
سالها درمیان آب وآتش، خانه داشتند
سالها بارسنگینِ امانت ،برشانه داشتند
نگر احوال سیه گون وبد بخت مرا!!!
سالها برسردین ودنیا ، هم پیاله داشتند
گل یاخار بودم ، هرگز ندانستم ولی
سالها بااین خرافات، حقِ ویرانه داشتند
گویا فقط ما رهگذریم دراین دیر خرابات
سالهاآنهاپیش خدا ، قصر شاهانه داشتند
پری وپروانه بال وپرواز همه باهم بودن
ولی درفریبِ این وآن،هی قرارلانه داشتند
گراینجا لبم را بسته، ومی حرامم کرده اند
خودآنجا باقدح برلب یار، پیمانه داشتند
گفتمش ای (ولی) !! این بگو مگو ،زان چیست؟
گفتا درپی حقم، ولی آنهابزم دوستانه داشتند