بنام آنکه از اول، تقویمِ فشار داد
هرچه خواست، تقدیر و اعتبار داد
لطف کرد و هی بر روح ِ ما دمید
هرچه داده بود گرفت،بوی عطار داد
دندان نداشت ،این جسمِ بیحالِ من
دندان داد، اما ! امادوایِ بیمار داد
تاب وتوان نداشت ، این اعضایِ من
چند ساله هیکل قوی، اما پُرکار داد
به سَرِ تاسم ،موهای نازی بداد
بازهم چند ساله بود،اما کَم بارداد
موهای سیاهم، کُلاً گشت سپید
چهره ماهم گرفت،چروکِ سیار داد
هی کارکردم ،تاقد وقامتم خمید
هرچه جمعِ جور کردم،بافشارداد
این همه تقویم فشار آورد برسرم
قد راستم،گشت چوبید،گویاپُربار داد
گویی این همه فشار،اُنسی چند ساله بود
نه زنی نه بچه ای ،اما باز هم افشارداد
حا همه با این فشار،هی میدادن فشار
هیچ کس رحمی نداشت،گویا آبشارداد
با عصا میرفتم ، پیش این وآن
پیشِ مردانِ ناقلا، آخررازِ همکارداد
آخرا، بادست وپا،دگر نبود توانی بپا
چارچنگی میخزید،جسمم هی کارداد!!
هرچه داده بود، در دنیا بما
همه راگرفت، ماندنی باخار داد
ای (ولی )این هست روزگار آدمی!
هرچه در دنیا داد.امانِ بی عار داد.
