ویرگول
ورودثبت نام
Z@hrA,N👣
Z@hrA,N👣
خواندن ۷ دقیقه·۸ ماه پیش

ما آدم زخم کاری نیستیم

روزها که می‌گذرد هر چه به دنبال اتفاقات زیبا یا دلخوش کٌنَک میگردیم، کمتر اثری از آنها می‌بینیم یا می شنویم.یا چشمان ما نسبت به این اتفاقات بسته شده و نمی توانیم درست ببینیم یا نادیده میگیریم یا اصلا معنای یک اتفاق خوب عوض شده، شاید چیزی از نگاه ما زیبا و اتفاقی مثبت و از نگاه دیگری الکی و مسخره باشد.

راستش را بخواهید از نظر من همه چیز مسخره تر از هر وقت دیگری است. نمی‌دانم من روحیه ی حساسی دارم و اذیت میشوم یا واقعا همه چیز به طرز خنده داری گریه آور است. نمی‌خواهم ناشکری کنم، نه، فقط میخواهم بار دیگر یادآوری کنم که ما آدم روزهای بد نیستیم. ما نه زخم کوچک و نه زخم کاری هیچ یک را تاب نمی آوریم.

کافیست به اتفاقات همین چند روز گذشته نگاهی بیندازیم تا بار دیگر با این واقعیت کنار بیاییم.

القصه، دیشب جدال حساس تیم فوتبال پرسپولیس ایران و الدحیل قطر با خیل عظیم تماشاگران در ورزشگاه آزادی بود. هواداران پرسپولیس به امید برد و صعود از مرحله ی گروهی سرتاسر ورزشگاه را پر کرده بودند. اهتزار پرچم های قرمز و پوستر بزرگی با تصویر یحیی گل محمدی فضای مفرح و جذابی را برای هواداران فوتبال و پرسپولیس ایجاد کرده بود. بازی با گل زودهنگام تیم پرسپولیس به الدحیل و دریافت گل تساوی ظرف چند دقیقه آغاز شد. اما با شروع نیمه دوم و پایان بازی، نتیجه ای رقم خورد که به عنوان هوادار استقلال برای من دور از ذهن بود،اما فوتبال است و اتفاقات غیر مترقبه و جذاب که گاهی تلخ و گاهی شیرین می نماید. ولی این ما هستیم که هنوز ظرفیت پذیرش این واقعیت را نداریم. اینکه همیشه قرار نیست در روی یک پاشنه بچرخد و ما برنده شویم، همین نپذیرفتن یا نادیده انگاشتن واقعیت، صحنه های زشت و نازیبایی را رقم می‌زند. پرتاب بطری به سمت بازیکنان تیم حریف و شعارهای غیر منصفانه علیه سرمربی پرسپولیس، آن هم با وجود افتخاراتی که در چندسال اخیر و حتی فصل گذشته یحیی گل محمدی با پرسپولیس به آنها دست پیدا کرده است. این ها همه نمایانگر شخصیت ضعیف، عجول، جو گیر و موج سوار ماست. اینکه ما به وقت روزهای شادی و وزیدن باد به سمت پرچم مان رفیق گرمابه و گلستانه و یار غار می‌شویم، به وقت سختی ها و شدائد یا حتی سقوط های نابه هنگام، پشت رفیق یا رئیس و همکار خود را خالی میکنیم. شاید ترس هواداران پرسپولیس ناشی از گذشته ای است که نمی‌خواهند تکرار شود. گذشته ای که هنوز سوژه ی هوداران استقلال است و با اتکا به همان برای رقیب دیرینه شان کری می‌خوانند، و در مقابل هواداران پرسپولیس از 94 به بعد را با قهرمانی ها و برد های دربی در چشم هواداران رقیب فرو می‌کنند. هواداران پرسپولیس و یا حتی استقلال چه قبول کنند و چه انکار، قرار نیست همیشه دور دور آنها باشد، هوداران پرسپولیس نباید همیشه توقع برد و قهرمانی را داشته باشند و با چند تساوی یا باخت شروع به درگیری و خشونت و پرخاشگری کنند. به شخصه سالهاست طرفدار استقلال هستم. روز های خوبش را جشن گرفته ام و باخت های تلخش را صبر پیشه گرفتم، خاصیت زندگی، دنیا و یا فوتبال همین است. پرسپولیس و استقلال که پر افتخار تر از میلان ایتالیا نبوده و نیستند، کجاست ستاره های بی چون و چرای آث میلان و قهرمانی های جام باشگاه های اروپا؟ کجاست تیکی تاکای بارسلونا و مثلث زهردار ژاوی، اینیستا و مسی و قهرمانی های متوالی، کجاست غوغای شیاطین سرخ در اولدترافورد، لیگ جزیره و قهرمانی بلامنازع با الکس فرگوسن بزرگ، کجاست برزیل رویایی که هنوز هفت گلی که از آلمان دریافت کرد، عجیب و شبیه به کابوس می‌ماند. آری، فوتبال وجه دیگری هم دارد. ما هر دو وجه فوتبال را دیده ایم اما هنوز هواداران استقلال و پرسپولیس برای افزایش ظرفیت درونی و پذیرش ناکامی و فاصله گرفتن از دوران طلایی خود را تربیت نکرده اند، هنوز یاد نگرفته اند باخت را بی چون و چرا بپذیرند و ناکامی خود را گردن داور، زمین، هوا، در، دیوار و...... نیندازند. در مقابل سرمربی ها و بازیکنان ما نیز دست کمی از هواداران ندارند، آنها نیز تا جای ممکن سعی می‌کنند از زیر بار مسئولیت شکست شانه خالی کنند، حالا همین ما و همین آدم های فوتبال در مقام عمل این چنین لَنگ می‌زنیم اما به روی خودمان نمی آوریم و راجب گزینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی این جامعه هم تز و نظریه های مختلف ارائه میکنیم و باقی کارگزاران و مسئولان را به سخره میگیریم و آنها را حتی بی جنبه می‌دانیم.

خوب این از این بعد ماجرا و بی ظرفیتی و انتقاد ناپذیر بودن ما، اما ماجرا به همینجا بسنده نمی‌شود و در عرصه های دیگر هم ما طبل تو خالی بیش نیستیم.

نمونه اش سریال «زخم کاری 2:بازگشت» از محمد حسین مهدویان که با موفقیتی که در سری اول کسب شد، ایشان تصمیم گرفتند فصل دوم را هم جلوی دوربین ببرند اما ماحصل کار چیز جالبی از آب درنیامد و صدای مردم و منتقدان به هوا برخاست. البته که من هیچکدام از دو سری این سریال را مشاهده نکردم و صرفا اخباری که در سایت ها مشاهده میکنم تا حدودی از چند و چون ماجرا باخبر می‌شوم.در وهله ی اول آقای مهدویان با روی باز باید بپذیرد که فصل دوم سریال حرفی برای گفتن نداشته و قصه ی خاصی در جریان نبوده و کار ضعیفی از آب درآمده، ایشان به جای اینکه ملاک موفقیت را ویوی بالا بداند باید به نظر منتقدان دلسوز و فهیم سینما و تلویزیون توجه نماید و از این فرصت برای بهبود اثر خود استفاده کند. در کنار ایشان، یکی از نویسندگان این سریال جناب آقای علی بحرینی عوض پذیرش نقطه نظرات و کاستی های فیلمنامه و ضعف غیر قابل چشم پوشی سریال، دست به حمله به منتقدان زده و برخورد مناسبی با منتقدان نداشته، حتی اگر هنرمند یا بازیگری قصد شوخی داشته یا نظر خود را در لفافه بیان کرده، ایشان به جای یک جواب منطقی، در استوری صفحه ی شخصی از خجالت فرد مورد نظر درآمده، وقتی یک نویسنده توان تحمل یک نقد حتی به شوخی را ندارد، چگونه در فضای دیگری همین شخص خود را مدعی آزادی بیان و پذیرش نظر مخالف می‌داند؟

از آن طرف دامنه ی حملات به این کارگردان نباید در حدی باشد که او را سرخورده کند، کاری که ما در آن استعداد شگرفی داریم و تا توانسته ایم آدم ها را به عرش برده بعد هم به فرش کوبیده ایم. از عجیب ترین واکنش ها نسبت به سریال زخم کاری را نویسنده رمان «بیست زخم کاری» داشته، رمانی که سریال زخم کاری اقتباسی از این اثر به شمار می‌رود، محمود حسینی زاد در گفت و گویی عنوان کرده است که وقتی مهدویان برای ساخت سریال با ایشان تماس گرفته، جناب نویسنده چون فکر کرده اند سعید روستایی تماس گرفته، اجازه ساخت این سریال را با اقتباس از رمانش داده، سوال اینجاست چرا بعد از موفقیت زخم کاری در فصل اول، آقای محمود زاد حرفی از این ماجرا و این سوتفاهم به میان نیاورده و حالا یادشان آمده است که کارگردان دو سری زخم کاری مهدویان نامی است و اثری از سعید روستایی نیست.

بله، اینگونه است که نه ببیننده، نه هوادار، نه نویسنده، نه کارگردان و نه های بیشماری که می‌توان اینجا ردیف کرد و ثابت کرد که ظرفیت پذیرش نقد، باخت و برخلاف میل اتفاق افتادن خواسته هایشان را ندارند.

نمی‌دانم تا چه اندازه در زندگی از شکست هایمان درس گرفته ایم. اتفاقات پیرامون ما که خلاف این امر را نشان می‌دهد. خاصیت زندگی، ذات آن یعنی تلفیقی از شکست ها، پیروزی ها، در جازدن ها، دویدن ها و نرسیدن ها، خستگی ها، آسودگی ها و..... است.

روزی به عنوان هوادار استقلال یا پرسپولیس برای برد به تماشای مسابقه می‌نشینی و نتیجه را واگذار میکنی یا در کمال ناباوری در ثانیه ی آخر یا یک شوت سرکش به قعر دروازه جشن برد را میگیری. یا برای اولین قسمت یک سریال حس خاصی نداری و با شروع و ادامه ی سریال در داستان فیلم غرق میشوی، بی صبرانه منتظر اتفاق های هیجان انگیز و غیر منتظره قسمت های بعد میشوی و به یکباره با یک تغییر سناریو یا داستان تمام آن هیجان فروکش می‌کند. روزی در مقام کارگردانی و نویسندگی بهترین اثر، پر مخاطب ترین اثر را روانه ی خانه های مردم میکنی و روزی ضعیف ترین اثر خود را به نمایش عموم در می آوری و نقد های منفی دریافت میکنی. همه چیز همیشه به خود ما بستگی ندارد. گاهی ما حتی بهترین خود را بگذاریم شاید متوسطش را دریافت کنیم، این نه یعنی اینکه ما کم گذاشتیم، شاید علت های دیگری باعث شده و شرایط دیگری باعث شده چیزی که می‌خواهیم اتفاق نیفتد و یا خواست خداوند چیز دیگری بوده است. کاش بتوانیم ضعف ها را پذیریم، واقعیت ها را کتمان نکنیم و خودخواهی را کنار بگذاریم،شاید اینطور راحت تر با ناکامی ها کنار بیاییم و به کامیابی های غرّه نشویم.

امیرالمومنین علی «ع» می فرمایند :🍃

دنیا دو روز است!

یک روز با تو و روز دیگر علیه توست...

روزی که با توست، مغرور نشو و روزی که علیه توست، نومید مگرد

زیرا هر دو پایان پذیرند









زخم کاریاستقلالپرسپولیسدائما یکسان نباشد حال دوران غم مخورفوتبال
یه آدم معمولی،که خوندن ونوشتن رو دوست داره، والبته خندیدن:-)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید