اگه 40 میلیون پول داری، نگو باهش چی بخرم که سرمایه گذاری باشه. این 40 تومن رو روی خودت سرمایه گذاری کن تا 400 میلیون پول داشته باشی که بخوای باهش یه چیزی بخری!
این یه بخشی از پادکست کار نکن اپیزود 103 بود که مهمونش مرتضی شجاعی بود. دوستی که افتخار آشنایی باهش رو تو فینووا داشتم. (از مزیت های تجربه فضای کار اشتراکی!)
اگه اهل شنیدن پادکست کار نکن باشی میدونی که هر اپیزود داستان آدم های پر تلاشیه که از یه جایی به بعد فشار کاری براشون ملال آور نیست و جایی که باید باشن رو پیدا کردن. آدمهایی که با شغلشون زندگی میکنن!
داستان مرتضی هم همینه. برای چیزی که دوست داشت، تلاش کرده. بدون هیچ پول و پارتی، با ریسک پذیری و تلاشی که هر کسی انجام نمیده، به جایی رسیده که الان حسرت خیلیاس. تک لید یه شرکت خارجی تو حوزه بلاک چین (با همه محدودیت هایی که تو ایران داریم).
من دقیقا 10 سال از مرتضی بزرگترم. ولی گویا خیلی از خاطراتمون تقریبا مشترکه. از اینکه تو اطرافیانمون کسی نبود که ازش یاد بگیریم و اینترنت مثل یه معجزه برامون بود. از ساخت اپ با برنامه موبایل و راه اندازی یه فروشگاه و یادگیری سئو و هر چیزی که لازمه برای فروش، از خالی کردن بار و عار ندونستنش و قبول مسئولیت فنی چیزی که خیلی ازش سر در نمی آوردیم تو ابتدا و ... .
مرتضی یه نماده از این که هر چقدر هم رقبا از تو جلوتر باشن و مسابقه نابرابر باشه، ولی تو میتونی موفق باشی. نه فورا ولی قطعا!
اما داستان من و مرتضی تفاوت هایی هم داره.
مثلا توالی تصمیمات اشتباهی که من داشتم و اینکه منتظر بودم همیشه یه منجی بیاد، تلاش و استعداد من رو ببینه و با خودش به یه شرکت بزرگ ببره. به همین خاطر تو جاهایی موندم که نباید. ولی مرتضی هر زمانی که میدید جای دیگه فرصت رشد بهتری هست، از منظقه امنی که آرزو خیلی ها بود، بیرون میومد.
یا اینکه در کنار اینکه پیشرفت مجموعه رو در نظر میگرفت دنبال پیشرفت شخصی خودش هم بود بر خلاف من که از آچار فرانسه تبدیل به چاقوی سوییسی بیزینس ها میشدم ولی روی دیپ شدن رو موضوعاتی که علاقه داشتم یا کار کردن با آدم هایی که بتونم ازشون یاد بگیرم کمتر تمرکز کردم چون وقتش رو نداشتم یا اینجوری خودم رو توجیه میکردم!
شاید متنی که نوشتم بیشتر شبیه غر زدن های یه آدم لوزر باشه. تا حدودی هم بیراه نیست. درسته که منم تو این مسیر دستاوردهایی داشتم که بتونم بهشون افتخار کنم ولی هنوز مونده به جایی برسم که باید.
الان یه هدف جدید داریم. موفقیت بیشتر و قرار گرفتن تو جایگاهی که به عنوان مهمان به پادکست کار نکن، دعوت بشم.
به قول بارنی:
Challenge accepted!