این کتاب، به چگونگی دور شدن زنان از فطرت و طبیعت غریزی خود در جریان اتفاقات جوامع صنعتی و متمدن می پردازد و به زنان توصیه میکند که به بازسازی چهار انرژی روانی (آرکتایپ) رجوع کنند و پذیرای آنها باشند.
او این چهار انرژی روانی را این گونه معرفی می کند:
در جریان تحولات صنعتی و تقاضای زیاد به نیروی کار، زنان نیز به این میدان فراخوانده شدند و در گوشه گوشه ی جغرافیای جهان به اشتغال پرداختند.
ظهور جنبش فمنیستی و دادن وعده های اغوا کننده و هیجان انگیز برای زنان، سبب شد بسیاری از آنها شوهر و فرزندانشان را ترک کنند و یا فکر ازدواج و تشکیل خانواده را از سر به در کنند.
کتاب *زن بودن* علاوه بر اینکه جنبه های منفی فمنیسم و شعارهای افراطی آن را بیان میکند در بردارنده مطالبی است که مخاطب آن، فقط زنان نیستند. آگاهی از مباحث این کتاب، ضرورتی است تا همه دریابند که زنان چطور می توانند در کنار حضور فعالانه در اجتماعات، فطرت《زنانه 》خود را نیز دریابند و یا آن را حفظ کنند.
زن بودن چیزی فراتر از مونث بودن است.
زنانگی پیچیدگی خاصی دارد و بسیار رمزآلود است.حتی بسیاری از دانشمندان که در این رابطه تحقیق و تفحص کرده اند در مقابل رفتار پر از رمز و راز زنان حرفی برای گفتن ندارند.
یونگ معتقد بود که درون هر زنی، مردی وجود دارد و درون هر مردی، زنی. برای اینکه بتوانند سرشت واقعی خود را حفظ کنند،لازم است که جنبه های مردانگی و زنانگی درونشان را باهم ادغام کنند.
تفکرِ صاحب همه چیز شدن، منجر به بالا رفتن توقعات زنان از خود و همسرانشان شده و دگرگونی عجیبی در آنها ایجاد کرده و آنان را به زن نوگرا بدل کرده است.
در پشت ظاهر فریبنده ی خود کفایی بسیاری از زنان امروزی، موجودی عصبی و غمگین نهفته است که احساس می کند برای زندگی واقعی وقت ندارد.
زن امروزی، در جستجوی طبیعت حقیقی و قدرت پیوستگی اش درمانده است. زن معاصر پیش بینی نمی کرد که داشتن تحصیلات عالی، او را در برقراری ارتباط با مردان دچار مشکل کند.آمارهای تحقیقاتی گویای آن است که بین میزان تحصیلات زنان با میزان آمادگی شان برای ازدواج، ارتباط مستقیمی برقرار است. و نتیجه گرفته می شود که زنان با تحصیلات بالاتر تمایل کمتری برای ازدواج دارند.
زنان نوگرا، بخش زیادی از انرژی جسمانی و روانی شان را در جهان کار صرف می کنند، آنها در حسرت چیزی می سوزند که نمی دانند دقیقا چیست.
زن موجودی چند وجهی است درست مانند الماس. چرخش هر وجهش در نور، بخشی از شخصیتش را نمایان می کند.زنان بیش از هر چیز نیازمند در آغوش کشیدن زنانگی خویش هستند. آنها باید هر یک از وجه های درونی شان را بشناسند و با آگاهی نسبت به آنها، با خود واقعی شان دوست و هم ندا شوند.زن ایده آل امروزی مانند زن گذشته نیست بلکه بسیار قدرتمند تر از آن است. به همین دلیل نیاز دارد با پرورش قدرت زنانه اش تعادل را برقرار کند. زن امروزی بیشتر قدر موفقیتی را، که بر اثر تحقق زنانگی اش بدان دست یافته است، می داند.
امروزه زن بودن و پاداش غایی حاصل از آن، یعنی عشق و محبت، مبارزه ای جدید و متهورانه.
آنچه عنوان شد خلاصه ای از کتاب زیبای زن بودن است کتابی که به زیبایی هر چه تمام تر زن را از جهات مختلف توصیف می کند و ارزش والای آن را در خانه و خانواده و اجتماع، برای همگان به اثبات می رساند.
