جمله به جمله این کتاب طنز است اما سوال اینجاست که چرا کسی با خواندن این کتاب نمی خندد؟ یا اگر هم بخندد خنده ای تلخ به صورت خود می چسباند؟
نوشته های این کتاب سوال ها و حس های خیلی از ما ها است اما قسمت «آدمیزاد» و «این سالی که می آید» تاریک ترین قسمت زندگی ما است که هر روز درباره آن از خود می پرسیم و پاسخش هم خودمان می دانیم اما هیچ کس نمی تواند از آن فرار کند و اگر کسی هم موفق شود برچسب بی عار بر پیشونی وی تا ابد می ماند.
این کتاب جهت فکر است و قرار نیست آن را مبنای زندگی خویش قرار دهیم. با خواندن این کتاب می توان ذهن پرسش گر و خسته ی نویسنده را دید و فهمید یک فرد افسرده چگونه عذاب میکشد یا همدردی با آن کرد که این بخش به خواننده واگذار میشود.
نویسنده بخاطر مشکلات زندگی که همزمان و موازی با دوره جنگ بود افسردگی بسیار داشته و در آخر هم با خودکشی چشم از این جهان فروبسته است(بر باور بسیاری وی به دلیل کار در مجلات ضدحکومت آلمان و کتاب های بسیاری که در این باره نوشته به قتل رسیده است. در هر صورت وی به صورت طبیعی فوت نشده است.)
زبان مترجم برای ترجمه این کتاب زبان شیرینی نیست اما مناسب برای این کتاب است و جا دارد واقعا مهارت ایشون رو در این زمینه ستایش کنم.
نویسنده این کتاب: کورت توخولسکی
مترجم: محمد حسین عضدانلو
انتشارات افراز
پانته آ ورمزیار