با وجود سال ها شعار برای کاستن از وابستگی اقتصاد به درآمدهای طلای سیاه، چشم امید همه هم چنان به نفت است. وابستگی دولت امروز ایران به نفت و امیدواری به درآمدهای نفتی بیش از همیشه است. «دلارهای نفتی که بلوکه شده است»، «دلارهای نفتی که از صادرات جدید حاصل می شود» باید برسد تا بندها از اقتصاد ایران باز شده و مردم نفسی تازه کنند.
در اسفندماه امسال، ملی شدن صنعت نفت هفتاد ساله می شود. در هفتادسالی که اقتصاد ایران خود را به درآمدهای نفت سپرده، به بیماری مشهور هلندی دچار شده است. در صنعت پس رفته، دُم دولت را کُلفت کرده و نفس بخش های مولد اقتصاد را گرفته است. دست همه دولت ها در سال های پس از ملی شدن صنعت نفت، سیاه است. حتی امروز در پایان قرن و پس از دوسالِ چالش برانگیز در روابط ایران و ایالات متحده آمریکا، نفت هنوز حرف اول را می زند. این نفت است که آمریکا برای به صفر رساندن صادرات نوع ایرانی آن تلاش کرد و ایران از ناحیه نفت، آماج حمله های تمام عیار آمریکایی ها و دیگر دولت های استعماری بوده است.
نفت در سال 1329، در 29 اسفندماه با تصویب قانونی در مجلس سنای وقت، ملی شد و پس از این بود که تحریم نفتی علیه اقتصاد ایران پاگرفت. دولت بریتانیا در مخالفت با ملی شدن نفت ایران، خرید نفت از ایران را ممنوع و همکاری دیگر شرکت ها و کشورها برای خرید یا فروش تجهیزات از ایران را هم مشمول مجازات کرد. تلاشی که مصدق و موافقان ملی شدن صنعت نفت ایران در سال 1327 آغاز کرده بودند و عنوان نهضت ملی شدن نفت را به خود گرفت، با برخوردن به سد تحریم ضعیف شد و در نهایت با کودتای آمریکایی در 28 مردادماه سال 1332، و کنار زدن مصدق از نخست وزیری و سیاست ایران پایان یافت.
در سال های2010 و 2011 اجماع جهانی علیه ایران در ترکیب با قطع نامه های شورای امنیت، دست آمریکایی ها را برای اعمال تحریم هایی که خود به آن فلج کننده می گفتند، باز گذاشت. دولت دموکراتیک آمریکا در آن زمان از هیچ تلاشی برای کوتاه کردن دست ایران از دادوستد جهانی فروگذار نبود. ماموریت اصلی آمریکا در آن زمان، قانع کردن خریداران نفت ایران برای خرید کمتر نفت از کشورمان بود چراکه به قول وزیر امور خارجه وقت آمریکا حیات ایران وابسته به نفت بود.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا در کتاب انتخاب های سخت درباره تحریم نفتی ایران می نویسد: «هر کاری می توانستیم کردیم تا انجام تجارت را برای ایران مخصوصا در حوزه نفت سخت کنیم. اروپایی ها یکی از یاران اصلی ما در این تلاش ها بودند و زمانی که تمام 27 عضو اتحادیه ارووپا توافق کردند نفت ایران را بایکوت کامل کنند اثر زیادی ایجاد شد. مسدود کردن دارایی بانک های ایران، خرید برای تانکرهای ایرانی را در بازارهای بین الملل غیرممکن کرد ... این حمله ای تمام عیار بود».
همراهی کشورهای اروپایی برای آمریکا کافی نبود. بزرگترین مشتریان نفت ایران در آسیا نفس می کشیدند. چین و هند برای تامین نیاز روز افزون به انرژی به نفت ایران وابسته بودند. مشتریان دیگری هم مثل کره جنوبی و ژاپن در آسیا از ایران نفت می خریدند که البته همراه کردن آن ها برای آمریکا خیلی کار سختی به نظر نمی رسید. وزیر امور خارجه وقت آمریکا درباره هند می نویسد: «هند در مقابل ابتدا درخواست غرب برای کاهش وابستگی شان به نفت ایران را رد کرد». با این وجود اما هندی ها در نشست خبری مشترک با کلینتون که در کشور خودشان برگزار شد، به اندازه کافی با آمریکایی ها همراهی کردند. وزیر امور خارجه هند در آن زمان از این گفت که به دلیل نیاز فزاینده به انرژی این کشور تلاش می کند نفت و گازش را از منابع گوناگون تامین کند. او گفت: «ایران به عنوان یک منبع مهم در تامین نفت ما باقی خواهند ماند، هرچند که بدیهی است سهمش در وادرات ما کاهش خواهد یافت».
تلاش های مداوم دولت اول اوباما برای تحریم نفتی ایران در نهایت به ثمر نشست و در نهایت خرید نفت از ایران به میزان زیادی کاهش یافت. صادرات نفت ایران از پنج میلیون و 200 هزار بشکه در روز در ابتدای سال 2012 به یک میلیون افت کرد. کلینتون محصول تلاش هایش را اینطور توصیف می کند: «تورم در ایران به بالاتر از 40 درصد اوج گرفت و ارزش واحد پولی ایران سقوط کرد. صادرات نفت از پنج میلیون و دویست هزار بشکه نفت خام در هر روز در ابتدای سال 2012 به یک میلیون افت کرد که در نتیجه حدود هشتاد میلیارد دلار ضرر در درآمد ایران ایجاد کرد. تانکرهای نفت ایرانی بلااستفاده مانده بودند. هیچ بازاری پذیرای آن ها نبود و هیچ سرمایه گذار خارجی با شرکت بیمه ای حاضر نبود آن ها را حمایت کند. جت های ایرانی در آشیانه شان زنگ می زدند و هیچ قطعه ی جایگزینی در دسترس نبود. کمپانی های بزرگ چند ملیتی مثل شل، تویتا، دویچه بانک شروع به خروج از ایران می کردند.... سال ها درباره تحریم های فلج کننده صحبت کرده بودم و حالا این حرف به واقعیت پیوسته بود. بی بی(بینجامین) ناتانیاهو به من گفت آنقدر از این عبارت خوشش آمده که شاید آن را به نام خودش استفاده کند».
پس از امضای برجام در دولت دوم اوباما، ایران فرصت جنگیدن برای رسیدن به سهم واقعی اش در اوپک و صدور بیشتر نفت را یافت. بنابر اعلام وزارت نفت، ایران که با تولید روزانه ۲ میلیون و ۸۲۰ هزار بشکه نفت در سال ۹۲ به پایینترین جایگاه در اوپک در سه دهه اخیر رسیده بود با اجرایی شدن برجام و با پشتوانه افزایش سریع تولید نفت از سوی کارکنان این صنعت توانست جایگاه واقعی خود بهعنوان یکی از مؤسسان اوپک را با ایستادگی در مقابل زیادهخواهی برخی اوپکیها احیا کند. تولید نفت ایران از ۲ میلیون و ۸۲۰ هزار بشکه در روز در سال ۹۲ به ۳ میلیون و ۸۲۳ هزار بشکه در روز در سال ۹۷ و پیش از خروج آمریکا از برجام رسید. با این حال روزگار خوش پسابرجام برای نفت ایران ماندگار نشد و دولت ترامپ با ایده به صفر رساندن فروش نفت ایران، دوره ای تازه در تاریخ را کلید زد. حسن روحانی، رییس جمهور ایران در تابستان سال 97 در پاسخ این ایده گفت: «امکان ندارد نفت منطقه صادر شود و نفت ایران صادر نشود. چراکه اگر ایران صادر نکند، دیگر کشورهای منطقه هم قادر به صادرات نخواهند بود». با این حال در کمتر از دوسال از خروج ایالات متحده امریکا از برجام، میزان فروش نفت ایران به کمتر از 500 هزار بشکه در روز رسید.
در دور تازه از تحریم های نفت ایران، حتی مشتریان سنتی هم چاره ای جز تمکین از سیاست های دولت ترامپ نداشتند. فشار ترامپ بر صادرات نفت ایران به بیشتری میزان ممکن رسید و این کشورها، از ترس جریمه های سنگین ناشی از نقض تحریم های ایران، پس از پایان مهلت های تعیین شده توسط آمریکا، دست از خرید نفت کشیدند. با افزایش فشارها، نرخ ارز از مرز 30 هزار تومان گذشت و تورم بالای 30 درصد، سفره مردم را کوچک کرد.
تحریم های نفتی ایران در سال های 1330 و 1390 به تاریخ پیوسته است اما در روزهایی که اکنون آن را زندگی می کنیم، سایه تحریم هنوز بر نفت ایران سنگینی می کند. ترامپ از کاخ سفید رفته است اما سابقه دولت های دموکراتیک در رویارویی با ایران، از منظر راهبردهای کلان دست کمی از جمهوری خواه ها ندارد. حتی اگر در زمان بایدن، فروش نفت ایران افزایش پیدا کند، که به گفته زنگنه، وزیر نفت این افزایش صادرات محقق شده است، بعید نیست دوباره ایران از محل تشدید تحریم های نفتی آسیب بیشتری ببیند و دور باطل سال های گذشته را تکرار کند. اما چرا نفت، با این همه دردسر برای ما مهم است؟ آیا دردسرهای نفت به ملی شدنش می ارزید؟ به قول محمد علی موحد، نویسنده کتاب خواب آشفته نفت:«مسئله نفت هیچ وقت برای ما تمام نمی شود».
حتی اگر ما نفت را نخواهیم و میزان مصرف داخلی خودمان به نفت را به کمترین سطح برسانیم، کشورهایی در دنیا وجود دارند که قدرت را در گرو دستیابی هرچه بیشتر به نفت می دانند. آن ها نفت می خواهند و می خورند، بنابراین، دامان هیچ کشوری را که نفت دارد، رها نمی کنند. تاریخ حرف های بسیاری در این زمینه برای گفتن دارد. در ادامه به 10 پرسش درباره نفت، جایگاه آن در تاریخ مطرح شده است. پرسش هایی که پاسخ آن ها را از دل منابع تاریخی و گفته های بزرگان و اندیشمندان تاریخ و سیاست ایران استخراج کردیم. در این 10 پرسش، به جایگاه نفت در تاریخ ایران، جهان و چرایی رقابت کشورهای دیگر پرداختیم و اینکه چرا دولت ایران در نهایت نفت را ملی کرد و ملی کردن نفت چه ثمره ای برای اقتصاد ایران داشت.
1.
*نقطه شروع نفت کجاست؟
*ما نفت را می شناختیم
ایرانیان نفت را از دیرباز می شناختند. در منطقه خاورمیانه و ایران که در آن روزگار وسیع تر از امروز بود، از نفت در سفال گری، ساخت جواهر و زیور آلات، زورق و قایق و روشنایی استفاده می شد. نفت در آن زمان مصارف دارویی هم داشت و در بعضی سفرنامه ها به مصرف آن اشاره شده است. هم چنین در آتشکده های قدیمی مثل آتش آذرگشسب در جنوب آذربایجان و آتشکده باکو از آتشی خاموش ناشدنی یاد شده که احتمالا با نفت روشن شده است. نفت در اشعار شاعرانی مثل فردوسی، خاقانی، نظامی و سعدی و مولوی هم وجود داشته است. هم چنین ابن بطوطه نویسنده، هفتصد سال پیش از استفاده از قیر در ساخت گرمابه های بغداد گفته است. علاوه بر این در بعضی اسناد و کتبیه های تاریخی، از وقف معادن نفت برای سادات سخن به میان آمده است. وقف معادن و چشمه های نفت بیشتر در دوران صفویه رایج بوده است. برای مثال چشمه های قیر و نفت ناحیه هفت شهیدان در مسجد سلیمان در زمان صفویه وقف امامزده ای در آن محل شده است و تولیت آن را به سادات داده اند. حتی به همین مناسبت، به سادات آن ناحیه می گویند سادات قیری. این سادات حتی پس از اجرای قراردراد دارسی به دلیل سهم سنتی شان از این چاه های نفت، از کمپانی نفت مستمری می گرفتند تا اینکه پس از ملی شدن نفت، وزارت دارایی حقوق آن ها را از نمایندگان سادات بازخرید. فرنگی هایی که در دوران صفویه به ایران آمدند از درامدهای نفتی دولت یاد کرده اند. ظاهرا قسمت عمده این درآمدها از نفت باکو و قسمت کمتر از چشمه های واقع در حوالی شوشتر حاصل شده است. محمد علی موحد در کتاب خواب آشفته نفت با مرور کتب وآثار تاریخی که به استفاده ایرانیان از نفت در آن اشاره شده یک پرسش مهم را هم مطرح می کند. او می نویسد:«آشنایی مردم با ما نفت به قرون و اعصار است اما چگونه بود که صنعت امروزی نفت د رآمریکا به وجود آمد، کشوری که تاریخ کشف آن از زمان ظهور صفویه دورتر نمی رودو آغاز آشنایی مردم آن با نفت اواسط قرن نوزدهم است». به نوشته موحد «ایرانیان در طول قرن ها نفت را می شناختند و از فواید آن در محدوده کوچکی استفاده می کردند. نه تنها قیر را در ملاط ساختمان ها به کار می برندند، چشمه های طبیعی نفت سفید را هم در اختیار داشتند و می دانستند که خیلی بهتر از پیه و سایر روغن های حیوانی و گیاهی به درد روشنایی می خورد. ایرانیان از زمان باستان، با نیروی اشتعال زای نفت هم آشنا بودند و از آن در جنگ ها بهره می گرفتند. پس چرا برای توسعه امکانات کاربردی نفت نیندیشیدند و ایجاد صنعت نفت را برعهده نورسیدگانی در آن سوی دنیا گذاشتند؟چرا طی قرن ها به اظهار حیرت در برابر این پدیده و خضوع و کُرنش در آتشکده بسنده نمودیم؟».
2.
*چرا نفت مهم است؟
*کنترل ایران و همه دنیا
یروند آبراهیمیان، پژوهشگر تاریخ در مقاله ای نوشته آدم وقتی اسناد وزارت خارجه انگلستان را مطالعه می کند، می بیند یک کلمه هست مثل ترجیع بندی که هی تکرار می شود و آن کلمه کنترل است. اما این کلمه از اسناد رسمی حذف شده یعنی ملاحظه کنترل که در مطالعات پشت پرده، در درجه اهمیت نخست قرار دارد، در اسناد رسمی ظاهر نشده و به زبان نمی آید. محمد علی موحد، نویسنده کتاب خواب آشفته نفت می گوید دعوای همه دنیا درباره نفت بر سر همین کنترل است. مقصود آن هم از کنترل، مهار کار و اراده است و اینکه حق تصمیم گیری درباره تولید و قیمتگذاری را به دست آورند. انگلیسی ها می خواستند همیشه این مهار را به دست خود بگیرند و عمده تلاش و پیشنهادهای آن ها به دولت های مختلف در کشورهای نفتی از جمله ایران، با همین هدف بوده است. انگلستان طی سال ها پیش از تبدیل شدن ایالات متحده آمریکا به حریفی قدر در عرصه بین المللی، تلاش می کرد با تقویت کمپانی های نفتی اش، زعام امور را به دست بگیرد. هدف اصلی هم این که عرضه نفت به مصرف کننده غربی متوقف نشود. این اهداف پس از جنگ جهانی دوم تغییر کرد. تا نیمه نخست قرن بیستم، نفت تنها یک صنعت پولساز بود که برای اربابانش منافعی در پی داشت. اما پس از جنگ جهانی دوم، نفت اهمیت استراتژیک یافت. در ربع سوم قرن بیستم که اختلاف اعراب و اسراییل به میان آمد، اعراب خواستند از نفت به عنوان سلاحی علیه متحدان غربی اسراییل استفاه کنند اما پس از مدتی دریافتند این سلاح در عمل کارآیی چندانی ندارد چراکه بیش از حریف، به خودی صدمه می زند. اما در جنگ اسراییل و اعراب چه شد؟ اعراب در این جنگ تصمیم گرفتند غرب را از نظر نفتی تحریم کنند. آن ها در کویت جمع شدند و در مرحله اول 5 درصد و در مراحل بعدی 10 و در نهایت 25 درصد از تولید نفت خود را کم کردند تا به کشورهای متحد اسراییل آسیب بزنند. کمبود محسوس نفت در بازارهای جهانی در سال 1974، کشورهای غربی را به وحشت انداخته بود. تا اینکه ایران که در آن زمان با عرب ها در تحریم نفتی مشارکت نمی کرد، 475 هزار بشکه نفت را به تولید روزانه خود به مدت شش ماه افزود و آن را به مزایده بین المللی گذاشت. در جو متشنج و بازار تشنه آن زمان، شرکت های آمریکایی با پیشنهادی باور نکردنی و به چند برابر قیمت های رسمی، هر بشکه نفت ایران را خریدند و پس از این ماجرا بود که افزایش 400 درصدی قیمت نفت در بازارهای جهانی کلید خورد. این تجربه به امریکایی ها آموخت که وابستگی شدید کشورهای تولیدکننده به درآمد نفت، ضامن امنیت نفت و دسترسی جهان غرب به کشورهای نفتی است. به همین دلیل آمریکا رژیم شاه را در مقابل اعراب تقویت می کرد و امروز هم به حضور نظامی در خلیج فارس روی آورده است. دلیل اصلی، نفت است.
3.
*چشم کدام کشورها به نفت ایران بود؟
*کشف قانون حمورابی و شناخت منابع نفتی ایران
در سال 1859، صنعت جدید نفت در آمریکا متولد شد. در ان سال چاهی در ایالت پنسلیوانیا حفر کردند که درعمق 21 متری به نفت رسید. توسعه حفاری ها با پیشرفت علم شیمی بشر را به استفاد حداکثری از منابع نفت امیدوار کرد. اما با وجود تولد صنعت نفت د ر امریکا، زمین ایران تا مدت ها از رقابت این کشور با دیگر استعمارگران خالی بود و در تاریخی که از تلاش ها برای گرفتن امتیاز حفاری و استخراج و فروش نفت ایران وجود دارد، تا مدت ها کمتر خبری از آمریکاست. در مقابل این نام انگلستان است که بیشتر در تورق منابع تاریخی به چشم می خورد. منابع نفتی ایران پس از انجام حفاری های باستان شناسی یک هیئت فرانسوی در سال 1889 بود که به چشم غربی ها آمد. این هیئت علمی فرانسوی در سال 1268 خورشیدی و به دعوت دولت ایران به کشور آمد تا در زمینه آثار باستانی اطلاعاتی پیدا کند. ریاست این هیئت باباستان شناس معروف ژاک دومورگان بود. او از سال 1889 تا 1891، به شهرهای مختلفی سفر کرد و گزارش مقدماتی درباره وضعیت باستانی و فرهنگی ایران نوشت. او در سال 1897، عملیات حفاری را در شوش آغاز کرد که در نهایت به کشف قانون حمورابی و آثار ارزشمند دیگری از دوره هخامنشی، بابلی و عیلامی و اشکانی و ساسانی انجامید. اما باستان شناسی تنها ثمره فعالیت های او نبود. دومورگان گزارش های دیگری درباره منابع عظیم نفت ایران در قصر شیرین نوشت. گزارش او در 1895 در پاریس در نشریه ای چاپ شد. او در این گزارش پیش بینی کرده بود که صنعت نفت در ایران به یکی از منابع درآمدی عظیم دولت تبدیل شود. پیش از این بررسی ها، چند امتیاز به خارجی ها و البته بیشتر به انگلیسی ها داده شده بود اما هیچ یک به نتیجه نرسیده بود. هم چنین یکی از بزرگترین رقبای انگلستان در گرفتن امتیازهای کلان از دولت وقت ایران روسیه بود. روسیه به اندازه ای برای انگلستان رقیب خطرناکی به شمار می رفت که ان ها برای راضی نگه داشتن روس هادر قرارداد دارسی، بی خیال پنج ایالت شمالی ایران در استخراج نفت شدند و با پرداخت رشوه کلان، عوامل روس ها در دربار و دولت ایران را خریدند تا مشکلی ایجاد نکنند. هم چنین همه فرایند کار رامحرمانه نگاه داشتند تا روس ها به منافع انگلستان در جنوب ایران چشم ندوزند. روس ها هم در جریان تاریخ نفت ایران، بارها امتیازاتی را به ویژه برای استخراج نفت شمال ایران از دولت وقت گرفتند. تا مدت ها و پیش از جنگ جهانی دوم، انگلستان و روسیه سهم عمده ای در تحولات نفتی ایران بازی می کردند، با این حال آمریکایی ها هم برای نفوذ در نفت ایران تلاش می کردند. به ویژه که در سال هایی سیاستمداران ایرانی خود به دنبال دریافت وام از امریکا و وثیقه کردن منابع نفتی کشور بودند. برای مثال در تیرماه سال 1300، قوام السطنه نخست وزیر وقت، از برادرش وثوق الدوله خواست راجع به امکان وام گرفتن از شرکت های نفتی آمریکایی تحقیق کند و هم چنین حسن علا وزیر مختار وقت ایران در اسپانیا پیگیری کرده بود آیا ممکن است آریکا پنج میلیون دلار به ایران وام بدهد و درامد ایران از حق الامتیاز نفت جنوب وثیقه آن باشد؟ با این حال در همان سال ها نفوذ انگلستان در نفت ایران به اندازه ای بود که مانع همکاری نفتی ایران و آمریکا و گرفتن وام از شرکت های نفتی می شد. حسین علا، در نامه ای به قوام السلطنه نوشت:«تاخیر انجام مساعده به وساطه دسایس و ضدیت دولت انگلیس است که امروز کشف شد که نمی خواهد استاندارد اویل داخل ایران شود». البته این نفوذ انگلستان دوامی نیافت چراکه پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا جای بریتانیا را گرفت.
4.
*قراردادهای نفتی پیش از ملی شدن نفت
*خدمت ها و خیانت ها
پنج سال پس از ایجاد صنعت نفت، نخستین امتیاز نفت در ایران به یک خارجی واگذار شد. در سال 1243، یک انگلیسی امتیاز کشیدن راه آهن در ایران و انتقال نفت و قیر و فلزات معادن را در اختیار گرفت. اما این امتیاز به جایی نرسید. نه راه آهنی کشیده شد و نه بهره برداری از معادن کلید خورد. امتیاز دوم در سال 1872 یا 1251 خورشیدی به رویتر داده شد. قرار بود رویتر در ازای کشیدن راه آهن، حق بهره برداری از همه معادن ایران از جمله نفت را به دست بگیرد اما این امتیاز به جایی نرسید تا اینکه رویتر در ماجرای راه اندازی بانک شاهنشاهی، حق بهره برداری از کلیه معادن از جمله نفت را احیا کرد و آن را به شرکت حقوق معدنی ایران فروخت که یک شرکت انگلیسی بود. این شرکت در جزیره قشم، رامهرمز و سمنان عملیات اکتشاف را ناجام داد و تا ده سال کار کرد. اما در نهایت با انحلال شرکت صاحب امتیاز به کار خود پایان داد. از این سال به بعد یعنی 1901 میلادی است که اسم دارسی به میان می آید. او در این سال امتیاز استخراج نفت را با پشتیبانی دولت بریتانیا از جمله وزیر مختار انگلیس گرفت. امتیاز دارسی سرآغاز عملیات اکتشاف نفت در ایران بود. وقتی حفاری در مسجد سلیمان در بهمن ماه سال 1286 آغاز و در خردادماه سال دو سال بعد به نتیجه رسید، سرآرتور هاردینگ، وزیر مختبار بریتانیا از شادی در پوشت خود نمی گنجید. پس از کشف نفت در مسجد سلیمان، شرکت نفت ایران و انگلیس پابه عرصه وجود گذاشت و از گرفتاری های سیاسی زمان محمدعلی شاه به نحو مطلوب به نفع انگلیسی ها استفاده کرد. در سال های بعد، نفوذ انگلستان بر نفت جنوب ایران به شدت افزایش یافت. رقابت آلمان و بریتانیا در نفت سوز کردن نیروهای دریایی، توجه انگلستان به نفت ایران را بیشتر می کرد. در این بین بریتانیا برای سلطه بیشتر تلاش می کرد امتیاز دارسی را از آن دولت انگلیس کند و در مقابل دولت ایران در بهره برداری و فروش نفت قرار بگیرد. این درحالی بود که دارسی براساس قانون مجاز به واگذاری امتیاز خود به دیگران نبود و صرفا می توانست حق اجرای آن را به دیگران واگذار کند. چنین اقداماتی از طرف بریتانیا و چند مورد اختلاف درباره حق السهم دولت ایران باعث شد مخالفت های داخلی با نقش آفرینی انگلیس در نفت ایران شکل بگیرد. محمدعلی موحد در کتاب خواب آشفته نفت تغییرات قرارداد دارسی را به عنوان ریشه اصلی یا دورتر نهضت ملی شدن صنعت نفت معرفی کرده است. او در این باره در مصاحبه ای می گوید: «درباره ایران قضیه خیلی روشن است. ما در ایران قرارداد امتیازی داشتیم که در سال 1312 به امضا رسید. اصولا درباره هر قرارداد بخواهیم صحبت کنیم دو مطلب وجود دارد. یکی مفاد قرارداد و مقررات آن و دیگری طرز عمل و اجرای آن،. می توان گفت که هم مفادش مورد رضایت مردم ایران نبود و هم در مقام اجرا به صورت یک معضل اجتماعی و سیاسی درآمده بود». نکته دیگری که موحد به آن اشاره می کنند تلاش روس ها برای رقابت با انگلیس ها در گرفتن امتیاز نفتی از ایران است. او در ادامه به سفر کافتارادزه، معاون وزیر خارجه شوروی به ایران می پردازد که تقاضای امتیاز نفت شمال در ایران را کرد و این در شرایطی بود که پیشتر، شرکت های آمریکایی هم با دولت ایران و ارد مذاکره شده بودند. با پیشنهاد مصدق در نهایت، با تصویبی قانونی در مجلس، انجام رسمی و غیررسمی مذاکره دولت ها به منظور اعطای امتیاز نفت را ممنوع کرد، به ویژه که کشور در سال های 1323 و 1322در اشغال بود و ادامه جنگ، کار اداره کشور را دشوار کرده بود.
5.
*ملی شدن نفت چطور کلید خورد؟
*ریشه نهضت
رقابت قدرت های استعماری برای گرفتن امتیاز از نفت ایران، در نهایت مجلس را به تصویب قانونی رساند که هر نوع مذاکره رسمی و غیررسمی را برای اعطای امتیاز نفت در شرایط جنگ و اشغال ایران، ممنوع می کرد. اما به محض تصویب این قانون، حزب توده با راه انداختن تظاهرات از اعطای نفت شمال به شوروی حمایت کرد. غرض توده این بود که شوروی در ایران منافعی دارد و منافع انگلستان در نفت جنوب بر منافع شوروی در شمال ایران پیشی گرفته است. درحالیکه باید منافع این دو کشور را توامان حفظ کنیم. این زمان، زمانی است که کشورها از جمله انگلستان بیش از همیشه دریافتند که نفت تا چه اندازه در تعیین سرنوشت آن ها اثربخش است. چراکه پیروزی در جنگ های اول و دوم جهانی، به نفت گره خورده بود و نفت نقشی تعیین کننده در برنده ماجرا داشت. کمشکش ها بر سر امتیاز نفت شمال ایران با خروج متفقین از ایران همراه شد. با این حال روسیه قوای خود را در کردستان و اذربایجان نگه داشت و در این بخش ها، به طور علنی از تجزیه طلبی گفت. تا اینکه قوام السلطنه روی کار آمد و با روس ها درباره نفت شمال مذاکره کرد. براساس این مذاکرات ایران و شوروی قراردادی را امضا کردند که براساس آن روس ها برای 50 سال به سهمی 51 درصدی و برای 50 سال دوم به سهمی 49 درصدی از نفت شمال ایران می رسیدند. قرار شد این قرارداد مثل امتیاز نفت جنوب به مجلس برود اما شرط تشکیل مجلس، خروج نیروهای روس از ایران بود. در نهایت پس از مدتی کشمکش سیاسی، مجلسی تشکیل شد که تحت نفوذ قوام بود. قوام این لایحه را به مجلس برد اما به این دلیل که باطنا قصد تصویب آن را نداشت، لایحه در مجلس رد و قرارداد به طور کامل مردود شد. برعکس مجلس وقت، دولت را مکلف کرد تا برای استیفای حقوق ایران از نفت جنوب هم وارد مذاکره شود. به این ترتیب بود که نفت در رسانه ها و مطبوعات و کتاب ها مطرح شد و توجه مردم را به خود جلب کرد. پس از این دولت های متعددی وارد مذاکره با شرکت نفت جنوب شدند اما شرکت که خبر داشت این قانون یک قانون تشریفاتی برای بستن دهان روس هاست آن را جدی نمی گرفت. با این حال و به قول محمدعلی موحد، مسئله نفت بازی با آتش است و شرکت نفت جنوب اینقدر با نفت بازی کرد تا شعله گرفت و ماجرا از کنترل آن ها خارج شد. در نهایت این کشمکش ها به شکل گیری قرارداد گس-گلشاییان انجامید. قراردادی که به قرارداد 1312 الحاق شد. دولت لایحه این قرارداد را به مجلس برد اما مجلس در پایان دوره بود و کار به مجلس بعدی رسید. مجلسی که در آن کمیسیونی برای نفت درست کردند و رییس آن کمیسیون کسی جز دکتر مصدق نبود.
6.
*کدام شخصیت، نقش اصلی را برعهده داشت؟
*سایه سنگین مصدق
مصدق در مجلس برای مذاکره برای سهم ایران از قراردادهای نفت تلاش می کرد و در دوره ای که دولت را به دست گرفت، در مسیر استفاده حداکثری از منافع ملی شدن نفت گام برداشت. با این حال نقدهای زیادی به عملکرد مصدق مطرح شده است. محمدعلی موحد در پاسخ به این نقدها و درباره نقش مصدق در این بین می گوید: «سوال پرسیدید که چرا دکتر مصدق تمام خواست ها و آرمان های ملت ایران را در ملی سازی صنعت نفت خلاصه می دید؟ هر جامعه ای مشکلاتی دارد و مسائل به دلایلی جلب نظر می کند و بجسته می شود و توجه مردم را در خودش متمرکز می کند. مسئله نفت یک چنین مسئله ای بود. نفت برای ایران یکی از مشکلات بود. مسئله هیئت حاکمه نالایق مسلط، مسئله انتخابات، مسئله مجلس فاسد، پریشانی اقتصادی، بی نظمی اجتماعی و فقر هم بود اما یکی از آن ها نفت بود. خود دکتر مصدق در رو آوردن و برجسته کردن آن نقش اصلی را داشت. اصلا دکتر مصدق برای مسئله نفت آمده بود. نخست وزیر که شد برنامه دولت او دوماده بیشتر نداشت: یکی اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سرار کشور براساس قانون مصوب نهم اردی بهشت ماه 1330 تخصیص عواید حاصل از آن برای تقویت بنیه اقتصادی کشور و فراهم کردن موجبات رفاه و آسایش عمومی. مسائل و بدبختی های دیگر را مطرح نکرده چون پول نبود و می خواست از نفت پول بگیرد و خرج تقویت بنیه اقتصادی کشور کند. ماده دوم برنامه دولت مصدق، اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداری بود که این آدم هایی که می آیند در مجلس، نمایندگان واقعی مردم باشند. با اجرای این دوماه خیلی از مشکلات دیگر هم دست کم در عالم خیال قابل حل به نظر می رسید». موحد نویسنده کتاب خواب آشفته نفت به نکته مهمی در تحلیل عملکرد مصدق اشاره کرده است. به گفته او «خیلی از مطالبی که بنده نوشته ام، مورد سواستفاده قرار گرفته است. بدین معنی که دشمنان مصدق اصلا طاقت آن را ندارند که از هنرهای او چیزی بشنوند و دوستانش هم مطلقا تحمل ندارند که به کم آمدهای او اشاره شود. هر دو گروه یا سیاه سیاه می خواهند یا سپید سپید. برای این ها مصدق باید یا قدیس باشد یا شیطان رجیم. در هرحال نمی تواند یک انسان باشد. این ها یک جو جوانمردی ندارند که خودشان را جای مصدق بگذارند. شما خودتان را جای مصدق بگذارید. آن وقت محدودیت ها یا گرفتاری های او را می یابید». مصدق در نهایت پای حرف خود درباره غرامت ایستاد. او می خواست مردم بدانند که او به آرمان اصلی اش خیانت نمی کند.
7.
*ایران باید غرامت می پرداخت
*پیشنهادی که مصدق نپذیرفت
در ۲۰ اوت ۱۹۵۲ برابر با ۲۹ مرداد ۱۳۳۱ چرچیل، در پیام محرمانهای به ترومن، پیشنهاد کرد که آمریکا و انگلیس پیام مشترکی را شامل ارائه شرایطی بهمنظور حل موضوع نفت، برای نخستوزیر ایران ارسال کنند. این پیام در ملاقات سفیر آمریکا(هندرسن) و کاردار انگلیس(میدلتن) با دکتر مصدق بهعنوان پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلیس در ۵ شهریور ۱۳۳۱ ارائه شد که دکتر مصدق آن را نپذیرفت. در این پیام آمده بود، اگر ایران قبول کند که در اختلاف بر سر غرامت حاصل از ملیکردن نفت و ابطال قرارداد ۱۹۳۳، به داوری بینالمللی مراجعه شود، دولت انگلستان نیز تحریمها و محدودیتهایی که برای صادرات ایران و استفاده از ذخایر لیره استرلینگ وضع شده را تخفیف میدهد و دولت آمریکا نیز فورا مبلغ ۱۰ میلیوندلار بلاعوض به ایران پرداخت خواهد کرد. این پیشنهاد در ملاقات مجدد سفیر آمریکا و کاردار انگلیس در ۸ شهریور با دکتر مصدق مطرح شد که اینبار او با پخش اعلامیهای از رادیو، مخالفت خود را با پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلیس به اطلاع عموم رساند. محمدعلی موحد این پیشنهاد را در کتابش مطرح کرده است. او در این باره گفته:«کاش مصدق آن پیشنهاد را به عنوان یک مبنا برای مذاکرات می پذیرفت تا تحریم نفت ایران برداشته میشد. تنها مشکلمصدق در قبول این پیشنهاد غرامت بود. شرط آن ها این بود که مسئله پرداخت غرامت به حکمیت برود. مصدق خیلی ناراحت بود. از این بابت که این ها در بحث غرامت عدم النفع هم خواهند خواست. این بود که دو پایش را در یک کفش کرد که این ها بیایند و سقف ادعایشان را معلوم کنند. آن ها هم حاضر نشدند. من حالا امروز می گویم که اگر دکتر مصدق آن پیشنهاد را می پذیرفت بهتر بود. الته او با خودش فکر می کرد اگر بپذیرد اول کسانی که تکفیرش می کنند و جنجال راه می اندازند، همین مخالفان چپ و راست بودند. ازتوده ها گرفته تا عوامل انگلیس در مجلس و دربار و دوستان سابق مصدق که مصدق در خاطرات خودش هم به آن اشاره کرده است. من فکر می کنم به هر جهت قبول این پیشنهاد از نظر مصالح ایران خیلی بهتر بود. هم به لحاظ اینکه پیشنهادی که به مصدق دادند، بعداد همان پیشنهاد را از دولت کودتا که بعدها خودشان سر کار آوردند دریغ کردند». در سومین جلد از کتاب خواب آشفته نفت، پیامدهای عدم پذیرش این پیشنهاد به دقت مطرح شده است. به نوشته موحد در آن زمان دنیا در شرایط دیگری بود و بازار نفت اشباع بود. بنابراین آن ها نیازی به نفت ایران نداشتند و بنابرجنبه سیاسی ماجرا به ایران آمده بودند. وزیر خارجه آمریکا در زمان ارائه این پیشنهاد به ایران، غرامتی که حساب کرده بود کمتر از 500 میلیون بود اما بعد ایران مجبور شد یک میلیارد غرامت بدهد. به گفته موحد«چه بسا با پذیرش آن پیشنهاد خسارات به دموکراسی به لحاظ 25 سال دیکتاتوری احمقانه بر ما تحمیل نمی شد و از آن مصون می ماندیم».
8.
*ملی شدن نفت خوب بود؟
*رود بزرگی که می سازد و نابود می کند
در سال هایی که نفت ملی شده بود، مهندس بازرگان، به عنوان رییس هیئت اعزامی دولت به پالایشگاه آبادان در کانون مهندسان نفت خوزستان سخنرانی کرد. او در این سخنرانی که در خردادماه سال1331 انجام شد، از خوبی های نفت برای اقتصاد ایران گفت. او تلاش کرد در این سخنرانی که دوسال پس از ملی شدن نفت انجام می شد، با عدد و رقم ثابت کند که مالکیت ایران بر نفتش، تا چه اندازه به نفع اقتصاد ایران بوده است. بازرگان گفت براساس آمار و اطلاعات رسمی وزارت کار، در سال 1329، 60 هزار نفر در کشور مشغول به کار بوده اند که سهم صنایع نساجی از کل اشتغال 50 درصد بوده است. این درحالی است که در همان سال، نزدیک به 68 هزار نفر تنها در دستگاه نفت کشور کار می کردند. هم چنین کل صادرات کشور در سال 1329، 350 میلوین تومان بوده اما صادرات مواد نفتی به 2.218 میلیون تومان رسیده که هفت برابر آن است. بازرگان در تشریح خوبی های نفت می گوید هفت برابر شدن درآمد دولت از محل عایدات فروش نفت، یک انقلاب است مثل رود بزرگی است که از یک طرف آبادی و رفاه می آورد و با کم ترین غفلتی همه چیز را محو و نابود می کند. در سال های آغاز ملی شدن صنعت نفت، صنعت به معنای دستگاه سازنده مصنوعات وجود نداشت و اگر بود، بیشتر در زمینه نساجی فعالیت می کرد. بیشتر صنایع در آن زمان برای پاسخ به مصارف عمومی شکل گرفته بود. مثل برق، آب، حمل و نقل و کشاورزی موتوری. یکی از دلایل عدم رشد صنعت در ایران پیش از ملی شدن صنعت نفت را به فقر جمعیت، نبود مواد اولیه از جمله سوخت نسبت می دادند. بنابراین بازرگان در سخنرانی اش استدلال کرده بود که با ملی شدن نفت و دسترسی بیشتر به سوخت، امکان توسعه صنایع برای ایران فراهم می شود. متخصص ها در سال 1330 ایده داده بودند که کشاورزی ایران در زمینه آبیاری هم می تواند با اتکا به نفت در استفاده از منابع آبی بهتر عمل کند چراکه سهم سوخت در حفر چاه های عمیق و استفاده از نیرو محرک در انتقال و استخراج آب، 20 تا 40 درصد بوده است. هم چنین به زعم افراد متخصص در آن زمان، شکل گیری شرکت ملی نفت ایران فرصتی برای ایجاد یک مدرسه فنی و تربیت کارگران و متخصصان بود. دولت در آن زمان امیدوار بود بتواند مردم را به جای فعالیت در محیط های بسته و انجام کارهای جزیی و ضعیف، به حل و فصل مشکلات فنی عادت بدهد و صنایع مختلف را در کنار نفت بزرگ کند. با این حال این امیدها به دلیل توقف فروش نفت ایران به کشورهای خارجی مورد نقد بود. بازرگان در پاسخ به منتقدان در این باره گفته:«خواهید گفت نفت ملی شده اما همه آثار و مزایا به فرض بهره برداری و فروش خارجی است که فعال متوقف شده است. می خواهید باور کنید یا نکنید، به عقیده من به هیچ وجه مسلم نیست که مثلا ملی شدن نفت از جهت مشکلات و مساعی که برای ما پیش آورده و خواهد اورد، کمتر مفید باشد تا از جهت منافع فوری که انتظار داشتیم. صنعت نفت اعم از آنکه به زودی درست بشود یا نشود، اثر فوق العاده خود را به کار انداخته و مشکلاتی که دچار هستیم، به عقیدهمن بزرگتن نعمت و عامل اصلاح و ترقی ماست».
9.
*ملی شدن نفت خواست همه بود؟
*ملی، مذهبی، مردمی
در جریان ملی شدن صنعت نفت، بیشتر این نام مصدق است که به میان می آید. بااین حال تحلیل گران و تاریخ نویسان از اسامی دیگر هم یاد می کنند که در نهضت ملی شدن نفت و چشیدن طعم استقلال در ایران نقش آفرینی کرده اند. بسیاری باور دارند شکل گیری یک چنین فرآیند مهم و تاثیرگذاری نیازمند اراده ای بالاتر از اراده و تصمیم یک فرد است و اینکه یک نفر به تنهایی، هر کسی و نه فقط «مصدق»، توانایی چنین کاری را داشته باشد، یک مسئله غیرعلمی است. تحلیل گران به طور کلی مصدق را سیاستمدار سرسختی توصیف می کنند اما اوج توانایی و درخشش او را مربوط به زمانی می دانند که توانست نیروهای سیاسی و طبقه های اجتماعی ایران را برای ملی شدن صنعت نفت آرایش داده و نمایندگی کند. با اینحال دیگر گروه ها هم در نهضت ملی شدن نفت نقش آفرینی کردند. یک مثال مهم برای فهم این مسئله ماجرای ترور «رزم آرا» است. رزم آرا در سال ۱۳۲۹ترور شد. در تحلیل موضوع ملی شدن صنعت نفت نباید نقش این ترور را دست کم گرفت. اتهام اصلی رزم آرا که به دلیل آن ترور شد، توهین او به ملی شدن بود. جالب اینکه عامل این ترور «خلیل طهماسبی» از اعضای «فداییان اسلام» بود. این ترور چنان جوی در ایران ایجاد کرد که دیگر کسی جرات اینکه علیه ملی شدن صنعت نفت در ایران حرف بزند را نداشت. به این ترتیب نیروهای مذهبی هم در کنار نیروهای ملی و دربار بخشی از نیروهای اثربخش بر فرایند ملی شدن صنعت نفت بودند و محمد مصدق با سرسختی و لجاجتی که تاریخ از او به یاد دارد، تبلور و تجسم آن ها بوده است. به طور کلی به اثرگذاری سه دسته بر ملی شدن صنعت نفت اشاره شده است اما نقش ملی گرایان به دلیل انتصاب شخصیت محمد مصدق به جبهه ملی در سال های گذشته از ملی شدن صنعت نفت، بیشتر دیده شده است. ملی گرایان یا جهبه ملی شامل افرادی بود که به نوع رای گیری انتخابات مجلسشانزدهم اعتراض داشتند. این نمایندگان در اعتراض به برگزاری انتخابات مجلس شانزدهم به دربار رفته و تحصن کردند. آن ها مدعی بودند هیچ یک از نمایندگان طرفدار ملی شدن صنعت نفت در تهران و دیگر شهرها رای نیاورده است. اعتراض آن ها در آن سال به همراهی آن ها در سال های آینده منجر شد. جبهه ملی شامل یک شاخه از افراد نظامی هم بود که با تشکیل کانون افسران آزادیخواه از مصدق حمایت می کردند. هم چنین در کنار ان ها طرفداران مظفر بقایی هم بودند که بعد با تشکیل حزب زحمتکشان به حیات خود ادامه دادند. علاوه بر ملی گرایان، اسلام گرایان هم به رهبری آیت الله کاشانی بر جریان عمومی نهضت ملی شدن نفت اثر گذاشتند. در جریان مذهبی و اسلام گرا می توان به دو رویکرد اشاره کرد که هر دو در ملی شدن نفت نقش آفرینی کردند. رویکرد نخست، رویکرد آیت الله کاشانی است که بیشتر به سیاست های استعماری انگلستان اعتراض می کرد و کمتر با رژیم پهلوی مخالف بود. در مقابل او نواب صفوی قرار داشت که بیشتر، به دنبال تغییر نظام سیاسی بود. در این بین نام فردی به شمس قنات آبادی هم مطرح شده است که با حمایت آیت الله کاشانی در فضای سیاسی ان زمان وارد شد اما در کنار دیگر اسلام گرایان باقی نماند و جذب دربار شد. شمش به طور کلی در حوزه هم روحانی خوش نامی نبود.
10.
*آتش کدام اختلاف به کودتا دامن زد؟
*نفت هنوز هم مال ماست
هرچند دولت آمریکا با اصل ملی شدن نفت در ایران موافق بود اما در نهایت، پس از نخست وزیری دکتر مصدق از حالت طرفداری به سوی بیطرفی وبعد رویارویی با دولت ملی ایران حرکت کرد. به نوشته موحد آمریکا علاقه داشت کشورها با دسترسی به درآمدهای نفتی به سطحی از رفاه برسند تا کمتر به دامان کمونیسم بیفتند. با این حال پس از نخست وزیری مصدق و ادامه پافشاری مصدق بر شروط ایران و عدم پرداخت غرامت، با دولت انگلیس در تحریم نفت ایران همکاری کرد. امریکا پس از تصویب قانون 9 ماده ای ملی شدن نفت در ایران اعلام کرد شرکت های آمریکای مایل به همکاری و خرید نفت از ایران نیستند. دکتر هرمیداس باوند در تحلیلی در این باره می گوید:«تحت فشار انگلیسی ها کم کم این تصور به آن ها(آمریکایی ها) القا شد که ادامه نهضت ملی شدن نفت در ایران زمینه ساز نفوذ کمونیست هاست». به گفته باوند انگلیسی هاپس از مدتی در مذاکرات پی می برند که مصدق قصد دارد با کارت آمریکایی ها با آن ها بازی کند پس تصمیم گرفتند به این مسابقه پایان داده و خودشان با آمریکایی ها مشارکت کنند. غیر از آمریکا، شوروی هم در آن زمان به دلیل شکستی که در امتیاز نفت شمال از قوام خورده بود، با دکتر مصدق و دولت او دشمنی می کرد. همین باعث تحرک توده ای ها علیه مصدق شده بود. در واقع در شرایطی که ایران می رفت تا کودتای آمریکا را به چشم ببیند، همه گروه های سیاسی علیه مصدق و ملی شدن نفت آرایش گرفته بودند. در این دوره هم چنین مصدق با آیت الله کاشانی دچار چالش شده بود. احسان نراقی در این باره در میزگردی گفته است:«زمانی که دکتر مصدق لایحه اختیارات را در اواسط مرداد به مجلس برد، هرچند مجلس هم با آن موافقت کرد اما کم کم زمزمه های مخالفت شنیده شد. مخالفت آیت الله کاشانی زمانی جدی شد که دکتر مصدق درخواست تمدید اختیارات را برای یک سال دیگر ارائه کرد. مخالفانی از نمایندگان مجلس پیش آقای کاشانی آمده و اظهار نارضایتی کردند. آیت الله کاشانی مخالفتی با تصویب لایحه در نوبت اول نداشت چون وضعیت بحرانی کشور را درک می کرد اما تمدید آن را برای یک سال دیگر تحمل نمی کرد. البته باید پذیرفت دکتر مصدق وقتی اختیارات را از مجلس گرفت، توانست قوانینی را تصویب کند که آرزوی هر اصلاح طلبی بود. یعنی نمی خواست از قدرت به نفع خود استفاده کند. بارها تاکید کرد من مستبد نیستم. او روحیه ای داشت که می گفت مجلس در وضعیت است که مانع تصویب این قوانین است. اختلاف دیگر هم در مورد انتصابات دکتر مصدق بود. برای مثال آیت الله کاشانی معتقد بود کسی که نشان از ملکه انگلیس گرفته شایسته نیست به عنوان مشاور نزدیک در امور نفتی تعیین شود. به هر روی، اختلاف هایی از این دست بین جریان های موثر در نهضت ملی شدن نفت شکاف انداخت و این شکاف ها زمینه ساز بروز کودتا و نقش آفرینی استعمار در از بین رفتن دولت ملی ایران شد. هرچند ایران پس از کودتا مجبور به پرداخت غرامتی سنگین به علت ملی شدن نفت خود به بیگانه شد اما نفت، دیگر هرگز در قالب امتیازها و قراردادها به بیگانگان واگذار نشد و تا امروز، به عنوان منبع اصلی درآمد دولت ها نقش آفرینی می کند.