ویرگول
ورودثبت نام
Yasesefeed
Yasesefeed
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

امام رضا

تنهایی که به اوج میرسه
اشک ها که روان میشه
قلب که میشکنه
هیچ کس نیست ، هیچ کس.....
نگاه میکنم لب اینه عکس حرم امام رضا
نه عکس نیس وجود مطلق است
ازحرم حضرت معصومه برمیگشتیم.

حدودا ۲۵سال قبل بود ،تازه ازمشهد به قم امده بودم
خنده دار است اما تازه عروس بودم مثل همین حالا تنها و دل شکسته
انگار از روزی که تصمیم گرفتم از مشهد بیرون بیام شروع شد و هنوز ادامه دارد ...
از حرم حصرت معصومه بیرون امدیم ، قدم زنان دوتایی با هم اگر دیگران در زندگیمان کِرم نمیریختن خوب و خوش بودیم .
فکر میکنم رسیدیم جلو پاساژ قدس
مردی که چند تابلووی ساده و پر از روح برای فروش جلویش گذاشته بود
نگاه کردم در یک قاب کوچک مستطیلی قبر مطهر ، گنبد و بارگاه و زیارت خاصه امام رضا چشم‌نوازی میکرد
عزیزم اینو برام‌میخری
از ان شب همیشه من بودم و این همراه قشنگ در زندگیم .

۲۵سال گذشته ، یک هفته ای ست که به کرمان اسباب کشی کرده ایم .
اشک هایم‌میریزد سر بلند میکنم
تازه دیروز چینش اتاق خوابم تمام شده
جایش لب اینه است نگاهم در قاب گره میخورد مثل دستان محتاج و بیچاره در لابلای پنجره فولاد
همان قدر مستاصل

اقا خوشحالم که تو رو دارم ❤

امام رضا
درد فراق به کدامین مطب برم /رفع غم حبیب که کار طبیب نیست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید