ویرگول
ورودثبت نام
Yasamin90
Yasamin90
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

در سازمان بخشنده باشیم یا گیرنده؟

چند جلسه پیش در کلاس رفتار سازمانی اسم کتاب Give and take برای اولین بار به گوشم خورد. بعد از اتمام کلاس این کتاب را از استاد گرفتم. کتاب جذابی بود برام. متوجه شدم آدام گرنت نویسنده این کتاب به مشکلات و دغدغه‌هایی پرداخته که چندین ماهه ذهن منو به خودشون مشغول کردن. چیزی که برام جالب بود این بود که آدام نه تنها این مشکلات را بیان می‌کرد بلکه راه حل هم براشون ارائه میداد. همین نکات باعث شد که تصمیم بگیرم درباره یکی از جذاب‌ترین مباحث این کتاب براتون بنویسم.

بخشنده باشیم یا گیرنده؟

آدام گرنت روانشناس کار است و زمان‌ زیادی را در محل‌های کار صرف می‌کند. وجود انسان‌های بدبین در همه جا برای او جلب توجه کرده‌است. آدام اسم این افراد بدبین را گیرنده میذاره. گیرنده‌ها در تعاملات تنها به خودشان و منافع‌شان فکر می‌کنند. تنها بر این موضوع تمرکز می‌کنند که طرف مقابلشان چه کاری می‌تواند برای آن‌ها انجام دهد.

در مقابل افراده گیرنده، بخشنده‌ها وجود دارند. بخشنده‌ها اکثر تعاملات‌شان را با این جمله آغاز می‌کنند که من چه کاری می‌توانم برای‌تان بکنم؟

البته همه گیرنده‌ها، از همان ابتدا گیرنده نبوده‌اند. گاهی فقط بخشنده‌هایی بودند که بارها تاوان داده‌اند!

آمارها نشان می‌دهند که بیشتر افراد نه کاملا بخشنده و نه کاملا گیرنده هستند، بلکه چیزی بین این دو هستند. حدود 19 درصد افراد گیرنده، 25 درصد بخشنده و 56 درصد ما بین بخشنده و گیرنده قرار دارند.

افرادی که ما بین گیرنده و بخشنده هستند، سازگار نامیده می‌شوند. اگر شما فرد سازگاری باشید سعی می‌کنید بین گرفتن و بخشیدن تعادل ایجاد کنید. یعنی معتقدید که اگر طرف مقابل‌تان برای شما کاری انجام داد، شما نیز در عوض برای او کاری انجام می‌دهید. ظاهرا این راه مطمئن‌تری برای زندگی به نظر می‌رسد، اما آیا موثرترین و مطمئن‌ترین راه زندگی هم هست؟

آدام گرنت ده‌ها سازمان را مورد مطالعه قرار داد. طی بررسی‌های خود متوجه شد که افراد بخشنده بدترین عملکرد را در سازمان‌ها دارند. مهندسینی که کمتر کار کرده بودند، بیش از اینکه مورد لطف قرار بگیرند، لطف کرده بودند! آن‌ها آن‌چنان مشغول انجام وظیفه دیگران بودند که عملا وقت و انرژی کافی برای تکمیل کار خود نداشتند. بخشنده‌ها اغلب خودشان را قربانی می‌کنند، اما سازمان خود را ارتقا می‌دهند. شواهد بسیار وجود دارد که نشان می‌دهد در یک سازمان هرچه افراد بیشتر کمک کنند، دانش خود را با بقیه به اشتراک بگذارند و به یک دیگر مشاوره بدهند، عملکرد سازمان‌ها از هر نظر ارتقا پیدا می‌کند. سود بیشتر، رضایتمندی بالاتر مشتریان، حفظ بیشتر کارکنان و حتی هزینه‌های اجرایی پایین‌تر. پس بخشنده‌ها زمان زیادی را صرف کمک به دیگران و ارتقای گروه می‌کنند و متوسفانه در این مسیر رنج می‌برند.

چگونه می‌توان فرهنگ‌ سازمانی به وجود آورد که در آن بخشنده‌ها موفق شوند؟

قصد داریم فرهنگی به وجود بیاوریم که در آن بخشنده‌ها نه تنها در تجارت بلکه در مدارس، مراکز غیرانتفاعی و در کل در همه جا موفق بشوند.

اولین چیزی که بسیار اهمیت دارد این است که بخشنده‌ها ارزشمندترین افراد یک سازمان هستند.

اما اگر مراقب نباشند فرسوده می‌شوند. پس این افراد باید در مرکز توجه باشند.

آدام ریفکین، چندین دوره پیاپی برترین کارآفرین شده است. او بخش بزرگی از وقت خود را صرف کمک به دیگران می‌کند و اسلحه مخفی او لطف 5 دقیقه‌ای است. ریفکین می‌گوید:« برای بخشنده بودن مجبور نیستید مادر ترزا یا گاندی باشید ، کافیه راه‌های کوچکی پیدا کنید و از این طریق به دیگران کمک کنید. این میتونه به اشتراک گذاری دانش‌تون با افراد دیگه باشه و یا حتی معرفی کردن 2 نفر به هم که از شناختن هم بهره میبرن.»

مورد دومی که اهمیت زیادی دارد این است که اگر می‌خواهید فرهنگی خلق کنید که در آن بخشنده‌ها موفق باشند، نیاز به فرهنگی دارید که در آن کمک خواستن طبیعی باشد و در آن افراد زیاد کمک بخواهند. اهمیت کمک خواستن فقط در حمایت از موفقیت و سلامت بخشنده‌ها نیست. این کار در افزایش تعداد بخشنده‌ها نیز اهمیت دارد. آمارها نشان می‌دهند که بین 75 تا 90 درصد از بخشش‌ها در یک سازمان با یک درخواست شروع می‌شود. اما خیلی‌ها درخواست نمی‌کنند. آن‌ها نمی‌خواهند ناتوان به نظر برسند و مزاحم دیگران شوند. اما اگر هیچ کس درخواست کمک نکند در سازمان خود تعداد زیادی بخشنده نا امید خواهید داشت که عاشق پیش قدم شدن و کمک هستند ولی نمی‌دانند چگونه و به چه کسی کمک کنند. به این نکته توجه کنید افرادی که درخواست کمک می‌کنند گیرنده نیستند! کسی که در خواست کمک می‌کند می‌تواند در مقابل در سایر موقعیت‌ها به همکارانش کمک کند ولی یک گیرنده تنها به دنبال این است که دیگران در همه شرایط به او کمک کنند و او هیچ‌گاه به بقیه کمک نمی‌کند.

اما مهم‌ترین عامل در به وجود آوردن چنین فرهنگی این است که چه کسی را به گروه خود راه می‌دهید. اثر منفی یک گیرنده در یک سازمان معمولا 2 تا 3 برابر بیشتر از تاثیر مثبت یک بخشنده است. حتی اگر یک گیرنده را به تیم‌تان راه بدهید خواهید دید بخشنده‌ها کمک را متوقف خواهند کرد. بخشنده‌ها می‌گویند:« عده‌ای انسان فرصت طلب اطرافم را محاصره کرده‌اند در چنین شرایطی چرا من باید به آن‌ها کمک کنم؟»

پس استخدام کارآمد، غربالگری و تشکیل گروه به معنی جمع کردن بخشنده‌ها نیست بلکه به معنی راه ندادن گیرنده‌ها است!

اگر دوست دارید این کتاب را داشته باشید و از مطالب فوق‌العاده آن استفاده کنید به من پیام بدید تا فایل زبان اصلی این کتاب را براتون بفرسم. علاوه بر این باید بگم این کتاب تحت عنوان ببخش و بگیر توسط آقای علیرضا خاکساران و آقای سعید یاراحمدی به فارسی ترجمه شده‌است. پس به راحتی می‌تونید این کتاب را تهیه کنید و از مطالب فوق‌العاده آن استفاده کنید!

امیدوارم مطالبی که در این پست منتشر کردم براتون مفید واقع بشه!

استارتاپکسب و کار
یه دانشجوی مدیریت که دوست داره هرچی یاد میگیره را با بقیه به اشتراک بذاره!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید