چقدرمردم اینجا مهربانند!
از راز وناگفته ها آگاه دارند
اگردیدند پاپوشی نداری
برایت پاپوشِ بجا میسازند
اگر دیدن سرت کلاه نداره
میگن سرده سرت کلاه میزارند
اگر دیدن کلاهت خیلی تنگه
کلاه گشادتر روی آنها میگذارند
اگردیدند هوا گرم شد ه وعالی
کلاهت راگرفته، افسوس وآه میذارند
چون لباست کهنه هست وپاره وپاره
برایت وصله های نابجا میگذارند
چون فهمیدند کم سواد چیزی نداری
حسابت را خالی، جاش هوا میذارند
گرخواستی در این جا خانه ای بسازی
نانت را آجر کرده ،برات دوا! میذارند
روزگار جالبیست این روزهای بامحبت
خالی میکنند جیب را درجا ،نوا میذارند
ای (ولی) هرچه گفتی طنز ِ بی صفابود
دگر شوخی بیجانکن تورا تنها میذارند.