روزها درپی هم میدوند،تازمان آید بگوش
عمرآدم بگذرد،تاهوشیار ی آید بهوش
این من وما رفتنی است، هوشیار باش
آدم ونوح وسلیمان کو؟تا گویند بکوش
گر زکوشیدن، فقط کوشش کارتوست
پس بکوش هنگام رفتن ،تادل آیدبجوش
این همه جوشیدی، دراین چند روززندگی
روزگاربادست خویش، آخرکفن اندازد بدوش
این همه حرص وطمع درمال بود
آخرش همراه نشد ،هی مال آیدبِروش
هی بالیدی به اقوام و این وآن
پس کجایند؟ صدایی نمی آید بگوش
ای(ولی)مال ومنالت را این وآن خورند
شاید که یادت موقع خوردن آید بجوش
