«دیگه کم مونده پیک موتوری هم زن بفرستن» مرد این را می گوید و سفرش را لغو می کند. در این تاکسی یاب اینترنتی که مرد اسمش را به ما می گوید، بیش از 100 هزار راننده زن کار می کنند. اما مرد اعتمادی به راننده های زن ندارد. چرا؟ «بالاخره زنه دیگه!» این را می گوید و مسافر سفری می شود که راننده اش مرد است. در این روزها واکنش این مرد از مجموع بیش از 50 میلیون کاربر این اپلیکیشن تاکسی یاب برای بسیاری عجیب به نظر می رسد. اما زنان راننده از رفتارهایی از این دست، گفتنی کم ندارند. یکی از رانندگان زن در این تاکسی یاب اینترنتی می گوید:«شاید مرده فکر می کرده اگه ترافیکش زیاد باشه زنه گریه می کنه!» و می خندد.
روایت فرشته از ارزش های جامعه و بی اعتمادی مسئولان
چنین کوچک شمردن هایی تنها در فضای کار زنان راننده نیست که روایت می شود. فرشته رحیمی، زنی بوشهری است که با همت زنان سرپرست خانوار و حصیرباف شهرش، کسب وکاری راه انداخته است. از سال 97، او توانست با جمع کردن زنان سرپرست خانواری که حصیربافی بلدند، محصولاتی از برگ درختان نخل تولید کند و همراه با خرما به دست مشتریان برساند. در آن زمان اینستاگرام به کمک آمد تا کمبود تقاضا در استان خودشان را جبران کنند. آن ها اول درباره خرمای منطقه و فرایند تولید حصیر محتوا منتشر می کردند و پس از آن محصولات حصیری را در اینستاگرام تبلیغ کرده و فروختند. 5 تا 10 میلیون تومان در ماه، درآمد مناسبی برای فعالان در این کسب کار در آن روزها بود. درآمدی که این روزها به دلیل فیلترینگ اینستاگرام به شدت کاهش یافته است.
از او درباره رقابت با مردها می پرسیم. می گوید: «از این نظر خیلی مشکلی نداشتم. می دانید که شم اقتصادی زن ها قوی تر است. سلیقه بهتری دارند. محصولات بهتر را تولید می کنند. اما خب کار برای ما همین چیزها نبود». برای تولید حصیر، باید کسی در نخلستان به فرشته رحیمی و زنان دیگر برای جمع آوری نخل و خرما کمک می کرد. او در این مرحله از کار به کمک یک مرد نیاز داشت.
*ارزشی به اسم مادری تمام وقت
کار در چهارسال اخیر با کمک گرفتن از همسر و خانواده به خوبی پیش رفت تا اینکه فرزند دوم فرشته رحیمی به دنیا آمد و نقش مادری در زندگی اش پررنگ تر شد. می گوید:«این وظیفه ای است که برایم تعریف شده است. من مادرم و اگر از فرزندم فاصله بگیریم، می گویند چه مادری هستی که بچه ات را ول کردی و سراغ کار رفتی؟ این قضاوت ها روی روح و روان آدم اثر می گذارد».
*برای صادرات کوچکی!
فرشته از راه اندازی کسب وکارش خوشحال است. فروش کم شده، اما مشتری هنوز هست. می گوید:«جالب است که مردها حتی به زن ها در کار ما اعتماد بیشتری دارند. می دانند اگر بگویند کاری را انجام بده، آن کار را حتما انجامی دهیم. در معامله با زن ها هم اعتماد بیشتری دارند».
اما یک نکته رنج آور برای او نگاه تبعیض آمیز و کوچک شمرده شدن توسط نظام تصمیم گیر است. فرشته قصد ندارد کسب وکارش را به بازار داخل محدود نگه دارد. از زن هایی می گوید که دیده است در حوزه صادرات محصولات بومی به خارج از کشور فعالند و در نمایشگاه های بین المللی حضور پیدا کرده اند. می خواهد محصولاتش را در آینده نزدیک صادر کند اما اعتمادی که باید را از مسئولان در نظام تصمیم گیر دریافت نمی کند.
فرشته رحیمی می گوید: «در حوزه صادرات احساس نمی کنم که زمینه اعتماد به زن ها فراهم است. خیلی علاقه ای به اعتماد به زن ها ندارند. من در حوزه گردشگری هم در شهر خودمان فعالیت می کنم. در چند سال اخیر احساس کردم مسئولان در شهر و روستای خود ما یک جورهایی به این باور نرسیده اند که من به عنوان یک زن می توانم این کار را اداره کنم. می گویند این کاری که می گویی برای تو به عنوان یک زن زیاد است، بزرگ است و مسئولیتش سنگین است. آنطور که باید به من اعتماد نکردند».