💠مقدمه :
در کلاس درس، گفتوگویی میان من و دانشآموزان شکل گرفت. از آنها خواستم تصور کنند من جای والدینشان هستم و آزادانه بگویند چه حرفی در دل دارند. یکی از دانشآموزانم با صدایی آرام گفت: «ای کاش پدرم مرا با دیگران مقایسه نمیکرد.»
سپس خاطرهای تعریف کرد که برای همهی کلاس تکاندهنده بود.
او گفت: «در یک مهمانی خانوادگی، دخترعمویم سالادی درست کرده بود. پدرم همانجا، در حضور جمع زیادی از فامیل، مرا صدا زد و گفت: ببین چه سالادی درست کرده، تو بلد نیستی! بیعرضهای! حیف آن همه پول وهزینهایی که صرف تو میشود ، همه خندیدند و من آن لحظه احساس کردم قلبم فشرده شده است. بغض کردم، سرم را پایین انداختم و تا پایان مهمانی سکوت کردم.»
این جملهها را دانشآموزی بیان میکرد که هم از نظر اخلاقی و هم درسی در سطح بسیار خوبی قرار داشت. با این حال، او تا مدتها نمیتوانست تواناییهای خودش را بپذیرد. همیشه احساس کمبود و حقارت داشت و به تدریج به کودکی گوشهگیر تبدیل شد. این تجربه بهخوبی نشان میدهد مشکل، توانایی یا شایستگی کودک نیست، بلکه نوع رفتار والدین است که میتواند به شدت بر احساسات، اعتمادبهنفس و روند رشد او تأثیر بگذارد .

مقایسه کردن، یکی از رایجترین رفتارهایی است که بسیاری از والدین ناآگاهانه به آن دچار میشوند. آنها گمان میکنند با مقایسهی کودک با دیگران، انگیزهی بیشتری در او ایجاد میشود. اما حقیقت آن است که مقایسه بیشتر شبیه زخمی پنهان است که بر روان کودک مینشیند و آثارش سالها باقی میماند.
۱. کاهش عزتنفس
کودکی که مدام شنوندهی مقایسههاست، پیامی عمیق دریافت میکند: «تو کافی نیستی.» این جمله هرگز مستقیم گفته نمیشود، اما بارها در دل کودک تکرار میشود و بهمرور، تصویر ذهنی او از خودش را تخریب میکند.
۲. ایجاد حس شرم و حقارت
شرم با حس گناه متفاوت است. گناه یعنی «کاری اشتباه انجام دادهام»، اما شرم یعنی «من اشتباه هستم.» مقایسهها بهویژه در جمع، این حس شرم را در کودک تقویت میکنند و او را در لاک تنهایی فرو میبرند.
۳. فاصله گرفتن از والدین
وقتی والدین منبع اصلی قضاوت و مقایسه میشوند، کودک دیگر آنها را تکیهگاهی امن نمیبیند. در نتیجه، فاصله عاطفی میان او و والدین شکل میگیرد. کودک کمتر حرف دلش را میزند و احساساتش را پنهان میکند.
۴. رقابت ناسالم به جای رشد فردی
به جای اینکه کودک مسیر استعدادهای شخصی خود را پیدا کند، مدام درگیر این است که مثل «دیگری» شود. این رقابت اجباری نهتنها انگیزهی او را نابود میکند، بلکه ممکن است علاقههای واقعیاش را هم دفن کند.

💠 نتیجهگیری و راهکارها
بهعنوان یک معلم، بارها دیدهام کودکانی که در ظاهر آراماند اما در درون، زیر بار مقایسههای مداوم خرد شدهاند. والدین باید بدانند که مقایسه هرگز به رشد منجر نمیشود؛ بلکه نتیجهی آن بیاعتمادی، اضطراب و کاهش عزتنفس است.
برای جلوگیری از این آسیبها، میتوان راهکارهای ساده و عملی به کار گرفت:
تمرکز بر فردیت کودک: هر کودک مسیر، استعداد و تواناییهای منحصربهفردی دارد. هیچکس قرار نیست کپی دیگری باشد.
تشویق تلاش به جای مقایسه نتیجه: والدین باید تلاش فرزندشان را ببینند و به آن افتخار کنند، حتی اگر نتیجهی نهایی کامل نباشد.
گفتوگو و شنیدن احساسات کودک: بسیاری از مشکلات با یک مکالمهی صمیمی و بدون قضاوت حل میشود.
همدلی: کافی است والدین خود را در جایگاه فرزندشان بگذارند. اگر کسی در حضور جمع ما را «بیعرضه» خطاب کند، چه حسی خواهیم داشت؟ همان حس، برای کودک بسیار سنگینتر است.
💠 جمعبندی
مقایسه کردن شاید در ظاهر بیاهمیت به نظر برسد، اما در حقیقت، قتل آرام اعتمادبهنفس کودکان است. زخمی که امروز در دل کوچک آنها ایجاد میشود، میتواند سالها بعد در شکل اضطراب، گوشهگیری یا حتی ناتوانی در پذیرش تواناییهایشان نمود پیدا کند. کودکان بیش از هر چیز به دیدهشدن و باور شدن نیاز دارند، نه به مقایسه شدن.
اگر والدین بهجای قرار دادن فرزندشان در سایهی دیگران، به او فرصت بدرخشیدن در مسیر خودش را بدهند، آیندهای پر از اعتماد، شجاعت و رشد در انتظار او خواهد بود.
