‌ست. نگاه می‌کنم به بالا. توی بالکن‌ها هم ردیف‌به‌ردیف زن‌های قشنگی نشسته‌اند.»
_فاطمه بهروزفخر

من مهمانی زنانه‌ای دیگری را هم به خاطر می‌آورم. مهمانی‌ای که بازیگرها و تماشاچی‌هایش زن بودند. در دورانی که زنان از دیدن نمایش-در شکل رسمیت یافتۀ آن با هویت تئاتر-محروم بودند.

آن روز عصر اعضای جمعیت نسوان وطن‌خواه به اطرافیان گفتند که عروسی دعوتند. و کارت عروسی کلفت و نوکر به دست، به سمت خانۀ نورالهدی منگنه حرکت کردند. کارت عروسی که در واقع بلیت یک نمایش بود؛ با سه قیمت مختلف خریداری شده بود. ردیف اول، سه تومان، ردیف دوم، دو تومان و درنهایت ردیف آخر، یک تومان. هدف از برگزاری این نمایش شکستن ساختار تئاتر نبود. قرار نبود زن‌ها فقط تماشاچی باشند؛ قرار بود حامی باشند. جمعیت نسوان وطن‌خواه تصمیم داشت اکابر-مدرسۀ سوادآموزی بزرگسالان-برای زنان تاسیس کند. تاسیس اکابر با دو مشکل روبه‌رو بود؛ اول سوادآموزی برای زنان محدود بود به خواندن و نه نوشتن-شاید حالا عجیب نباشد که اکثر نمایشنامه‌نویس‌های عصر قاجار، مذکرند و به ندرت شاهد نمایشنامه‌نویسی مونث هستیم.-. نوشتن برای زنان در حکم فحشا بود. چه کسی تضمین می‌کند این زن که امروز نوشتن می‌آموزد فردا روزی به مردی غیر از شوهرش نامه ننویسد؟ اعضای جمعیت توانستند چندی از مردان را با خود هم‌رای کند که اگر چنین است که می‌گویید زنان باید بتوانند بدون واسطه-حضور شخص ثالثی برای نگارش نامه-با همسران‌شان که در سفرند؛ ارتباط داشته باشند. اما مشکل دوم به مراتب بغرنج‌تر بود؛ مشکل مالی. به پیشنهاد نورالهدی منگنه قرار شد نمایشی در خانۀ ایشان برگزار شود و از زنان، به خصوص طبقۀ اشراف دعوت به عمل آورند و با پول بلیت‌های نمایش هزینۀ تاسیس اکابر تامین شود. اما برای آن‌که سنتیون مانع نشوند-چرا که نمایش دیدن برای زنان ممنوع بود-بلیت نمایش به صورت یک کارت عروسی صادر شد. و قرار شد زنان بگویند عروسی کلفت و نوکرِ خانم منگنه دعوت دارند. علاوه بر آن از محمد درگاهی-رئیس وقت نظمیه-خواسته شد جهت برقراری امنیت، مامورانی را برای مخافظت از مراسم جلوی خانۀ منگنه بمارد. قرار بود نمایش در دو پرده توسط «خانم وارتوتریان ارمنی» و دو نفر دیگر از بازیگران زن ارمنی اجرا شود. چندنفر از اعضای جمعیت هم عهده‌دار نقش‌های فرعی شدند. اما به محض تمام شدن پردۀ اول، درهای خانه کوبیده شد. دستور رسیده بود که هرچه سریع‌تر مجلس را برهم زنند. زن‌ها از روی پشت‌بام به خانه‌هایشان گریختند. در توسط صاحب خانه و اعضا جمعیت باز شد. عروس و داماد ساختگی را به داخل سالن آوردند. اما شده بود آن‌چه نباید می‌شد و خانۀ نورالهدی منگنه از آن روز به بعد به عنوان خانه‌ای که اشاعه منکرات می‌کند، شناخته شد. عده‌ای به خانۀ نورالهدی ریختند و اسباب منزل را غارت کردند؛ هرچه داشت حنی میخ و انبر به غارت رفت و بعد خانه را به آتش زدند. ماجرا تا آن‌جایی پیش رفت که نورالهدی مجبور به جابه‌جایی از محله شد و مدتی را مخفیانه زندگی کرد.

پارک اتابک، محل برگزاری نمایش «آدم و حوا»
پارک اتابک، محل برگزاری نمایش «آدم و حوا»


از این قبیل مثال در مشروطه زیاد است و همان‌طور که در ابتدا نیز اشاره کردم قصد ندارم به سراغ متون و نمایش‌نامه‌نویسان بروم. مقصود من جامعه است و آن‌چه جامعه از تئاتر و نمایش حاصل می‌کند؛ پیش از آن‌که روی صحنه برود؛ پرفورمنسی‌ست در صحنۀ اجتماع، به مثابۀ ماجرایی که گذشت. وگرنه مگر می‌شود از تاثیر اپرت نگفت؟ یا از حسن مقدم، کمال‌الوزرا و میرزاده عشقی و نقدهایی که لای زرورق نمایش‌نامه می‌چیدند سخن نراند؟ در یکی از نمایش‌نامه‌های دوره قاجار هست که می‌گوید به خرابه‌ای رفتم و دیدم فردی در حال خوردن دل و روده فرد مرده‌ای است؛ چه تصویری مشمئزتر از این می‌تواند غمِ نان مردم را به تصویر کشد؟ از غم نان سخن راندیم بد نیست از اعتراض به گرانی گوشت هم بگوییم. پرفورمنسی در خیابان با حضور علی‍حضرت همایونی؛

شاه شنیده بود زنان در اعتراض به گرانی گوشت تظاهرات کرده‌اند؛ بنابراین دستور داد قصاب‌ها کشتار کنند و گوشت به اندازه در اختیار مردم قرار دهند. آن‌ها نیز به صورت نمایشی از راسته‌ای که شاه حرکت می‌کرد، لاشه‌های گوشت را آویزان کردند و به محض اینکه شاه ‌رفت بساط‌شان را جمع ‌کردند.

با تمام این‌ها بودند کسانی که معتقد باشند همۀ این‌ها در جهت گمراه کردن افکار عمومی‌ست. چنان که آجودان‌باشی در یادداشت‌هایش اشاره می‌کند؛ «غافل کردن مردم و گذراندن اوقات فراغت به‌طوری‌ که در کار دولت فضولی نکنند» اما حداقل من خودم را در مقابل این افراد می‌بینم و باور دارم که تئاتر، راه نجیبانه‌ای برای نقد زمانه‌ست.


[1] «از تو چه‌ پنهان» برداشت آزادی بود از منطق‌الطیر عطار به کارگردانی نوشین بدری کوهی که فقط در دو سانس در تالار وحدت برگزار شد.


این مقاله بازنشری است از مقاله‌ای که نخستین بار در شماره دوم نشریه سووشون به صاحب امتیازی کانون تئاتر دانشگاه فردوسی مشهد در اسفندماه ۱۴۰۳ منتشر شد.


مشروطهنمایشتئاترانقلابزن زندگی آزادی
۲
۰
Maryam Talafi
Maryam Talafi
قصه‌پردازی بی‌قصه که لب‌هاش‌و به حسین‌قلی امونت داده و دل‌بسته به کلمات.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید