شما از کدام دسته ی آدم ها هستید؟ آدم هایی که مقالات علمی را دنبال میکنند و واژه های علمی را با دقت میخوانند و یک واو را جا نمیگذارند، یا از دسته آدم هایی چون من که از کلمات تخصصی یک مقاله علمی فراری هستم و نهایت کلمات تخصصی که سعی کردم به ذهنم بسپارم مربوط به شیمی و زیست اول دبیرستان بود. هر چند الان حتی یک کلمه هم از آن مطالب سنگین و زٌمخت را به خاطر ندارم. این نوشته هم به صورت تخصصی در مورد محیط زیست ما محسوب نمیشود. بیشتر به حساب دغدغه های یک دختر جوان بگذارید که گاهی از حجم آلودگی های سرسام آور محیط اطرافش به فغان می آید، البته دست خودش هم در این گناه کبیره شریک است و هر روز با خودش فکر میکند چطور میتواند، ذره ای هم که شده به بهبود محیط زیست و زیبایی زمین کمک کند.
برای اکثریت ما مفهوم نظافت و پاکیزگی محیط از خانه و آب و جارو کردن حیاط توسط مادر شروع شده و در مدرسه توسط مربی بهداشت یا ناظم و معلم تاکید بیشتری روی این موضوع صورت گرفته، در کتاب های درسی گاهی به این موضوع و خطراتی که محیط زیست را تهدید میکند پرداخته شده یا حتی در تقویم که روز هوای پاک، روز طبیعت و امثال این نام گذاری ها برای توجه بیشتر به محیط و فضایی که در آن زندگی میکنیم، صورت گرفته است.
اما بخش قابل توجهی از مردم شاید به نظافت و پاکیزگی درون منزل نسبت به بیرون اهمیت بیشتری بدهند، چیزی که از کودکی تا به امروز شاهد آن بوده و هستم. در خانه همه چیز تر و تمیز سر جای خود قرار گرفته و هر چند ساعت یکبار هم مادر فرش را با جارو تمیز میکند، مراد از جارو اینجا جاروهای دستی است که یک ابزار سنتی به حساب می آید و گاهی هم تصمیم به استفاده از جارو برقی میگیریم. اما در راه رفت و برگشت از مدرسه و با دوستان، حین خرید خوراکی و نوش جان کردن آن، آشغال های آن ها را کف خیابان و در پیاده رو می ریختیم و راهمان را گرفته و د برو که رفتیم. اما این عمل نادرست ریختن زباله در خیابان مربوط به سالهای حضورم در ایران بود، چون در کشور امارات قوانین سفت و سختی برای حفظ زیبایی شهر و محیط زیست تصویب شده بود، ریختن زباله در خیابان ها، پیاده روها ممنوع بود و هر چند متری که راه میروی یک سطل زباله در پیاده رو برای ریختن آشغالهای رهگذران قرار داده شده، بماند که بزرگتر ها دائما چه در منزل و چه بیرون از منزل ما را از ریختن آشغال منع میکردن، در خانه که جراتش را نداشتی و مال این حرفا نبودی، اما در بیرون از خانه و گروه دوستان اکثر بچه ها در قید و بند رعایت محیط زیست یا جمع کردن زباله هایشان نبودن.
اینجا و در شهری که من زندگی میکنم، اوایل که به ایران آمده بودم، ماشین حمل زباله شهرداری صبح ها برای جمع آوری زباله ها می آمد، یعنی در خانه را میزدن و زباله ها را تحویل میگرفتند، یا گاهی اگر صبح زود قرار بود تشریف بیاورند، باید زباله ها را جلوی در خانه میگذاشتی و همین باعث میشد گربه های گرسنه و مزاحم به هیچ پلاستیک زباله ای رحم نکنند و بعدا شما با منظره ناخوشایند پلاستیک پاره پوره و آشغال هایی که جلوی در خانه ریخته مواجه شوی و دوباره مجبور به جمع کردن زباله ها شوی. اما بعد ها سر هر کوچه سطل های بزرگ زباله را قرار دادند که مردم هر چه آشغال دارند جمع کنند و درون سطل ها بریزند تا بعد که ماشین حمل زباله سطل را خالی کند. ولی چیزی که باید باشد با چیزی که من میبینم تفاوت فاحشی دارد. یعنی سطل های بزرگ زباله، مملو از زباله های خشک و تر و بوی نامطبوع و آزار دهنده، سر هر کوچه قرار گرفته و گاهی به خاطر ازدیادی آشغال ها، نصفشان روی زمین ریخته و هیچکس حتی خودم رغبت نمیکند به سمت سطل زباله رود یا محض تمیزی کمی از زباله ها را جمع کند. همه منتظر ماشین حمل زباله میمانند،با وجود جمع آوری زباله ها گاهی خوراکی و آشغال هایی که به مرور زمان جمع نشده به زمین چسپیده اند و کندن و جمع کردنشان را کسی بر عهده نمیگیرد. نکته ی دیگر اینکه زباله ها را برده و درجایی میسوزانند، که همین سوختن زباله ها باعث آلودگی هوا، محیط زیست و دچار شدن به بیماری های مختلف میشود. اینجا حتی چیزی به نام تفکیک زباله وجود ندارد، یعنی اینکه ما در خانه زباله های تر و خشک را جدا میکنیم و در کیسه های جداگانه قرار میدهیم، یکی کیسه زباله و دیگری پلاستیک های معمولی آن هم برای جلوگیری از بوی بد زباله های تر مجبوریم جدایشان کنیم، در آخر هر دو این کیسه ها درون یک سطل زباله قرار میگیرند، فقط قوطی های کنسرو یا بطری ها و این قبیل وسایل را در کمد گوشه حیاط نگه میداریم برای کسانیکه خریدار هستند و طبق چیزی که شنیدم شاید این وسیله ها بازیافت شوند.
هر بار رفتن به مغازه و خرید اجناس در اینجا همراه هست با پلاستیک هایی در سایز های مختلف، یعنی در خانه ی ما، درون کابینت آشپزخانه پلاستیک بزرگی داریم که پلاستیک های دیگر را در آن جا میدهیم. و از همین پلاستیک ها در جمع آوری آشغال ها استفاده میکنیم. حالا یکی از معضلات بزرگ و خطراتی که محیط زیست را تهدید جدی میکند همین مصرف بی رویه ی پلاستیک هاست. گاهی که تصمیم داری در شهر به چرخی و یا به بازار بروی کافیست اطرافت را از شیشه ماشین نگاه کنی، درختان و نخل هایی که سوخته یا بریده شده چون قرار است زمینی که در آن قرار دارند تغییر کاربری بشود ، پلاستیک هایی که در هوا به جای بادبادک تاب میخورند و یا به درختی وصل هستند، سگ های ولگردی که در این گرما روی زمین خیس از آب کولر یا آبی که از حیاط های شسته شده به بیرون درز کرده دراز کشیده و حوصله هیچکس را ندارند.
حتی رفتن به نانوایی هم یعنی گرفتن پلاستیکی با سایز بزرگتر برای جا کردن نان ها درون آن و بسته بندی نان ها و فروش در مغازه های شهر که گذاشتن نان داغ درون پلاستیک هم خطرات زیادی را به دنبال دارد.
حالا هر روز اخبار، مستند، محققان، دوستداران محیط زیست از تغییرات اقلیمی و فجایعی که با وجود این تغییرات قرار است، رخ بدهد، حرف میزنند. یکی از مسائل مهمی که هم اکنون دغدغه و یا به نوعی بحرانی برای کشورهای جهان از جمله کشور ما شده همین تغییرات اقلیمی است. من حتی نمیدانم در کشور ما برای مقابله با این تغییرات ریز به ریز و گسترده چه تمهیداتی صورت گرفته و شهروندان باید برای بدتر نشدن اوضاع چه کارهایی را انجام دهند.
هر روز اخبار از گرمای بی سابقه در جای جای کره زمین میگوید، یا ذوب شدن یخچال های قطبی، منقرض شدن گونه های حیات وحش، شیوع انواع بیماری های جسمی و حتی روحی همه ی این ها به تغییرات اقلیمی، نابودی محیط زیست و ظلم به طبیعت مربوط میشود.
قطع درختان، قاچاق چوب، قاچاق حیوانات، وجود کارخانه های صنعتی در اطراف شهرها،وضع بد اقتصادی و مهاجرت مردم به شهرها و افزایش جمعیت شهرها یعنی آلودگی بیشتر، کمبود وسایل حمل و نقل عمومی که در شهر ما چیزی بنام وسایل حمل و نقل عمومی معنا نمیدهد و شما باید با تاکسی یا آژانس جابه جا شوید. زمین خواری و مجوز گرفتن برای ساخت مجتمع های تجاری یا خانه های ویلایی و..... حتی ضعف در فرهنگ سازی و استفاده درست از طبیعت و محیط زیست به شکل گیری وضع موجود دامن زده است.
امسال با گرمای عجیب و طاقت فرسایی رو به رو هستیم، خصوصا اینجا که جنوب است و جنوب یعنی گرما و شرجی و دریا... هر چقدرم جنوب به گرما معروف باشد، باز هم این گرما یک حد مجازی دارد که گذشتن از حد مجاز باعث خانه نشینی عده ای از مردم، گاهی گرما زدگی و حتی در کاهش قدرت کولر ها اثر گذار بوده و کولر هم آنچنان که باید نمیتواند محیط خانه را سرد کند و قطع شدن برق در ساعات مختلف روز، عیش خانواده های جنوبی را تکمیل میکند.
هر بار که مجبورم پس مانده های غذا را کنار دیوار بزرگ روبه روی خانه بریزم با خودم قرار میگذارم این بار آخر است که در پختن غذا اسراف میکنم و دفعه ی بعدی در کار نیست، اما باز هم حسابم جور در نمی آید و غذا گاهی اضافه می آید و میروم پای دیوار میریزم و تنها دلخوشی ام این است که گربه ها و سگ های ولگرد نمیگذارند غذا حرام شود و لقمه ای هم سهم آنان میشود.
هر سال ایام محرم با خانواده به روستای آبا واجدادیمان می آییم، روستای ما در منطقه ی کوهستانی است و طبیعتا باید رطوبت معنا نداشته باشد، یعنی سالیان دور و درازی خبری از گرمای طاقت فرسا و رطوبت هوا نبوده، طبق گفته های پدرم تابستان سال های کودکی، نوجوانی و حتی جوانی شان، تابستانی با گرمای ملایم و شب های خنک با نور ماه بوده، سوز زمستان از اواسط شهریور بر تنشان خیمه زده و تا اردیبهشت ادامه داشته، اما حالا سوغات مدرنیته چیز دیگری است و خبری از طبیعت بکر و آب و هوای سالم نیست، باز نسبت به محیط شهری ،آب و هوای روستا جای شکر دارد.
حالا تنها کاری که از دستم برای کمک به طبیعت و حفظ محیط زیست برمی آید، نریختن آشغال در سطح شهر یا صرفه جویی در مصرف آب است، هر چه فکر میکنم راه دیگری به ذهنم نمیرسد و یا موقعیت و محیطی که در آن زندگی میکنم شرایطش به گونه ای است که باید با همین وضع موجود سر کنم.
من هر روز از دیدن زباله های درون شهر، کارتون خواب ها یا افرادی که دچار اعتیاد هستند و سر در سطل زباله به دنبال چیزی میگردن برای سیری شکم یا جمع کردن خرت و پرت ها و فروش آن، رنج میبرم.
به امید روزهای بهتر و جهانی زیباتر 🌳
پ ن : احیانا اگر راهکاری، پیشنهادی برای خلاصی از این وضع دارید، در خدمتم 🙃🌱