تمایل بیشتر آدم ها، حرف زدن درباره موفقیت استارتاپ هاست. آن هم در حالیکه بخش عمده ای از کسب وکارهای نوپا طعم شکست را می چشند و در کارنامه کمتر فعال استارتاپی می توان ردپایی از شکست را ندید. حتی استارتاپ هایی با موفقیت های بزرگ، روزهای سختی را سپری کرده اند.
در شرایط ایده آل، پیش از آنکه استارتاپی به نقطه پایان نزدیک شود، می توان علائمی را دید که در یک شرکت نوپا نشان می دهد اوضاع تا چه اندازه خراب است. سایت نیو استیک درباره این علائم نوشته است.
این فراز و نشیب ها معمولی است؟
یکی از بزرگترین چالش ها در تشخیص پرچم های قرمزی که روزگار سیاه استارتاپ را نوید می دهد، تشخیص فراز و نشیب های معمول از نوع غیرمعمول آن است. همه استارتاپ ها روزگار سختی را می گذارنند اما کدام سختی می گوید که کار این کسب وکار دارد به نابودی می رسد؟
سری رائو سرمایه گذار استارتاپ یونیون لب می گوید: «تشخیص این دو گزینه از هم بسیار دشوار است. نکته مهم گروهی است که در کسب وکار چیده اید. آن ها می توانند در تشخیص پرچم های قرمز به شما کمک کنند». درواقع در وهله نخست تشخیص علائم مرگ استارتاپ ها دشوار است. اما مشاوران و ناظرانی که از آن ها کمک می گیرید، در این مرحله نقش مهمی بازی می کنند.
تکرار یک مشکل خاص، معمولی نیست
در مرحله بعد، باید به تکرار مشکلات دقت کنید. اگر می بینید مشکلی با وجود اینکه بارها به زعم خودتان آن را حل کرده اید، بروز می کند، این یعنی به نوعی از آن برخورده اید که احتمالا کار کسب وکارتان را تمام خواهد کرد. برای مثال، از دست دادن یک مشتری بزرگ از هر نظر برای شما آزار دهنده است. اما اینکه این مشتری دیگر از شما خرید نمی کند، نشانه این نیست که کسب وکار شما در مسیر نابودی است. به تعداد مشتریانی که دیگر از شما نمی خرند اضافه شده است؟ می بینید که آن ها رقبا را به شما ترجیح می دهند؟ اگر پاسخ شما به این پرسش ها مثبت است، بدانید که پرچم های قرمز برای استارتاپ شما برافراشته شده است و کسب وکارتان در مسیر نابودی است.
مواجهه با یک مشکل به طور تکراری هشداری بزرگ برای بنیانگذار یک استارتاپ است. کسی که به گفته الن چیسا، از سرمایه گذاران در صندوق بولداستارت، درباره تکرار یک مشکل در کسب وکار خود دچار سوءتفاهم می شود. الن چیسا می گوید: «گاهی حل یک مشکل در چندماه توسط بنیان گذار کسب وکارهای نوپا، نوعی پیشرفت تلقی می شود. درحالیکه این طور نیست. پست سر گذاشتن مشکلات با موفقیت، خروجی است که در کسب وکارتان به آن نیاز ندارید. مهم نیست چقدر برای رسیدن به این موفقیت کار کرده اید. مهم این است که دیگر آن مشکل در استارتاپ شما تکرار نشود».
اما این مشکلات از کجا در کسب وکارهای نوپا سر در می آورد؟ تجربه کارآفرینان و سرمایه گذاران می گوید برای تشخیص این مشکلات باید به محصول و گروه توجه کرد.
محصول به درد نمی خورد
مشکل از جایی شروع می شود که محصول بر ارزش آوری برای مشتری متمرکز نیست. از نظر بسیاری از ما این نکته ای بدیهی است. اما بسیاری از موسسان استارتاپ ها همین که چیزی ساخته شد، راضی می شوند و توجهی به ارزش ها و ویژگی های یک محصول در بازار ندارند. بسیاری از موسسان استارتاپ ها نمی توانند توضیح دهند که محصول آن در بازار چه ارزش افزوده ای دارند. زمانی که آن ها نتوانند به این پرسش پاسخ دهند، یعنی مرگ کسب وکارشان به زودی از راه می رسد.
سری رائو می گوید بنیانگذار خوب زمانی که در این شرایط قرار می گیرد، تلاش می کند از هزینه های آتی کم کند. اگر در عرضه محصولی سرمایه گذاشته اید که ارزشی نداشته، باید از صرف پول بیشتر برای تولید آن اجتناب کنید. باید خیلی زود جلوی زیان را گرفت.
بازخورد منفی مشتری، خوب است یا بد؟
بازخورد منفی چیز بدی نیست و نباید موسس استارتاپ را ناامید کند. بازخوردهای منفی لزوما به معنای پرچم قرمز نیست. این بازخوردها برای درک نیاز مشتری کمک کننده است. دریافت بازخوردهای منفی از بی بازخوردی بهتر است. اگر بازخوردی دریافت نکنید، شاید به این معناست که مردم به محصول شما هیچ توجهی نکرده اند و محصول شما هیچ اثری نداشته است. زمانی که محصولی بازار دارد، مشتریان حتی اگر همه نیازهایشان با آن محصول جواب نگیرد هم، از آن استفاده می کنند. درواقع مشتری محصول شما را می خرد، استفاده می کند و پس از آن واکنش و بازخورد خود را عرضه می کند.
مشکل گروه، مشکل شرکت است
زمانی که گروه به مشکل می خورد، یعنی شرکت به مشکل خورده است. تنش های بین گروه و موسس استارتاپ، زمانی که از اندازه ای بگذرد، به عاملی سمی در شرکت تبدیل شده و مرگ آن را رقم می زند. همچنین اختلال ارتباطات بین اعضای گروه در شرکت می تواند چشم انداز شرکت را تخریب کند. داشتن دیدگاه مشابه برای پیشرفت شرکت باید در بین اعضای گروه موج بزند. این عامل پیشرفت شرکت است. ممکن است هرکسی حرفی متفاوت یا ایده ای خاص را مطرح کند. اما مهم است که در نهایت، همه با توجه به چشم انداز شرکت درباره آن به توافق برسند. نرسیدن به این توافق یعنی پرچم قرمز، و بی توجهی به آن به مرگ استارتاپ می انجامد.
کار استارتاپ کی تمام است؟
استارتاپ خود را باید چه زمانی شکست خورده بدانید؟ پاسخ دادن به این پرسش آسان است. زمانی که دیگر پولی در کار نیست یا دیگر باوری به چشم انداز شرکت ندارید، می توانید اعلام کنید که کار استارتاپ شما تمام است. اگر دیگر استارتاپ شما برای خودتان الهام بخش نیست، باید آن را کنار بگذارید. اما اگر به عنوان بنیانگذار استارتاپ هنوز به اطمینان کافی در این زمینه نرسیده اید، می توانید به تغییر جهت هم فکر کنید. می توانید فرضیه های دیگر را هم در کسب وکارتان بیازمایید و مشکلات را شناسایی کنید. اما باید بدانید تغییر جهت کار ساده ای نیست. آن هم زمانی که فضای استارتاپ شما پر از اطلاعات ناقص است. اما اگر به اندازه تجربه این روزهای سخت، در خود بلندپروازی سراغ دارید، بد نیست به آن فکر کنید.
شکست هم بد نیست
در اکوسیستم استارتاپی اغلب از شکست سریع و یادگرفتن از مشکلات می شنویم. اما باید بدانید پذیرش شکست، ساده نیست. یاد گرفتن از شکست ها هم سخت است. با این وجود، یک نکته که کارآفرین های جوهردار و کارآمد را از بقیه جدا می کند، نحوه برخورد آن ها با ناملایمات است.
بسیاری از مدیرانی که روی کاغذ به موفقیت رسیده اند، می دانند که آدم روزهای سخت کسب وکار نیستند. آن ها نمی توانند با دشواری ها دست و پنجه نرم کنند. شکست استارتاپ، تجربه ای قوی در تبدیل شدن به آدمی برای روزگار سخت است. در این شکست ها، نقاط ضعف خود را می بینید و به راه های غلبه بر آن ها فکر می کنید. شکست استارتاپ به معنای پایان کارآفرینی شما نیست. هرچه تجربه بیشتری کسب کنید، آینده شما روشن تر است.