
بعضی دل نبستن، به مال رفتن
برخی بناحق خورده ، ازحال رفتن
عجب رمز ورموزی دارد ، اینجا
گُمانم عده ای، بخواب وخیال رفتن
نمیدانم چرا دنیا، چنین هست؟
برخی بی حیا، باقیل وقال رفتن
بعضی درسکوت ، بی غل وغش
سال ها نشستن،بی پرو بال رفتن
برخی بادیده ی حق ،عاشق گشتن
اماعاشقان بامجنون، ازحال رفتن
آنکه جمع کرد ،ز مال ومنالِ روزگار
بیچاره نخورد ،آنها خوردن وباجمال رفتن
برخی چو وارث ،بخشیدند ورفتن
بی هیاهو!درسکوت؟بی سوال رفتن
عده ای خوردن ، باحرص وولع
هیچ نپرسن، حرام است ؟ یاحلال رفتن
آنکه جوانی اش رفت و پیری آمد بسراغ
یادنکرد کَس اورا، بی یادازحال رفتن
آنکه چشمانش نداشت،سوء و روشنی...،
روز شب فرقی نداشت.باسوءجلال رفتن
ای( ولی )این هست روزگار این جهان
شاه باشند یاگدا، فرق نیست بی مال رفتن