قدمهایی که در این راه برمیدارم را فراموش میکنم، اما چگونه میتوان ردی که آنها از خود جای میگذارند را فراموش کرد و نادیده گرفت؟
ما اینگونه میپنداریم که سیدالشهدا در آن صحرای محشر خود و خانوادهاش آنهمه ذلت را چشیدند تا مورخان یک چیزهایی بنویسند و بعد همه چیز تمام؟ تمام رشادتها، تمام از خود گذشتگیها تنها نوشته شوند و بعد بدون تاثیر در کتابها با مجلدهای فراوان چاپ شوند، خوانده شوند، مدحها سراییده شوند، اشکهای جاری شوند و سپس دوباره انسان عصر امروز به زندگی سابق خود برگردد؟
امام حسین (ع) هنوز هم تشنه است، نتیجه حماقتها، اسیر دوئیت بودنها، در قید و بند دنیا بودنها باعث آن شد که جرئهای آب به او نرسد. آیا ما نیز مانند مردم آن زمان اسیر دوئیت نیستیم؟ آیا ما نیز دنیا و مادیات را به معنویات ترجیح نمیدهیم؟
به یاد کربلای ایران، هشت سال دفاع مقدس که جوانان چه خاطرات زیبایی از خود به جای گذاشتند. ای کاش بیشتر میدانستیم، ای کاش آثار جبهه در میان ما کمرنگ نمیشد، آن روحیه رزمندگان اسلام که آن زمان در صحنه نبرد داشتند حفظ و نشر داده میشد تا ما میدیدیم که شهدا افرادی از دنیا سیر شده و فراری از لبخندها و لذتهای واقعی این دنیا نبودند. شاید آنان صرفا افرادی بودند که دل از لذات زودگذر شسته بودند و صرفا به لذت رسیدن به خداوند فکر میکردند.