در دیجیتال مارکتینگ یکی از مهمترین مولفههای موفقیت شناخت روندهای روز است. یکی از بهترین استراتژیها برای طراحی و اجرای کمپین استفاده از چکلیست است.
چکلیست کمپین مارکتینگ شامل بخشهای مختلفی است و برای هر سازمان براساس مخاطبان هدفش متفاوت است. گرچه برخی مولفهها در برخی کمپینها متفاوت است اما کلیت کمپینهای مارکتینگ شباهت زیادی با یکدیگر دارند. به برخی از اقداماتی که باید در هر چکلیست کمپین موجود باشد میپردازیم:
اهداف کسبوکار
قبل از این که به طراحی استراتژی بازاریابی خود اقدام کنید باید اهداف کسبوکار خود را به صورت واضح مشخص کنید. اهداف کسبوکار شما، اهداف نهایی کمپین شما خواهند بود. پس به عنوان اولین قدم چکلیست باید به این پرسش پاسخ دهید: به عنوان یک برند به چه چیزی میخواهید دست یابید؟
پاسخهای احتمالی شما:
حفظ ارزشهای شرکت: نام تجاری شما در بین مشتریانتان به چه چیزی شهره است؟ کیفیت محصولاتتان؟ بهرهگیری و کمک به جامعه ای خاص؟ ارتباط مستمر با مشتریان؟ کدام یک از این موارد جزو ارزشهای اصلی برندتان است؟
خدمات به مشتریان: خدمت به مشتری میتوانید هدف اصلی کسبوکار شما باشد. البته هدف جامعی است که میتواند شامل این موارد باشد:
تضمین پرداخت وجه
ارتباط زنده و پاسخگویی آنی به مشتریان (Live Chat)
پاسخگویی تلفنی
تضمین سودآوری: تامین اولیه مالی، افزایش سرمایه برای برنامههای توسعه، تضمین مالی بلندمدت. همه اینها میتوانند هدف کمپین مارکتینگ شما باشند. تضمین سودآوری و رسیدن به یک پایداری مالی همراه با تحلیل دادههای مالی صورت میگیرد و کمپین شما باید انعطافپذیری لازم برای اعمال تغییرات براساس اطلاعات مالی را دارا باشد.
ارائه محتوای با کیفیت: محتوایی که شما ارائه میدهید انعکاسی از برند و کسبوکار شماست. در مقایسه با بازاریابی برونگرا، بازاریابی محتوا سه برابر موفقتر عمل میکند. نمونههایی از محتوای با کیفیت شامل:
خبرنامه ایمیلی
اینفوگرافیک
انتشار ویدیوهای زنده در شبکههای اجتماعی
تثیبت رشد: رشد مستمر در دیجیتال مارکتینگ براساس حفظ و بهبود ترافیک میباشد که در نهایت منجر به خرید میشود. دستیابی به این هدف نیازمند تحقیق و اندازهگیری دقیق اطلاعات می باشد. اهدافی که پیشتر از آنها صحبت کردیم در نهایت در راستای این هدف قرار میگیرند که باعث بالا رفتن احتمال موفقیت شما میشود.
شاخصهای مارکتینگ
احتمالا اصطلاح «شاخصهای اصلی عملکرد» (KPI) را شنیده باشید. KPI شاخصهایی هستند که با آنها عملکرد دیجیتال مارکتینگ را ارزیابی میکنند. این شاخصها شامل مجموع هزینهها و میزان درآمد حاصله از اجرای کمپین میباشند.
برخی از مهمترین زمینههایی که این شاخصها به آن میپردازند شامل موارد زیر میشود:
نرخ تبدیل ترافیک به سرنخ (Lead to Traffic Ratio): چه قدر از ترافیک جذب شده به وبسایتتان به سرنخ تبدیل شده است؟ به طور مثال اگر شما ۲۰۰۰ بازدید وبسایت داشته باشد و ۲۰۰ سرنخ به دست آورده باشید نرخ شما ۱:۱۰ خواهد بود. با نسبتگیری بین ۲۰۰۰ و ۲۰۰ به این نتیجه میرسیم که نرخ تبدیل شما ۱۰٪ است.
هزینه هر سرنخ: هزینه هر سرنخ با هزینه هر کلیک چه از نظر فرم و چه از نظر عملکرد متفاوت است. به جای محاسبه هر کلیک که شرکتهای تبلیغاتی ارائه میدهند، کارشناسان بازاریابی رسیدن به یک تبدیل (conversion) مشخص را معیار در نظر میگیرند. این تبدیل میتواند مثلا میزان افرادی باشد که فرم عضویت سایت شما را پر میکنند. بسیار مهم است که بدانید هر سرنخ در هر پلتفرم برای شما چه قدر هزینه در بر خواهد داشت.
نرخ ریزش مشتری: این که بدانید در هر بازه زمانی چه تعداد از مشتریان خود را از دست دادهاید امری حیاتی است. نرخ ریزش مشتری میزان مشتریان یا مشترکانی است که شما از دست دادهاید. برای این که احتمال موفقیت خود را در دنیای پر رقابت تجارت بالا ببرید باید شاخص جذب مشتریان و مشترکانتان از شاخص ریزش مشتریانتان افزونتر باشد.
نرخ تبدیل صفحه فرود: این نرخ تعداد افرادی است که از صفحه فرود شما بازدید میکنند و اکشنی که شما میخواهید را انجام میدهند. این اکشن میتواند خرید باشد یا پر کردن فرم عضویت یا وارد کردن ایمیل یا …. . براساس آمارها سایتهایی که دیجیتال مارکتینگ موفقی دارند نرخ تبدیل صفحه فرودشان در حدود ۵.۱٪ است. این نرخ ۲.۹۶٪ از نرخ میانگین بیشتر است.
در شرایط فعلی، یک کسب و کار برای اینکه بتواند به حیات خود ادامه دهد و پیشرفت کند نیاز است که رویه های سنتی بازاریابی خود را تغییر دهد، آژانس دیجیتال وبیما آمادست شما را در مسیر بازاریابی دیجیتال ...