......آن یار درجمعه بیاید به کار است
منافق در تغابن علت بخوار است
درروز حشر مگر ممتحنه ای است
درصف وجمعه بعشق دیده ای است
سُوَرطلاق وتحریم ز ملک ِقلمی است
گویی بدترین حلال بطلاق المی است
حاقه و معارج گر در پی دیگر ی است
کوبنده ثابت بحال عروج دیگری است
نوح وجن سوری بر حق است
که در نوح پنج بتی نا حق است
گرمعنی مزمل ومدثر چنین است
برخود پیچیده وپوشیده عجین است
در قیامت زقیام انسان خبری هست
چو انسان شیر خام خوردهی هست
زمرسلات درنباء خبری هست
چشم ودل انسان درآن نظری هست
گرنازعات فرشته ای درعبس است
درکورت پیچیدگی اش بس است
انفطار ومطففین در پی هم هست
گر شکافد سما زکم فروشان کم هست
انشقاق در بروج آسمان زیباتر است
دیده ز اصحاب خدود نالانتر است
برسور طارق اعلی غاشیه ای هست
برشب پدیدار هولناکه ا ی هست
فجر وبلد وشمس ولیل زآیاتست
چرخش زمین بخورشیدز آیاتست
در سور والضحی واشرح دوراز است
شرح یتیمی وفقیری ز سِروراز است
درتین وعلق وقدر مبینه ای هست
ززلزال وعادیات اسب دونده ای هست
چو قارعه کوبنده ای برتکاثری هست
بگور های مقابر هم مفاخر ی هست
عصر همزه ولمزه ای در عصر ماست
موج سواری فیل وسعود زعصر ماست
قریش والفتش با ماعون دیگر است
کافرون بظاهر بنصر دیگر است
گر بعد مسد ولیف اخلاص است
سورپایان قرآن فلق ناس است