یاشار گروسیان
یاشار گروسیان
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

وقتی از اقتباس ویدئوگیمی حرف می‌زنیم، دقیقا از چه حرف می‌زنیم؟!

سریال لست آو آس
سریال لست آو آس

وضعیت کنونی رابطه ویدئوگیم و سینما به نقطه‌ای رسیده که هرگاه خبر یا صحبتی از اقتباس ویدئوگیمی می‌شود (حتی در حد شایعه) تن و بدن مخاطب اگر قبلا کهیر نزده باشد، دست به دعا و استخاره می‌برد تا خدایی ناکرده اندک خاطرات ویدئوگیمی‌اش به گورستان اقتباس‌های کج و معوج ختم نشود. مقصر چنین وضعیتی نه صرفا تجربه ناموفق عناوینی است که تا به حال ساخته شده‌اند (به استثنای آرکین) بلکه به افق تجاری-بازاری صنعت ویدئوگیم و صنعت سینما برمی‌گردد که توامان افتاده‌اند به شیردوشی از فرانچایزهای محبوب با عناوینی نظیر ریبوت‌ها، ریمیک‌ها و ریمسترها، دنباله‌سازی‌های بی‌دلیل؛ و حالا نیز نوبت عنوانِ «اقتباس از بازی» است تا بساط پول‌سازی را از افتضاحی که هست، افتضاح‌تر هم بکند؛ نمونه اخیرش هم آنچارتدی است که نه تنها نمی‌تواند یک اقتباس نیمه‌موفق باشد، بلکه حتی نمی‌تواند نقش یک تریلرِ چندساعته برای بازاریابی بازی آنچارتد را هم به درستی ایفا کند.

توفیق سریال «لست آو آس» اما ظاهرا ورق را به نفع مخاطب برگردانده است و نظراتِ حضراتِ عشق ویدئوگیم و سینما تا همین لحظه بر این باور است که اقتباسی اگر صورت می‌گیرد، باید مثل این نسخه از سریال لست آو آس باشد. اما به باور من توفیق سریال لست آو آس اصلا هیچ ارتباطی با مقوله اقتباس ندارد، بلکه اساسا ناشی از رابطه مدیومی بین سینما و ویدئوگیم است. یادآوری این فکت مهم است که آنچه پیشتر باعث توفیق بازی لست آو آس شد، بیش از گیم‌پلی و سطح فنی بازی، به نمایش درآوردن قصه در قالب مدیوم تصویری (کات‌سین‌های سینمایی) بود که تنه به مدیوم سینما می‌زد. در حقیقت بازی لست آو آس روایت قصه‌اش را بر مبنا و اصول سینمایی دراماتیزه کرده بود تا گیم‌پلی یا به زبان دیگری، لست آو آس بیش از آنکه بازی خوبی باشد، فیلم خوبی برای تماشا کردن است.

سریال و بازی لست آو آس
سریال و بازی لست آو آس

بنابراین چنین اثری وقتی پا در اقتباسی تلویزیونی در قالب سریال می‌گذارد، بدیهی است که به توفیق دست پیدا کند. چرا که متریال سریال برای دراماتیزه کردن قصه به زبان سینما (تصویر) پیشتر در خودِ بازی موجود است. موکد این مسئله نیز سکانس‌ها و دیالوگ‌های کلیدی هستند که مو به مو از بازی درون سریال گنجانده شده‌اند. حتی برخی پلان‌ها (نظیر نماهای باز اپیزود دوم) نیز عینا از بازی در سریال بازسازی شده‌اند. گیمری که بازی را پیشتر انجام داده باشد، در بهترین حالت از بازسازی کات‌سین‌ها به شکل سینمایی‌اش سر ذوقِ نوستالژی می‌آید و در بدترین حالت، به آنچه قبلا بارها دیده است، حسی خنثی دارد. مخاطب سینمایی که بازی را انجام نداده باشد نیز، در حال تجربه‌ی سینمایی چیزی است که گیمر پیشتر در قالب کات‌سین‌ها تجربه کرده است. اما مسئله اصلی در اینجا وجه اشتراک این دو جنس مخاطب است. هر دوی اینها در حال تجربه چیزی هستند که نیل دراکمن قبلا آن را در بازی به شکل سینمایی درآورده است و حتی در بعضی موارد، بهتر از خود سریال!

از قضا سناریوها و سکانس‌هایی که در بازی نبوده و به سریال اضافه یا از آن حذف شده‌اند، تازه می‌تواند محل مناقشه از منظر اقتباس باشد؛ عطف به اپیزود سوم که از نظر کارگردانی و روایت شکل‌گیری رابطه بیل و فرانک، بیشتر نقش یک فیلرِ شتاب‌زده (و از نظر اجرا و کارگردانی بسیار احمقانه!) را ایفا می‌کند تا شاخ و برگی که بتواند به دنیای بازی اضافه شود یا حضور کتلین به عنوان کسی که قرار است از گیم‌پلی به شخصیت‌پردازی راه پیدا کند، حال اینکه در حد یک تیپ نقش اضافه باقی می‌ماند! آنقدر که حتی برادر محذوفش به مراتب قابل درک‌تر است!

سریال لست آو آس
سریال لست آو آس

در حقیقت جایی که سریال از متریال آماده و حاضرِ سینماییِ بازی استفاده کرده، چیزی برای عرضه ندارد چون اصلا چیزی از بازی به سریال ترجمه نشده چرا که نیازی نبوده، بلکه صرفا از بازی آورده و تنها یک دور دیگر بازسازیِ سینمایی شده؛ و جایی که متریالی در کار نبوده، سریال چنان نحیف و شلخته عمل کرده که شکاف‌های قصه را - حتی نسبت به خودِ بازی - عیان‌تر کرده است؛ عطف به فصل زمستان که در فقدانِ ریتمِ اپیزود هشتم، چنان شتاب‌زده پیش رفت که نه مخاطبِ سینمایی حسی به آن دارد و نه حتی گیمری که از قصه‌ی آن اپیزود جلوتر است. حتی این مسئله که سکانس‌های اکشن سریال (یا در واقع شبه‌اکشن!) خام‌دستانه کارگردانی شده‌اند، حکایت از این دارد که گیم‌پلی بازی (به عنوان منبع اصلی متریال اکشن) اصلا به اقتباس درنیامده! حتی استفاده از دوربین روی دست در اغلب سکانس‌های سریال (گاها با لرزش‌های بی‌جا و بی‌معنی) هم دلیلی بر این نکته است که وقتی منبع اثر (بازی) همه چیز را پیشتر سینمایی و تصویری، حاضر و آماده دارد، سازندگان سریال در کمال شکم‌سیری حتی زحمت طراحی میزانسن و کارگردانی جدیدی را هم به خود نداده‌اند و هرآنچه خودِ بازی پیشتر کارگردانی کرده بود را تنها با دوربینی شلخته و روی دست، فقط فیلم‌برداری کرده‌اند! انصافا خسته نباشند!

بنابراین هرآنچه که ما از قصه‌ی لست آو آس سراغ داریم، پیشتر در بازی با قواعد سینمایی نوشته، پرداخته، ساخته و کارگردانی شده و هر آنچه که امروز به عنوان موفقیت سریال شناخته می‌شود، نه اقتباسِ سریال از متریال بازی، بلکه جابه‌جاییِ همان متریال از بازی به سریال است؛ به زبانی ساده‌تر، سریال یک بازسازیِ تلویزیونی از سینمایِ خودِ بازی است که تازه در پذیرفتن ریسک و تغییرات، یا خراب می‌کند و یا حداکثر به کیفیت بازی نزدیک می‌شود.

باید پرسید! وقتی همه چیز از پیش در بازی حی و حاضر است، وقتی همه چیز پیشتر به شکل سینمایی‌اش در بازی ساخته و پرداخته شده، پس چه چیزی مورد اقتباس قرار گرفته است؟ دقیقا چه متریالی از مدیوم بازی به مدیوم سینما ترجمه شده است؟ آیا آنچه در سریال می‌بینیم، صرفا یک ریمیکِ تلویزیونی از بازی نیست؟ اصلا این مسئله که قصه‌ای با متریال سینمایی، در مدیوم سینمایی/تلویزیونی جواب می‌‎گیرد، خود دلیلی بر این نیست که لست آو آس بیشتر به مدیوم تصویر و سینما تعلق دارد تا ویدئوگیم؟ آنچه یک بار به زبان سینما ساخته شده، چطور می‌تواند مورد اقتباسی سینمایی قرار گیرد؟! پس وقتی از اقتباس ویدئوگیمی حرف می‌زنیم، دقیقا از چه حرف می‌زنیم؟!

اقتباسسریال
همه چیز در اینجا: yashargaroosian.blogsky.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید