چند روزی از انتشار Death Stranding میگذرد، اثری که هایپ را چنان در تنبان مخاطب فرو برد که خبرِ پیش از آمدنش و حالا هم آمدهاش کم از یک جنگ تمام عیار در شبکههای اجتماعی تلفات نداده و هنوز هم ندارد. ابتدا نمرات درج شده در سایتهای فلان و بهمان و حالاها هم امتیاز کاربران؛ و این وسط دعوای سیل مخالفان و بادِ موافقان عجب دیدنی شده است!
بازگویی این دعواها نه مایه خرسندی است و نه غرضی برای ارضای احساسات شخصی؛ که به کجفهمی نسبت به چیزی برمیگردد که این روزها با یک عدد و چند رنگ و لعاب، مایهی فخر شده است یا مایهی سرافکندگی؛ متای سخنگو – گویا؟ - متاعی شده برای سنجش «ارزش» اثر و اگر مجلهای در آن سوی دنیا نمرهای کامل برای Death Stranding درج کند، واعجبا که بازی چنین شاهکار است و اگر وبسایتی نمرهای پایین دهد، وامصیبتا که Death Stranding زباله هم زیادش است. عدهای هم راه اعتدال را پیش گرفتهاند که «نگویید این یا آن، حق همیشه با مخاطب است» اما اینها هم تهِ دلشان، کم هوس چشیدن مزه نمرات را ندارند.
مرض از جایی است که ما از متاکرتیک و امثالهم که شدهاند – به اصطلاح - «مبنع» ارزشگذاری، هیچ نمیدانیم و دقیقا با همین هیچ است که پرطمطراق و پرتبختر، بر سر و روی هم میکوبیم. آنچه به عنوان منبع ارزش از آن مایه میگذاریم، ویترینی است برای بازار و بازاریون که خوب بلدند چه را چطور برای مصرفکنندهاش – و نه مخاطب – بزک کنند.
اول؛ لعنت بر آنکه گفت چنین جاهایی پر از «نقد» است؛ نقد جای دارد و ارزشی، موضعی دارد و خوانشی، متعین است و زوایهدار با اثر، امکان دیالوگ را از سایر متون به متن اثر بازمیسازد اما آنچه شما در متاکرتیک و امثالهم به آن مینگرید، نقد نیست که ریویو است؛ و بسیار است فرقهای دیگر بین نقد و ریویو، فقط اندکی سرچ لطفا.
دوم؛ ریویو اساسا برای عموم است، خطدهنده و تصمیمسازنده برای مصرفکننده، که چه را باید خرید یا نخرید، و اگر آری، چقدر میارزد و اگر نه، چرا نمیارزد؟ نگاهِ پشت آن بازاری است و برای بازار، از بازار است و به بازار، پس کلابودگی مرجع است و نه اثربودگی که بشود مجالی برای نقد، موضع یا اندکی تحلیل.
سوم؛ وقتی پای کالا درمیان است، بازار هزار و یک نوع شعبده به کار میگیرد تا آن را برای مصرفکننده گوگولیماسیون کند، چه از موضع تبلیغ و چه از موضع تحمیق؛ چنان که برایتان تصمیم بگیرند چه را دوست بدارید و چرا، بیآنکه بدانید و بخواهید بدانید. آنچه تصمیمگیرنده است، بازار است و منطق آن.
چهارم؛ به فرض که نمرات Death Stranding بالا رود یا پایین؛ ما را چه سود از موضع؟ از نگاه؟ از فکر و تغییر؟ ته ماجرا این است که کالای شما خوب در بازار کار میکند یا خیر، بازاریان را خوب چربانده است یا خیر، ناشران خوب به ریویونویسها پول دادهاند یا خیر و چنین نتایجی، حداکثر.
پنجم و آخر؛ بعید است که تهِ این ماجرا و چندی بعد که شیرهی Death Stranding حسابی کشیده شد، باز هم دعوایی سر نگیرد و باز مناقشهای نباشد بر سر نمره و متا و بهمان و این دور شده است خوراک دعواهای ما؛ و چقدر بد که ما وقتی با هم دعوایی هم داریم، استدلالهای بازاریمان کم ندارد از ادبیات به شرط چاقو چند؟