زهرا عظیمی
زهرا عظیمی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

تجربه کاری

حدود 8 سال پیش بود و تنها چند ماه از شروع زندگی مستقلمان گذشته بود که تصمیم گرفتم برای رهایی از کارهای روزمره به آموزشگاه خیاطی بروم.

صبح ها از ساعت 9 تا حوالی ظهر آموزشگاه بودم و در منزل هم بیشتر زمانم صرف الگو کشی و برش و دوخت و مطالعه کتاب خیاطی میشد.از اینکه از یک پارچه بی روح و بدون شکل و شمایل میتوانستم یک دست لباس خلق کنم لذت می بردم.زمانی که از دوخت و برش راضی بودم و کار به نسبت خوبی ازآب در می آمد انگار آن لباس با من حرف می زد، لبخندش را حس میکردم همچنین زمان هایی هم بود که اصلا از کارم راضی نبودم و وقتی لباس را مقابل آیینه پرو می کردم زمزمه های همراه با شکوه و شکایت به گوش می رسید و آزرده و کلافه و نا امید میشدم اما به هرحال بعد از پشت سرگذاشتن کلاس ها و امتحانات توانستم مدرک خیاطی را با نمره ای خوب دریافت کنم و تا مدتها در خانه خیاطی میکردم اما ایرادات کارم بیشتر میشد و از کارم لذت نمیبردم.

مدتی گذشت و شرایط کار همسرم ایجاب کرد به تهران نقل مکان کنیم ، مدتی خیاطی را کنار گذاشتم و بیشتر وقتم را با فیلم و کتاب و ... می گذراندم تا اینکه به پیشنهاد همسرم تصمیم گرفتم یک دوره کار آموزی خیاطی کنار عمو منصور (عمو همسر) بگذرانم تا بتوانم ایراداتم را رفع کنم و لباس های دلخواهم را بدوزم و تجربه کسب کنم.

شروع این کار برایم سخت بود اما به خاطر پیشرفت و بهبود کارم بلاخره دوره شاگردی را آغاز کردم و با همه سختی ها و خوبی هایی که داشت حدود یکسا ل و نیم از زمانم را صرف تجربه آموزی در این زمینه کردم.

در تمام این مدت از نظر شرایط مالی تحت فشار بودم اما چون نیاز اساسی به آموزش داشتم صبوری کردم و زمانی که مهارت لازم را کسب کردم با مشورت عمو منصور تصمیم گرفتم در مکانی به کار خیاطی مشغول شوم تا شرایط کمی هموارتر شود.با وجود اینکه خداحافظی برایم سخت بود و وابستگی پیدا کرده بودم بلاخره اولین استارت کاری را زدم و در کارگاه خیاطی (کت و شلوار دوزی) مشغول به کار شدم . این اولین شغل من بود که به ازای 8 ساعت کار حقوق دریافت میکردم اولین حقوقم معادل 600.000 تومان بود و خیلی از این بابت خوشحال بودم .

با وجود اینکه محیط کاری آنجا را نمی پسندیدم اما دوست داشتم مدتی در آنجا کار کنم تا با محیط های کاری آشنا شوم.اما ما را از کمترین حق و حقوقمان منع میکردند و حتی دریافت یک روز مرخصی در ماه هم با کلی اصرار و خواهش داده میشد و افزون بر اینها حقوق ماهیانه نیز با تاخیر و گاهی اصلا واریز نمیشد و با کلی وعده و وعید کارگران را مشغول به کار نگه می داشتند. دیگر تحمل آن محیط برایم دشوار شده بود و با رئیس کارگاه صحبت کردم و خواستار تسویه حساب شدم و استعفا دادم و پس از حدود 4 الی 5 ماه به اولین تجربه کاری ام پایان دادم و لحظه ی وداع حس آزادی داشتم و بسیار خوشحال بودم و با خودم گفتم وقتی رفتن باعث خوشحالیت شود یعنی به آن مکان تعلق نداشتی.

مهارت آموزیتجربه کاریترک شغلگام اول
من آن چه برایم اتفاق افتاده نیستم بلکه همان چیزی هستم که برای تبدیل شدن به آن انتخاب می کنم..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید