میدونم نمیدونم چیکار میکنم و نمیدونم چرا کاری انجام نمیدم، مشکل رو میدونم از کجاست، راه حل رو میدونم، امکاناتم برای حل مشکل تکمیله، اما این ارادهی منه که بیارادهس.
چیکار میشه کرد؟ کی میتونه نجاتم بده؟ چرا باید منتظر کسی برای نجاتم باشم؟ شاید واقعا نباید منتظر باشم یا شاید خیلی دارم ازخودم برای بینیاز بودنم دفاع میکنم.
مشکل از کجاست دانای عالم؟ چرا ما رو انداختی وسط زمین و شرایطی ایجاد کردی که به سختی بتونیم به اون چیزی که میخوایم برسیم؟ لذت میبری؟ یا شاید زمینی که ازش میگم، زمین بازیه و ما مهرههایی هستیم که محکوم به حرکت داده شدن توسط توییم؟ پس چرا قدرت انجام داریم؟ پس چرا انجام نمیدیم؟
اگه باعثی برای وجود این احساسات وجود داشته باشه، هرگز نمیبخشمش؛ شاید پدر و مادرم، شاید معلمم، شاید خودم، شایدم خدام☹