شمارهی اول از سری یادداشتهای در میانهی دو ویرگول، فروردین 1402
آنچه را که در صفحهی اینستاگرام تجربه زندگی برایم مینویسید را اینجا در میانهی دو ویرگول از شما نقلقول میکنم، تا با هم گپی زده باشیم!
رویا و فیلم هردو با تصویر، «میل ناخودآگاه» را درگیر و آشکار میکنند. یکی در خواب و دیگری در بیداری.
رویا تلاش میکند دست کم در حالت خواب بتواند میل را به روی صحنه نمایش بیاورد. اما درخواب هم آگاهی صفر نیست و جایی این صبر و مدارا تمام میشود و سانسورچی ما را از خواب بیدار میکند.
رویا در خواب و فیلمها در بیداری، ساختار میل ناخودآگاه ما را انکار میکنند؛ میلی که زندگی روزمره با مجموعهای از موانع احتمالی آن را مبهم میسازد.
فروید در سال 1900 در کتاب « تعبیر رویا » برای اولینبار از معنای رویا در روانکاوی سخن گفت و نام فرآیندی که در آن محتوای خام، پنهان و سرکوب شدهی ناخودآگاه، در خواب با تغییر اجازهی نمایش پیدا میکند را کار_رویا
یا Dream – work گذاشت. این فرآیند معمولا برای اینکه ایگو دقیقا متوجه ماجرا نشود از «جابهجایی» کردن ابژهی اصلی با چیز یا «نماد» دیگری برای آشکار کردن محتوا استفاده میکند.
ما در مجلهی تجربه زندگی به معرفی این کتاب پرداختهایم؛ اگر نسبت به فرایند رویا کنجکاوید میتوانید به این مقاله سری بزنید.
- راستی! نام یک کمپانی مشهور هالیوودی Dream – work است. بنظرتون اتفاقیه؟
تمایلات غیر قابل قبول و دور از دسترسی که در طول روز در ذهن ناهشیار فرد فعال شدهاند، برای ظاهر شدن به تلاش خود ادامه میدهند اما در این میان، ایگو متوجه میشود که ظاهر شدن آنها میتواند اضطرابآور یا خطرناک باشد. بنابراین ایگو آنها را به سمت ناهشیار پس میزند یا به عبارتی آنها را سانسور میکند.
این میتواند توضیحی باشد برای دنبال کردن فیلمهایی که هیچگاه در واقعیتِ روزمره شبیه آن را زندگی نمیکنیم.
برادران لیلا، ساختهی سعید روستایی فیلمی از همین جنس است. فیلمی که با به تصویر کشیدن یک سیلی به جایگاه پدر، لحظهای را میسازد که ناگزیر ما را از خواب میپراند. بنابراین دیدن آن در بیداری و حتی در فیلم، آنچنان هم آسان نیست!
با گذاشتن این پیام از سوی فاطمه در اینستاگرامم، گفتوگویی چالشبرانگیز میان مخاطبان شکل گرفت و نزدیک به شصت کامنت برای این نظر گذاشته شد:
از زاویهای دیگر، فرزانه این کامنت را گذاشته است:
مخاطبم با نام spring از تجربهی تماشای این لحظه میگوید:
مجتبا دلیر میگوید؛ پاسخ به تناقضِ لذتبخش بودن و آزاردهنده بودنِ همزمان فیلم خوب، در توان آن برای برقراری ارتباط با «میل ناخودآگاه » نهفته است.
اسما برایم نوشت:
پس چه ابزاری مناسبتر از «نمادها» برای ارتباط با ناخودآگاه؟ اصلا نمادها زبان رویا هستند و در فیلم «برادران لیلا» این مساله به اوج خود میرسد.
جایگاه پدری که ژاک لکان از آن با عنوان « نام پدر » The name of the father یاد میکند بخش مهمی از تئوری روانکاوی لکانی را شامل میشود. « نام پدر» عامل اختگی Agent of Castration برای فرزند است. همان «قانون» است که کودک را از آنچه میخواهد بازمیدارد. بنابراین در فیلم نمادین «برادران لیلا» سیلی دختر به « نام پدر » دقیقا جاییست که بیننده را آشفته میکند و بسیاری در نقد آن نوشتند که این «زیاده روی» بود. ولی ما میدانیم که این دقیقا جاییست که ما از خواب میپریم. جایی که فرایند «کار-رویا» پایش را از گلیمش درازتر کرده و دیگر اجازهی نمایش نخواهد داشت.
نارگل در کامنتی که تاکنون سیصد و بیست و شش نفر آن را پسندیدهاند :
گویی بیننده بخشهایی از خود را که هیچگاه نمیدیده است در آینهی فیلم میبیند. این تجربه یک احساسِ دوگانه از خواستن و نخواستن است. سیلیای که صورت هرکس را به نوعی سرخ میکند. یکی را از درد و دیگری را از شرم.
ظاهرا قاعدهای نانوشته همیشه حاکم است؛ هرآنچه ممنوع میشود، خواستنیتر است.
اگر در خواب در صحنهای حساس پریدیم و ندیدیم آنچه را میخواستیم؛ اکنون میتوانیم در کارخانهی تولید رویا در سینما همه با هم یک رویای جمعی را تماشا کنیم. تماشا کردن را تاب آوریم و با یک سیلی بیدار شویم. حالا برای کشف چیزی که خودمان سانسورش کردیم، تلاش کنیم!