ویرگول
ورودثبت نام
Z@hrA,N👣
Z@hrA,N👣
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

طعم اغراق

بنام خدا

1_معنی ابیات زیر را بنویسید.

برای تو کوچه رقصیدن : « قلم رو به دست میگیرم تا بنویسم از رقص دختران و پسران در کارناوال عروسی درست وسط خیابان، از رقص و شادی برای ریاست جمهوری حسن روحانی تا 1400، از رقص شب چهار شنبه سوری در کوچه و خیابان...»

برای ترسیدن به وقت بوسیدن : « باید نوشت از بغل کردن و خوابیدن دختران وپسران در پارک ها، از بوسه های علنی بدون خجالت، از ابراز علاقه های زن وشوهر در صداو سیما، از بوسیدن معشوق در خیابان و به اشتراک گذاری لحظه های خصوصی در فضای مجازی و...»

برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون : « از حمله ی داعش به مجلس و فضای امنیتی کشور، از دو نیمه شب لیلة القدر و بیرون آمدن من ودختر دایی از مسجد، از همراهی چند پسر در آن ساعت از شب و اسکورت کردن ما با موتور برای حفاظت از جان ما، باید نوشت از سه رزمنده ای که برای پس گرفتن جسد بی جان دختر خرمشهر در جنگ تحمیلی، جانشان را فدا کردند.»

برای تغییر مغزها که پوسیدن : « بنویسم از پژوهشگاه رویان و پیشرفت علم پزشکی، یا از پرتاب ماهواره به فضا، یا رشد چمشگیر در حوزه ی فناوری نانو و.....»

برای شرمندگی، برای بی پولی، برای حسرت یک زندگی معمولی : « به یاد کارآفرین های برتری که از صفر شروع کردند. با دشواری ها، فقر، ناملایمات زندگی جنگیدند. آنهایی که امروز درد مردم را می‌فهمند و دستشان را برای باز کردن گره های زندگی دیگران دراز می‌کنند.»

برای کودک زباله گرد و آرزوهاش : « تصویر های زیادی میان چشمانم جاخوش می‌کند. کودک زباله گردی که نمیدانست آرزو چیست، اما از طرف یک هموطن دوچرخه ی زیبایی هدیه گرفت. پلیسی که به کمک کودک زباله گرد می‌شتابد و سعی دارد به او در جمع کردن کارتون ها کمک کند. یا مدارسی که برای کودکان کار دایر شده و سعی عده ای بر اینست که آنها از تحصیل جا نمانند.»

برای این اقتصاد دستوری : « گذر از جنس های تولید ایرانی و خرید جنس های خارجی، دروغ فروشنده و قالب کردن جنس ایرانی به عنوان جنس خارجی، بی اعتمادی به تولید ملی و بازار داغ جنس های خارجی»

برای این هوای آلوده، برای ولیعصر و درخت های فرسوده : « عبور و مرور با وسایل نقلیه ی شخصی، کام گرفتن لب ها از سیگار و دود قلیان، ساحل زیبای خزر که بعد از تفریح مسافران به یک زمین پر از زباله تبدیل شده و چهره ی زشتی به خود گرفته است ، روی دیوار های شهر پر از آگهی های تبلیغاتی است. ته مانده های سیگار روی زمین خبر از روز شلوغ و همهمه ی عابران می‌دهد »

برای پیروز و احتمال انقراضش : « یه یاد شهدای محیط بان افتادم. کسانی که برای حفظ محیط زیست، حفظ گونه های جانوری، برای جلوگیری از قاچاق حیوانات، جان خود را از دست دادند.»

برای سگ های بی گناه ممنوعه : « مادر بخاطر زخم پای دیابت در بیمارستان بستری شده. تختی که سمت راست مادر قرار دارد. پیرزنی روی آن خوابیده، پیرزن به دلیل حمله ی سگ همسایه، تنش زخم برداشته در حدی که مجبورند سرم را به پاهایش وصل کنند و روی دست هایش جای سالمی نمانده است.»

برای گریه های بی وقفه : « نگاه های اشک بار ملت در وداع با شهدای دفاع مقدس، اشک های مادران منتظر، قاب عکس هایی که آدم درونش شاید مفقود الاثر شده باشد. برای صبح تلخ جمعه و اشک هایی که با رفتن فرمانده تمامی نداشت. اشک های شوق بعد از رفتن رو سکوی قهرمانی»

برای تصویر تکرار این لحظه : « چهل وسه سال، تحریم، آشوب، داعش، در معرض تجزیه، جنگ، انقلاب، طبس، ترور، هواپیمای اوکراینی، پرواز 655،پلاسکو، سانچی، زلزله ی رودبار، بم، کرمانشاه، دقیقه 90 ایران و استرالیا، پایگاه عین الاسد، آزادی خرمشهر، قطع نامه 598، عملیات مرصاد، احمد متوسلیان، رحلت امام خمینی «ره»، رهبری آیت الله خامنه ای، سال 88،دی ماه 88،ابان 98، پایان داعش، شهادت سردار، کرونا، بازی قرن ایران و آمریکا، برای تکرار تصویر کدام لحظه؟ برای حذف کدام حادثه ی تلخ؟ برای تلخ وشیرینی که با جمهوری اسلامی تجربه کردیم. برای خلق کدام لحظه ی تازه؟»

برای چهره ای که میخنده : « خنده های من و دوستانم در خیابان، شادی بعد از صعود به جام جهانی، پخش سرود ملی بعد از طعم شیرین قهرمانی، قهرمانی والیبال در آسیا، پیشرفت چشمگیر والیبال ایران در دنیا، پایان کرونا، پایان داعش، خنده های شب یلدا، قصه و حافظ و دورهمی ها، جشن های مناسبتی، عید ها، نورافشانی»

برای دانش آموزا برای آینده : « بلوای کرونا، معلم ها ی زحمتکش و تدریس آنلاین، معلمی که برای آموزش و تدریس به روستاهای دور افتاده سفر می‌کند تا به بچه ها درس یاد دهد.»

برای این بهشت اجباری : « کنسرت هاو شلوغی بیش از حد سالن و رقص و ساز و آواز، لب ساحل و جمع های دوستانه و خانوادگی همراه با آهنگ و رقص و شادی، پارتی های شبانه وصدای کر کننده ی آهنگ و سرو مشروبات الکلی»

برای نخبه های زندانی : « یکی از شب های پاییز 1399 خبر ترور محسن فخری زاده به تیتر یک رسانه ها تبدیل می‌شود. محسن فخری زاده کیست؟ هیچکس او را نمی‌شناسد.»

برای کودکان افغانی : « به قدرت رسیدن طالبان، فرار مردم و پناهنده شدن به ایران، کودک افغانی که به آغوش فرمانده مرزبانی پناه برده است.»

برای این همه برای غیر تکراری : « برای این همه تضاد و تناقض برای این همه برای همیشه تکراری»

برای این همه شعار های تو خالی « من رویایی دارم، رویای آزادی، رویایی که بمب و موشک نمیسازه، موشک روی خواب کودک نمیندازه[ روی سن در کشور عربستان سعودی، جایی که موشک هایش خواب و خنده را از کودکان یمن ربوده است.] برای خلیج تا ابد فارس اما شرایط حکم می‌کند که در کنسرت دبی نامی از خلیج فارس نبرد.»

برای آوار خونه های پوشالی : « مبارزه با زمین خواری و تخریب قصر های پادشاهی»

برای احساس آرامش : « ورزش های صبحگاهی خانوادگی، سفر های نوروز، کوه نوردی با دوستان، کمک های مردمی، همدلی و کمک برای کم کردن درد و رنج سیل زدگان، کمک به آوار برداری و نجات جان مردم زلزله زده»

برای خورشید پس از شب های طولانی : « صبح به خیر ایران، صبح های جمعه، قبولی بعد از کنکور، بیمارانی که در صف پیوند بالاخره به آرزویشان رسیدند و سلامتی را دوباره به دست آوردند.»

برای قرص های اعصاب و بی‌خوابی : « روابط بی سرانجام، عاشقانه های ناتمام، تن فروشی، خیانت، طلاق، یا شاید بخاطر نگرانی ها و اضطراب های همیشگی، فکر وخیال های بی مورد، شک های بی دلیل، تاثیرات منفی اخبار وفضای مجازی»

برای مرد، میهن، آبادی : « به یاد شهدای غواص، جانبازان شیمیایی، علی لندی، شهدای آتش نشان در حادثه ی پلاسکو، اردوهای جهادی، روز پدر، دست های پینه بسته، نون حلال، معلم بازنشسته، مردان نیک روزگار و خیرین مرفهی که دست یتیمان را گرفته اند.»

برای دختری که آرزو داشت، پسر بود. « ظهر یک روز زمستانی، تاخیر در جلسه ی امتحان و من که از استرس گریه ام گرفته، برادرم من را وسط کوچه مستاصل می‌بیند. می‌گوید موتور پسر همسایه را می‌آورم و به مدرسه می‌رویم. ترس من از موتور سواری، گریه من و خنده برادرم قاطی شده، وسط کوچه پاکوبان که عمرا سوار موتور شوم. پنج دقیقه مذاکره با سلام وصلوات روی موتور مینشینم و اولین تجربه موتور سواری کمی استرس، تذکرهای مداوم من و خنده های برادرم را به همراه دارد.»

برای زن، زندگی، آزادی : « روز زن، پرواز هواپیما وقتی خلبان یک بانوی ایرانیست. پرستار و خانم دکتر های عزیزی که در دوران کرونا برای بهبودی بیماران و شکست کرونا جنگیدند اما جان خود را از دست دادند. مادران شهدا، بانوان ورزشکار و مدال آور، زنان کارآفرین و موفق که عرصه را برای ورود بانوان دیگر مهیا کردند.»

برای آزادی، برای آزادی، برای آزادی « نامرئی، در مسافرت به سر می‌برد، کسی او را ندیده و طعمش را نچشیده، یک معماست»

برای اغراق های همیشگی، برای روی دیگر سکه، جمهوری اسلامی هم رنگ موفقیت را دیده، روزهای خوبی را در خاطراتمان ثبت کرده ، اگر نفرت اجازه ی تماشا دهد.

آزادیاغراقجمهوری اسلامیآیا چهل سال رنج و اندوه را جمهوری اسلامی به ملت ایران تحمیل کرد؟یک آدم معمولی که زشت و زیبا را باهم دیده
یه آدم معمولی،که خوندن ونوشتن رو دوست داره، والبته خندیدن:-)
محیطی با حس خوب. تجربیات دیگران را بخوانید، نظر دهید و به اشتراک بگذارید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید