موژان جواهری، عکاسیست سیساله از سرزمین مه و دریا، از دلِ گیلان. نامش در میان اهل هنر با تخلصِ "" شناخته میشود، اما آنکه با دوربینش آشناست، خوب میداند این نام، فقط اسم نیست، آواست... پژواکیست از زن، از جان، از آنچه ناگفته میماند.
موژان، برخلاف مسیر تحصیلیاش در رشتهی کامپیوتر، بیآنکه خودش بداند، از نوجوانی به سمتِ تصویر کشیده شد. دوربین را برداشت، نه برای شکار عکس، که برای کشف روح. و این کشف، از همان چهاردهسالگی آغاز شد؛ وقتی با یک گوشی سونیاریکسون ساده، تلاش میکرد عکسهایی بگیرد که چیزی شبیه رویا باشند، اما بوی حقیقت بدهند.
در قابهایش، زن حضوری پررنگ و اما بیادعا دارد. نه آنچنان که رسانه میخواهدش، نه آنگونه که تبلیغ، که چنان که هست: با ظرافت، با تردید، با قدرت و با سکوت. عکسهای او نه فقط لحظهاند، که آینهاند؛ گاه چهرهی دیگری را منعکس میکنند، گاه خودش را، و گاه روحی را که میانِ آن دو، بیصدا نفس میکشد.
او از بسیاری از مدلها و بازیگران برجستهی ایران عکاسی کرده، اما امضای کارش را در تقلید نمییابید. باور دارد عکس باید "روح" داشته باشد؛ باید چیزی را نشان دهد که چشم از دیدنش غافل است و دل، در پیِ یافتنش.
موژان، افزون بر پرتره، در مستند، طبیعت و اشیای بیجان نیز دستی دارد؛ اما آنچه نامش را در میان عکاسان برجسته نشانده، همان شیوهی خاصِ نگاه او به انسان و بهویژه به زن است. او یا سوژه را چنان شکل میدهد که شبیه بخشی از خودش شود، یا آنقدر فضا را امن میسازد که سوژه، بیهیچ نقابی، خودِ حقیقیاش را به تصویر بسپارد.
در جهانی که لبخندهای ساختگی بر قابها سلطنت میکنند، موژان جواهری جاییست که احساس، حقیقت و سکوت، فرمانروایی میکنند.