
بقبرستان گذر کردی، قدم آهسته بردار
باچشم بازو، گویا بادلی آشفته بازار
به زبانت بیاموز، که نیازار! ای دل آزار
روزی آیی اینجا ، باچشمِ گریه و زار
.".الانسان عجول" نباش وحوصله کن
هر آنچه کرده ای دیروز، دو باره بیادآر
هرآنچه خوردی ،از مالِ مردم!!
باخود نیاوردی چرا،ای خسته باز !!آر؟
هی طمع کردی به مال این وآنی!!
ندانستی که ،باز آیی به این تشنه بازار؟
هی دویدی ودویدی ،آخرش راضی نبودی
نه شکری کردی،نه بخشیدی!کمی حوصله بردار
چرا !حالا پریشان حال وبی قراری!!؟
جسم اینجا،خواهی باز دلخسته را بیازار
ای خدا با این گرانی،گور هم گرانتر است
ای (ولی )فکری برای مردم ِ بیچاره بازآر!!!