حتی اگر تا به حال پایتان به تولید محتوای ویدیویی یا صوتی در فضای مجازی باز نشده باشد، ممکن است از طریق استوری کردن یک آهنگ که هنگام ضبط ویدیو در ماشینتان پخش کردهاید و یا به اشتراک گذاشتن قطعهای از یک فیلم در شبکههای اجتماعی، با مشکلات مربوط به کپیرایت مواجه شده باشید. اما چرا این اتفاقات رخ میدهند و راهحل این اتفاقات چیست؟
در سال ۱۹۹۸، مجلس سنای آمریکا با تصویب قانون «Digital Millennium Copyright Act» شرایط جدیدی رو برای حفاظت از حقنشر دارندگان محتوا وضع کرد. بر پایه این قانون، ساخت و به اشتراکگذاری هر نوع فناوری برای دور زدن محدودیتهای حقنشر (مثلاً جلوگیری از کپیکردن یک دیویدی) در آمریکا جرم تلقی شده است. اما آنچه امروز گریبانگیر ماست این بخش از این قانون نیست.
پیش از تصویب این قانون، شرایط دقیقی برای برخورد با تخلفهای کپیرایت در اینترنت وجود نداشت اما، بر خلاف رسانههای پیشین (از جمله تلویزیون و مجلهها) اینترنت به کاربران عادی اجازه میداد در سایتهای کاربر محور (که تا ۱۹۹۸ هم جای خودشون رو در اینترنت باز کرده بودند) محتوا رو به اشتراک بگذارند. مشکل در اینجا بود که مالکین چنین وبسایتهایی بدون آگاهی از اعمال کاربران، برای نقض کپیرایت در سایتهای خودشون مسئول بودند. (تصور کنید اگر اینستاگرام قبل از ۱۹۹۸ وجود داشت، مجبور به پرداخت جریمه برای نقض کپیرایت کاربرانش بود)
به دلیل چنین مشکلات و بر پایه بند دوم DMCA که به اختصار OCILLA نامیده شده، قانون شرایط ایمنتری رو برای چنین پلتفرمهایی به وجود آورد: بر اساس این قانون، شرکتهای ارائهدهنده خدمات وظیفه دارند در صورت دریافت اعلانیهای مربوط به نقض کپیرایت (نامه یا ایمیلی که برای این پلتفرمها ارسال میشه و اصطلاحاً DMCA Notice نامیده شده) این محتوا رو حذف و یا به شکل دائمی از دسترسی خارج کنند.
با بزرگتر شدن پلتفرمهای کاربر-محور از جمله یوتیوب، فیسبوک و اینستاگرام، کار دریافت، بررسی و اعمال قانون بر اساس DMCA از طریق منابع انسانی سختتر و سختتر شد. حجم محتوای ارسالی به این پلتفرمها به قدری زیاد شده بود که بررسی چنین محتوایی به شکل انسانی غیرممکن شده بود. به همین دلیل، شرکتهای مطرح فناوری به دنبال راههای جدیدی برای حل این مشکل گشتند. از برخورد اتوماتیک و بررسی در صورت اعتراض گرفته تا استفاده از الگوریتمهای پیشرفته و هوش مصنوعی.
اگر شیوه حل مسئلهی DMCA را بر اساس باور رایجتر «شخص بیگناه است مگر آنکه خلافش ثابت شود» بچینید، همچنان نیاز به منابع انسانی قابل توجهی خواهید داشت. اما اگر اولویت را به شرکتهای مالک کپیرایت بدهید که «شکایت صحیح و شخص ناقض کپیرایت است مگر آنکه خلافش ثابت شود»، آنگاه میتوانید بخش قابل توجهی از شکایات را به شکل خودکار بررسی کرده و به کاربران اجازه اعتراض دهید. اعتراض کاربران را هم معمولاً میتوان با خودکارسازی این روند و ارجاع کاربران به مراجع قانونی به جای پلتفرم از چرخه بررسی مربوط به پلتفرم حذف کرد. این راهحل در شبکههایی مثل تلگرام و یا اینستاگرام به اشکال مختلفی اجرا میشود.
با بزرگتر شدن شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، فناوری به صاحبان پلتفرمها اجازه داد تا کنترل بیشتری بر روی کپیرایت محتوا اعمال کنند. برای مثال، پلتفرمها میتوانستند از آپلود دوباره کلیپهای مشابه با کلیپی که ناقض کپیرایت بود جلوگیری کنند یا اجازه خودکارسازی بیشتری به هر دو طرف بدهند. در این میان، یکی از مهمترین پلتفرمهای تحت فشار اما یوتیوب بود.
یوتیوب از همان سالهای ابتدایی با موزیک ویدیوها، آلبومها و هر محتوای غیرقانونی دیگری که تصورش را بکنید دست و پنجه نرم میکرد، اما به جای حذف محتوا - آنگونه که این روزها در تلگرام و اینستاگرام انجام میشود - یوتیوب به دنبال گزینه دیگری رفت: همکاری با ناشران و مالکین محتوا
یوتیوب در ۲۰۰۷ سامانهای به نام Content ID ایجاد و در اختیار مالکین محتوا قرار داد. بر پایه این سامانه جدید، مالکین محتوا میتوانستند به شکل خودکار ویدیوهایی که ناقض کپیرایت آنها است را پیدا کرده و در مورد حذف آن تصمیم گیری کنند. یوتیوب همچنین این امکان را به مالکین محتوا داد که به جای حذف محتوا، درآمد حاصل از این ویدیوها را جمع آوری کنند.
همانطور که دیدید، DMCA گریبانگیر تمامی کاربران شبکههای اجتماعی هست. اما اگر تولید و انتشار محتوا را به عنوان شغلتان انتخاب کرده باشید. این موضوع برای شما حیاتی میشود چرا که DMCA میتواند تفاوت بین درآمدزایی و شکست کسب و کارتان باشد.
برای جلوگیری از این دام، ابتدا ساده شدهی قانون کپیرایت را در نظر داشته باشید:
هر محتوایی دارای کپیرایت است مگر آنکه خلافش ثابت شود
پس استفاده از موزیکهای رایجی که در اسپاتیفای میشنوید (حتی اگر خواننده آنها ایرانی باشد) احتمالاً باعث حذف محتوای شما خواهد شد.
برای حمایت از تولیدکنندگان محتوا، وبسایتها و ارائهدهندگان بسیاری تصمیم میگیرند که محتوایشان را بدون کپیرایت منتشر کنند، این آثار که در موسیقی و ویدیو به عنوان royalty-free شناخته میشوند بدون کپیرایت عرضه شده و امکان استفاده از آنها بدون نگرانی از قوانین کپیرایت وجود دارد.
در نوشتههای پیش از این، به ویدیوها و عکسهای بدون کپیرایت پرداختیم. برای استفاده از موسیقیهای royalty-free هم پیشنهاد ما به شما YouTube Studio است.
از اینکه این مطلب را مطالعه کردید سپاسگزارم. شما در مورد DMCA چه تجربیاتی داشتهاید؟ آیا موردی به نظرتان رسیده که اینجا از قلم افتاده است؟ در نظرات اعلام کنید.